افشاگری و مقابله جنبشهای مقاومت با هژمونی بنیادهای معرفتی ـ دانشی اروپاییمحور
خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ نخستین جشنواره ملی کرسیهای «تخصصی و ترویجی» دانشگاه آزاد اسلامی با حضور دکتر محمدمهدی طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، حجتالاسلام محمد شریفانی مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد اسلامی، محمدهادی همایون معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی و محمدعلی نادی معاون علوم تربیتی و مهارتی دانشگاه آزاد اسلامی امروز در دانشکده هنر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی برگزار و از برگزیدگان نخستین جشنواره ملی کرسیهای تخصصی و ترویجی دانشگاه قدردانی شد.
حسین شریفی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت که یکی از این برگزیدگان بود با ارائه مقالهای با عنوان «تبارشناسی و گونهشناسی گفتمان مقاومت در برابر الگوی توسعه سرمایهداری در روابط بینالملل» مورد قدردانی قرار گرفت.
جنبشهای اجتماعی مقاومت زمینه پرورده و مولود بسترهای تاریخی ویژه هر جامعه هستند؛ اما همواره با یک رویکرد معرفتی ـ دانشی به مبارزه و نبرد با اصول و بنیانهای معرفتی ـ دانشی دولت و دولتساخته میروند.
در قرون هفده و هیجده میلادی جنبش روشنگری به ناتورالیسم یا طبیعیگرایی پناه برده و با زبان و بنیان معرفتی ـ دانشی طبیعیگرایی دولت مطلقه نو تأسیس و مدرن در ممالک اروپایی را به نقد و چالش میکشید.
تأکید و دستاورد این جنبشها حقوق سیاسی و مدنی بود و در قرن نوزده پوزیتیویسم بهعنوان وسیله و ابزار معرفتی ـ دانشی جنبشهای اجتماعی در مبارزه علیه دولتهای ملی مدرن ظاهر شد.
در قرن بیستم هم هر دو طبیعیگرایی و پوزیتیویسم به ابزار تئوریک و زبان نظری جنبشهای اجتماعی در مبارزه علیه دولت مدرن ظاهر شد و از دهههای پایانی قرن بیستم سازهانگاری و چرخش پسامدرن به خدمت جنبشهای اجتماعی علیه دولت مدرن درآمد؛ مانند انواع جنبشهای دینی بهخصوص جنبشهای مقاومت اسلامی.
خبرنگار آنا به همین مناسبت درباره «تبارشناسی و گونهشناسی گفتمان مقاومت در برابر الگوی توسعه سرمایهداری در روابط بینالملل» گفتوگویی را با حسین شریفی ترتیب داده است.
مشروح این گپ و گفت در پی میآید:
خاستگاه جغرافیایی جنبشهای فکری ـ سیاسی و اجتماعی
آنا: مسئله اصلی را که نظریه «جنبشهای اجتماعی مقاومت» معطوف به حل آن است، تبیین کنید.
شریفی: آخرین ساختار کنشگر سیاسی که از قرن هفدهم بشر در کره زمین تجربه کرده، دولت - ملت مدرن است که محصول جنبش فکری -سیاسی و اجتماعی موسوم به روشنگری بوده است.
خاستگاه جغرافیایی این جنبش و آورده سیاسی آن یعنی دولت مدرن، اروپا بود، اما محصول مزبور در فرآیند تکوین خود دقیقاً مطابق اصول، تجویزات، اندیشهها و آرمانهای اندیشهورزان جنبش روشنگری پا نگرفت و پیش نرفت؛ بلکه از نیمه دوم قرن هفدهم و قرن هیجدهم با عطف توجه به ساختارهای اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی ویژه اروپا با روندی جدیدی به نام مطلقهگرایی و شکلگیری دولتها یا پادشاهیهای مطلقهگرا مواجه شد.
از این رو دولت مدرن از بدو مراحل اولیه تکوین و استقرار خود در اروپا با مبارزهجوییها، مخالفتها و مقاومتهایی مواجه شد. ظهور عینی و خارجی این مخالفتها و مقاومتها وقوع انقلاب فرانسه در اواخر قرن هجدهم بود.
نتیجه انقلاب فرانسه مطلقهزدایی، محدود، مشروطهسازی و دموکراتیزهسازی دولت مدرن بود.
زبان انتقاد و مبارزه نیروهای مقاومت طبیعیگرایی، توسل و اتکای آنها به اصول و مبانی معرفتشناختی، روششناختی و غایت شناختی طبیعیگرایی بود.
در طول قرن ۱۹ بین نیروهای سازنده این ساختار سیاسی مدرن با نیروهای اجتماعی و فکری - سیاسی بیرون از ساختار مزبور در سطح جوامع اروپایی همواره تنش و جدال و مقاومت و مبارزه وجود داشت.
زبان مبارزه و انتقاد نیروهای مقاومت در برابر دولت مدرن پوزیتیویسم و اتکا به اصول و مفروضات معرفتشناختی و روششناسی آن بود.
در قرن بیستم با ظهور گفتمان حقوق بشر طبیعیگرایی مجدداً در محافل علمی ـ آکادمیک، دوایر سیاسی، مجامع دیپلماتیک و فضای عمومی رواج یافت و رویکرد، زبان نظری، شناختی نیروهای اجتماعی مقاومت و مبارزهجو در برابر دولتهای مدرن بدل گشت.
اینبار طبیعیگرایی در معیت گفتمان حقوق بشر نهتنها بنیادهای معرفتی، هستیشناسی، روششناسی، غایتشناسی دولت مدرن اروپاییمحور را به چالش کشید؛ بلکه ارزشها، هنجارها، قواعد رفتاری، باورها، رویههای گفتاری، رفتاریساری، جاری بر متن جوامع ملی و محلی را به مبارزه طلبید.
با وقوع انقلاب ارتباطات و اطلاعات و بیبستر شدن روابط و مناسبات اجتماعی در مقیاسهای محلی، ملی، فراملی، جهانی و سرعتیابی فزاینده مبادله اطلاعات و شبکهای شدن مناسبات اجتماعی در گستره جهانی منظومههای فکری ـ ارزشی و الگوهای هنجاری ـ تجویزی محلی و ملی دارای ادعای جهانشمولی دچار نفوذ، گسست شناختی و اپیستمیک شدند.
یکی از پدیدههایی که در این میان به لحاظ بنیادهای معرفتی و هستیشناختی و غایتشناختی شدیداً از سوی نیروهای اجتماعی مورد حمله قرار گفت و به مبارزه طلبیده شد دولت ـ ملت مدرن بود.
جنبشهای مقاومت تلاش کردند روند سلطهیابی و هژمونیک شدن بنیادهای معرفتی ـ دانشی دولت مدرن اروپاییمحور را افشاگری کنند و به چالش بکشند.
این روند افشاگری با ظهور چرخش پسامدرن و تفکر بازاندیشی همراه و تشدید شد؛ مانند جنبش زنان، محیط زیست، اقلیتها و حمایت از حقوق بومیها.
آنا: نظریه تاریخی جنبشهای اجتماعی دارای چه پیشینهای است؟
شریفی: درباره چرایی شکلگیری جنبشهای اجتماعی نظریهپردازیهای مختلفی صورت گرفته؛ بهطوری که این نظریات به دو دسته کلاسیک و جدید (معاصر) تقسیم شدهاند.
اما در مورد اینکه جنبشهای اجتماعی خود با توسل و اتکا به چه مبانی و اصول معرفتشناختی و روششناختی و هستیشناختی و غایتشناختی به نقد دولت مدرن پرداخته و به مخالفت و مبارزه با آن برخاسته و در نهایت به مقاومت در برابر آن سوق یافتهاند پرداخته نشده است.
ضمن اینکه عمده نظریات کلاسیک معطوف به جنبشهای اجتماعی ساختارگرا، مادیگرا، عینیگرا و شالودهگرا هستند؛ بنابراین زبان و گفتمان نیروهای اجتماعی مقاومت در قرون ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ۲۰ به ترتیب طبیعیگرایی، پوزیتیویسم و مجدداً طبیعیگرایی بوده است؛ در صورتی که از دهههای پایانی قرن بیستم سازهگرایی و پست مدرنیسم بهعنوان رویکرد و زبان مبارزهطلبی و مقاومت نیروهای اجتماعی ظاهر شد.
مبارزه و مقاومت نیروهای اجتماعی معطوف به منابع، عناصر و مولفههای هویتساز فراملی و فراملی چون جنسیت، زبان، نژاد، قومیت و ... بود.
ظهور «دانش و اپیستمه» با وقوع انقلاب «ارتباطات و اطلاعات»
آنا: عمده نظریات مربوط به جنبشهای مقاومت چیست؟
شریفی: عمده نظریات مربوط به جنبشهای مقاومت ساختارگرا و مادیگرا بوده و بر این اساس تلاش کردهاند دلایل خیزش نیروهای اجتماعی در قلمروهای سرزمینی موسوم به دولتهای ملی در برابر سیاستها و خطمشیهای دولتها را براساس فاکتورهایی چون مبارزه بر سر قدرت سیاسی، منابع اقتصادی و منابع هویتی فروملی یا فراملی تبیین و تشریح کنند.
اما با وقوع انقلاب ارتباطات و اطلاعات «دانش و اپیستمه» بهعنوان یک ارزش و کالای عمومی در مقیاسهای محلی، ملی، منطقهای، بینالمللی و جهانی ظاهر شد؛ از این رو معرفت و دانش منظومه ادراکی و شناختی افراد اعم از دولتمردان و شهروندان نفوذپذیر و اثرپذیر شده و موضوع و حوزه مناقشه و مبارزه تبدیل شده است؛ بهطوری که مبارزه بر سر منابع شناختی به یک میدان مبارزه پرچالش در برابر دولتها تبدیل شده است.
در این راستا مولفه «اپیستمه» و دانششناختی بهعنوان چهارمین منبع مبارزه و مقاومت مورد استفاده نیروهای اجتماعی مغفول مانده بود؛ بنابراین تلاش میشود ضمن بهرهگیری از رویکرد جامعهشناسی سیاسی تاریخی روند، مراحل تکوین، شکلگیری معرفت و دانششناختی نسبت به دولت مدرن و جنبشهای اجتماعی به طور همزمان مورد بررسی قرار گیرد.
نبرد میان دولت مدرن و نیروهای اجتماعی نبرد بر سر روایتها و مفروضات آنها پیرامون پدیدههایی چون دولت مدرن، توسعه، سنت، مذهب، نژاد و ... است؛ نه لزوما قدرت سیاسی و منابع اقتصادی و منابع هویتی؛ بنابراین نظریات پساساختارگرا، پسامدرن، گفتمان سازهانگاری از دهه هشتاد میلادی به روندی مسلط در مراکز مطالعاتی مربوط به جنبشهای اجتماعی تبدیل شد.
در این میان به منابع هویتی بهعنوان میدان و حوزه مبارزات اجتماعی پرداخته شد، اما به منابع شناختی و دانش معرفتی بهعنوان میدان مبارزه نیروهای اجتماعی اشارهای نشده که تلاش کردم این خلأ را مدنظر قرار دهد.
آنا: از اصول و اجزای نظریه (امهات مدعا) در قالب مستقل چه ارزیابی دارید؟
شریفی: نخست اینکه رویکرد معرفتی و زبان نظری جنبشهای اجتماعی در برابر دولت مدرن به تناسب زمان و اقتضائات تاریخی در چهار قرن اخیر متفاوت و به ترتیب طبیعیگرایی، پوزیتیویسم، مجدداً طبیعیگرایی و سازهانگاری و چرخش پسامدرن بوده است.
دوم اینکه جنبشهای اجتماعی در چهارصد سال اخیر یعنی از قرن هفدهم تا پایان قرن بیستم به دو گروه عمده و کلی تقسیمپذیر شدند: الف) جنبشهای اجتماعی مبارزه و مقاومتجو درون ساختار دولت ـ ملت مدرن و ب) جنبشهای اجتماعی مقاومت در بیرون از ساختار دولت مدرن.
سوم اینکه جنبشهای اجتماعی درون ساختار دولت عمدتاً به دو دسته تقسیم میشوند: الف) مبارزه با دولت مدرن بر سر سیاست و قدرت سیاسی ب) مبارزه با دولت مدرن بر سر منابع اقتصادی و مادی.
چهارم اینکه جنبشهای اجتماعی بیرون از ساختار دولت مدرن به دو دسته تقسیم میشوند: الف) مبارزه با دولت مدرن بر سر منابع هویتی و عناصر هویتساز و روایتهای هویتساز دولتی. ب) مبارزه با دولت مدرن بر سر منابع و بنیادهای شناختی ـ دانشی و دانشهای تولیدی از سوی دولت مدرن.
پنجم اینکه جنبشهای اجتماعی از دهههای پایانی قرن بیستم با غالب شدن دبدگاه سازهانگاری و چرخش پسامدرن در علوم اجتماعی از این ابزارها بهعنوان زبان تئوریک به سراغ مبارزه و چالشزایی بنیادهای معرفتی ـ دانشی دولت مدرن رفته است؛ مانند جنبش مقاومت اسلامی.
رویکرد سازهانگاری نظریه «جنبشهای اجتماعی مقاومت»
آنا: درباره اشتراکات و افتراقات نظریه «جنبشهای اجتماعی مقاومت» با نظریههای رقیب و موجود توضیح دهید.
شریفی: تاریخ و رویدادهای تاریخی نقطه عزیمت تحلیل و تبیین این نظریه با نطریههای ساختارگرا و مادیگرا مانند لیبرالیسم، مارکسیسم و ... است.
این نطریه ذیل نظریه و رویکرد سازهانگاری و نیز نظریههای شالودهشکن موسوم به پسامدرن و چرخش فرهنگی است.
این نظریه، نظریهای است معطوف و متمرکز بر رویکردها و زبان نظری بهکار گرفته شده از سوی جنبشهای اجتماعی طی فرآیند تاریخی تکوین و تحول آنها؛ نه الزاما پیرامون بررسی چرایی و زمینههای شکلگیری جنبشها و ابعاد و آًثار آنها.
آنا: روش شما در دستیابی به نظریه «جنبشهای اجتماعی مقاومت» چه بود؟
شریفی: در این نوشتار تلاش شده به لحاظ روششناسی از رویکرد جامعهشناسی سیاسی تاریخی روند تکوین و تحول، تطور مبانی معرفتی، زبان نظری جنبشهای مقاومت و مبارزهطلبی آنان مورد تجزیه، تحلیل و تبیین قرار گیرد.
آنا: کارکردها و دستاورد نظریه «جنبشهای اجتماعی مقاومت» را توضیح دهید.(آثار علمی و کاربردی مترتب بر آن)
شریفی: از آثار و کارکردهای این نطریه آن است که اصول، مبانی معرفتی ـ شناختی نظریههای غایتگرا و جوهرگرای توسعه را به چالش کشیده و به این ترتیب مبلنی معرفتی دولت ـ ملت مدرن را نیز به مبارزه طلبیده است؛ چراکه براساس نظرات کلاسیک و معاصر جنبشهای اجتماعی دولت ـ ملت مدرن خود هم عامل و کارگزار اصلی و ثابت و دائمی توسعه تلقی میشود و هم محمول و هدف توسعه؛ بنابراین نظریات کلاسیک جنبشهای اجتماعی مقاومت شالودهگرا و ذاتگرا بوده و دولت مدرن را مفروض و مسلم و بدیهی میانگاَشتند و اساساً این نظریات درون گفتمان دولت قد برافراشتند.
درحالی که براساس رویکرد سازهانگاری نظریه مزبور مبارزه نیروهای اجتماعی را مبارزه بر سر منابع شناختی ـ دانشی میداند و دولت را تنها یکی از عوامل تولید شناخت و اپیستمه و دانش میپندارد و به این ترتیب خود دولت و مبانی، اصول معرفتشناختی، روششناختی، هستیشناختی و غایتشناختی آن مورد تردید و تشکیک قرار میگیرد و بهعنوان یک امر بدیهی، ازلی و ابدی به مبارزه و چالش طلبیده میشود و دولت مدرن یک پدیده تاریخی و جامعهشناختی و مبتنی بر دانش و اپیستمههای محلی ـ ملی تلقی میشود.
به گزارش آنا، نخستین جشنواره ملی کرسیهای «تخصصی و ترویجی» که در نوع خود کمنظیر بود، بهتازگی از سوی معاونت علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی با حضور رئیس این دانشگاه و جمعی از دانشگاهیان برگزار شد.
به گفته میثم چگین رئیس دانشکدگان فرهنگ و تمدن دانشگاه آزاد اسلامی، تاکنون سه کرسی تخصصی در حوزه معماری و شهرسازی در دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شده است. در حوزه کرسیهای ترویجی هم هزار و ۵۵۰ کرسی توسط استادان و هزار و ۳۱۰ کرسی در بخش دانشجویی برگزار شده است.
در نخستین جشنواره ملی کرسیهای «تخصصی و ترویجی» دانشگاه آزاد اسلامی ۲۵۰ عنوان کرسی به دبیرخانه ارسال شده بود که ۱۴۱ کرسی مرتبط با محورهای جشنواره تشخیص داده شد. داوران در پایان پس از بررسی، فقط در ۷ محور موضوعاتی را شایسته تقدیر دانستند.
انتهای پیام/