روششناسی رئالیسم انتقادی؛ عناصر، فرایند و گامها
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، رئالیسم انتقادی (critical realism) رویکردی فلسفی به فهم علم است که ابتدا توسط رویباسکار (۱۹۴۴–۲۰۱۴) آغاز شد. این رویکرد بخشی از فلسفه علم عمومی را با بخشی از فلسفه علوم اجتماعی (طبیعتگرایی انتقادی) ترکیب میکند.
فرهاد بیانی (استادیار جامعهشناسی) در مقالهای با عنوان «درآمدی بر روششناسی رئالیسم انتقادی در علوم اجتماعی» به این موضوع اشاره میکند که رئالیسم انتقادی، براساس هستیشناسی و معرفتشناسی ویژهای که دارد، برای مطالعۀ پدیدههای اجتماعی و شناسایی سازوکارهای مولد زیربنایی این پدیدهها و رویدادها، واجد روششناسی خاص و ویژه است.
او مینویسد این روششناسی که درپی شناسایی این سازوکارهاست، یک روششناسی چندمرحلهای است که در هر مرحلهای کوشش میشود تا یک گام به شناسایی و آشکارسازی این سازوکارها نزدیکتر شود.
این پژوهشگر در این مقاله روی بسکار ابتدا روششناسی پیشنهادی خود برای مطالعۀ واقعیتهای اجتماعی و شناسایی مکانیسمهای مولد زیربنایی آنها را در چهار مرحله معرفی کرد و سپس در نوشتاری آن را ذیل یک فرایند شش مرحلهای معرفی نمود.
اگرچه اساساً مباحث روششناختی رئالیسم انتقادی، در قیاس با مباحث هستیشناختی و معرفتشناختی آن، چنان مورد توجه و بسط قرار نگرفته است، اما هستند آثاری که کوشیدهاند روششناسی این مکتب فلسفی-اجتماعی را تشریح و تصریح کنند.
* روش شناسی RRRE
بیانی در این مقاله مینویسد: روششناسی چهار مرحلهای روی بسکار که به اختصار RRRE نامیده میشود شامل این چهار مرحله است:
- تصریح و شفافسازی یک رویداد پیچیده ازطریق تفکیک و تجزیۀ آن به اجزای تشکیلدهندهاش
- توصیف مجدد علتهای وجودی اجزای آن رویداد
- بازنگری در علل مولد این اجزا و عناصر که موجب خلق رویدادها و وضعیت های پیشین شدهاند
- بهدیل های علل محتمل اجزا
مباحث روششناختی رئالیسم انتقادی، در قیاس با مباحث هستیشناختی و معرفتشناختی آن، چنان مورد توجه و بسط قرار نگرفته است، اما هستند آثاری که کوشیدهاند روششناسی این مکتب فلسفی-اجتماعی را تشریح و تصریح کنند
به زعم این پژوهشگرروششناسی بسکار، مورد نقدهای جدی قرار گرفت، بهویژه این که میان انتزاع و تبیین پیوند و ارتباطی برقرار نشده است به همین سبب، او در یکی از مقالاتی که در کتاب میان رشته و تغییرات اقلیمی منتشر کرد، کوشید این روششناسی را بسط دهد و با تقریر مجدد آن و اضافهکردن دو مرحلۀ دیگر کوشید نقایص موجود را برطرف کند.
* روششناسی RRREIC
او در ادامه مینویسد: چون توضیحات کافی و روشنی بیان نمیکند و از همه مهمتر این که پژوهشهای تجربی با این روش انجام نداده است که بتواند بهصورت کاربردی اجزای آن را نشان دهد، این توضیحات نیز کمک زیادی به رفع ابهامات روششناختی نمیکند. با این توضیحات که به این روششناسی اصلاح شده است که به اختصار RRREIC خوانده میشود نگاهی میافکنیم.
- تصریح (Resolution) و شفافسازی یک رویداد یا پدیده پیچیده به اجزا و عناصر تشکیلدهنده آن،
- توصیف (Redescription) مجدد این مؤلفهها و عناصر بهشیوهای قویاً تبیینی،
- بازنگری (Retrodiction) درباب علل که احتمالا میتوانند تبیینکننده رویدادها یا وضعیتهای از قبل
موجود باشند، - تبیین (Elimination) حذفهای رقیب قبلی،
- شناسایی (Identification) سازوکارهای علّی یا مولد قبلی،
- تصحیح (Correction) مداوم یافتههای پیشین در پرتوی یک تبیین یا تحلیل تکمیل شده است.
این پژوهشگر مینویسد اگرچه کماند کارهای پژوهشی تجربی که رویکرد رئالیسم انتقادی را در قامت و هیبت روششناختی به کار گرفته باشند و پژوهشهایی را به صورت عملی با تکیه بر این نحله انجام داده باشند، هم چنین آثاری که به معرفی ماهیت و چیستی این روششناسی بهصورت نشری پرداخته باشند نیز بسیار محدودند، اما هستند آثاری که در این مسیر گام نهادهاند.
برخی ازمهمترین آنها عبارتاند از: کارهای دنرمارک و همکاران (۲۰۰۲) بیستاد و مانکولد (۲۰۱۱) راین و ویلیامز(۲۰۱۲) فلچر (۲۰۱۷) تاپا و املند (۲۰۱۸) و زاخاریادیس و همکارانش (۲۰۱۳.)
بیانی در پایان این مقاله با اشاره به مراحل و فرآیندهای روش شناختی رئالیشم انتقادی مینویسد: به دیگر سخن میتوان گفت در بررسی بیشتر این آثار مشخص شد که تفاوتهایی میان آنها وجود دارد، اما بخشی قابلتوجه از مراحل و فرایند روششناختی رئالیسم انتقادی که در این مقاالت و پژوهشها معرفی شدهاند شبیه یکدیگرند. با اینحال، در این میان، کار دنرمارک و همکاران، از جامعیت و شفافیت بیشتری نسبت به دیگر آثار برخوردار است.
انتهای پیام/