روایت آیتالله شبیری زنجانی از ۱۵ خرداد ۴۲؛ کدام مراجع برای مصونیت قضایی امام نامه نوشتند؟
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا به نقل از شفقنا، آیتالله العظمی سیدموسی شبیریزنجانی شاهد عینی بخش حساسی از تاریخ حوزه و تاریخ شکلگیری انقلاب اسلامی ایران در قم است. پدرش آیتالله سید احمد زنجانی از علمای تأثیرگذار در عصر خود بوده؛ او دوستی نزدیکی با بزرگانی چون حضرات آیات گلپایگانی، صدر، خمینی، شریعتمداری و مشکینی داشته است؛ چهرههایی که هر کدام بخشی از تاریخ آغاز انقلاب ایران را رقم زدهاند.
حضور مستمر آیتالله شبیری زنجانی در کنار پدر، اعتماد پدر به فرزند در طرح مسائل حساس زمان و امکان طرح مباحث مهم در حضور مراجع و رهبران مبارزه با رژیم پهلوی برای او، سبب شده تا این مرجع عالیقدر از بسیاری از جریانات غیرعلنی زمان خود مطلع باشد.
آیتالله العظمی شبیری به فراخور زمان، بخشی از این خاطرات را در نشستهای علمی خود برای شاگردان و مقلدانش بیان کرده اما کتاب «جرعهای از دریا» تنها اثر مکتوبی است که بخش قابل توجهی از خاطرات این مرجع تقلید شیعیان در آن جمعآوری شده است.
دقت نظر آیتالله شبیری در ثبت وقایع، خودداری او از سوگیریهای سیاسی در نقل اتفاقات و حساسیت ویژه در طرح صحیح وقایع سبب شده تا خاطرات وی به منبعی ارزشمندی برای پژوهشگران تاریخ معاصر حوزه و تاریخ انقلاب در قم تبدیل شود.
یکی از وقایع تاریخی که آیتالله شبیری زنجانی از نزدیک آن را درک کرده، حادثه ۱۵ خرداد سال ۴۲ قم است.
او در توضیح این حادثه میگوید: «دو سه شب قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲، شب عاشورا از طرف آقای گلپایگانی به منزل حاج آقای ما آمدند و گفتند که آقای خمینی میخواهد در روز عاشورا سخنرانی کند و اطلاع داریم که حکومت تصمیم دارد ایشان را دستگیر کند و این کار جدی است و آقای خمینی حرف ما را قبول نمیکند و از حاج آقای والد خواسته بودند چون با آقای خمینی رفیق است، آقای خمینی را از این کار منصرف کند.
شب عاشورا نیمهشب هم بعضی از زنجانیها حاج آقا را بیدار کردند که شما آقای خمینی را از این کار منصرف کنید.
عصر روز عاشورا مرحوم والد من را فرستادند که به منزل آقای خمینی بروم و از طرف ایشان بخواهم سخنرانی نکند. منزل آقای خمینی خیلی شلوغ بود، چون میخواست برای سخنرانی بیاید. موفق نشدم آقای خمینی را ببینم. آقای شهاب اشراقی داماد ایشان را دیدم و مطلب را به او گفتم. آقا شهاب رفت و به آقای خمینی اطلاع داد ولی آقای خمینی گفته بود که اینها تهدید و ارعاب است و اعتنا نکرده بود. بعد هم آقای خمینی به فیضیه آمد و سخنرانی کرد. ولی او را دستگیر نکردند. آقا شهاب مرا دید و گفت: دیدی تهدید و ارعاب بود و خطری نبود؟! البته طبیعی هم بود که حکومت در روز عاشورا اقدام به دستگیری نکند، چون مردم عزادار بودند و غائله بیشتر میشد ولی بعد از دو روز ایشان را دستگیر کردند.»
با دستگیری آیتالله خمینی، بیت آیتالله سیداحمد زنجانی به محلی برای تشکیل جلسه بزرگان حوزه تبدیل میشود. آیتالله شبیری زنجانی درباره آن روزها میگوید: وقتی آقای خمینی را دستگیر کردند، همه آقایان (غیر از آقا نجفی که به صحن مطهر رفته بود) در بالاخانه منزل حاج آقای والد جمع شدند. آقای گلپایگانی، آقای شریعتمداری، آقای میرزا هاشم آملی بودند. آقای اراکی نبودند چون ایشان اصلاً جایی نمیرفت. آقای مشکینی آمد و قدری اظهار حرارت و ناراحتی کرد. آقای گلپایگانی هم قدری به آقای مشکینی تند شد. استناد قطعی نمیدهم، احتمالاً آقای گلپایگانی به آقای مشکینی گفته بود که تندروی امثال شما منشأ چنین گرفتاریهایی میشود. بعداً آقای مشکینی درباره تندی آقای گلپایگانی به وی، میگفت: «ما تحمّل میکنیم.»
آقای حاج آقا رضا صدر روی پلههای بالاخانه نشسته بود و جلو بعضی از اشخاصی را که مناسب نبود در جلسه بالاخانه شرکت کنند، میگرفت و نمیگذاشت بالا بیایند. یکی از اصحاب نزدیک یکی از آقایان که متهم بود با دستگاه شاه مرتبط است، خواست بالا بیاید ولی حاج آقا رضا جلویش را گرفت و خیلی به آن شخص برخورد!
بعد از آن جلسه قرار شد علما در شهرری اجتماع کنند. آقای شریعتمداری به آقایان نامه نوشت و آنها را برای اجتماع دعوت کرد. آقای میلانی، آقای آخوند ملا علی همدانی و آقای آمیر سید علی بهبهانیِ اهوازی جزء مدعوین آقای شریعتمداری بودند. در اجتماع شهر ری آسید ابوالحسن رفیعی را نیز آورده بودند.
آقای خمینی زمانی پیش آسید ابوالحسن رفیعی منظومه خوانده بود، لذا آقای رفیعی تا آخر به استصحاب، آقای خمینی را شاگرد خود میدانست و با او معامله شاگردی میکرد!
پس از دستگیری آیتالله خمینی در سال ۴۲ جمعی از علمای قم به دربار نامه میفرستند و مصونیت قضایی او را به دستگاه حاکم گوشزد میکنند. آیتالله شبیری در بیان خاطرات خود از حادثه دستگیری امام خمینی به توضیح نامهنگاری مراجع پرداخته و میگوید: وقتی آقای خمینی را دستگیر کردند، آقای شریعتمداری، آقای میلانی، آشیخ محمد تقی آملی ساکن تهران و آمیرزا احمد آشتیانی اقدام کردند و درباره مصونیت قضایی آقای خمینی نامهای به دستگاه حاکم دادند. نامه به امضای این چهار عالم، ولی متن نامه از آقای شریعتمداری بود. از خود آقای شریعتمداری شنیدم که گفت: متن نامه را من نوشتم. قاعدهً هم آن نوشته با سبک نگارش آقای شریعتمداری موافق بود نه با قلم آقایان دیگر. مفاد نامه این بود که آقای خمینی مجتهد و مرجع است. قانون درباره مجتهد تصریح به مصونیت قضایی نداشت ولی آقای شریعتمداری به فحوای قانون استدلال کرد که چون نمایندگان مجلس طبق قانون مصون هستند و طراز اوّل فقها بر نمایندگان اشراف دارند، پس بالأولویّه فقها و مجتهدین مصون هستند.»
دوستی و رفاقت آیتالله خمینی و آیتالله سیداحمد زنجانی و حضور آیتالله العظمی شبیری زنجانی در برخی از نشستهای مشترک این دو شخصیت حوزوی باعث شناخت نسبتا دقیق وی از شخصیت بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران شده است.
این مرجع عالیقدر پس از بیان خاطرات خرداد ۴۲، شخصیت آیتالله خمینی را اینگونه توصیف میکند: آقای خمینی دلِ قوی داشت و در شجاعت جزء نوادر قرون و در این جهت مشابه مرحوم مدرّس بود که در شجاعت نادرهای بود. انسانهای شجاع طرز فکرشان با انسانهای معمولی متفاوت است. لذا فکر انقلاب در دیگران وجود نداشت.
انتهای پیام/