«بیبدن» مذبوح سلیقه در اوج بیگناهی
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ونوس بهنود- فیلم «بیبدن» به کارگردانی مرتضی علیزاده با وجود همه مشکلاتی و چالشهایی که در تولید پشت سر گذاشته بود، مخاطبان را جذب و سلیقه آنها را مقابل مدیران قرار داد.
فیلم بیبدن در چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر بعد از سپری شدن یک دوره جانفرسا در دریافت پروانه نمایش،ساخت و تولید تنها در بخش سودای جشنواره و نه بخش مسابقه حاضر شد. فیلمی که حواشی متعددی داشته و به عنوان یکی از بهترینهای جشنواره از آن یاد میشود. و به تعبیر عوامل برخورد درستی با آن نشده است.
تمامی فیلمهایی که پیش از بیبدن در جشنواره اکران شده بود، نتوانسته بود منتقدان را مجاب به پذیرش کند؛ اما این فیلم که از قضا فقط در 42 روز تولید شده است با استقبال مخاطبان مواجه شد. فیلمی که به اعتقاد برخی تماشاگران به واقع ارزش دیدن را دارد و از بازیها گرفته تا نویسندگی، یک سر و گردن بالاتر از منتخبهای جشنواره تا روز دوم ایستاده است.
دوری از حواشی یا فرار از واقعیت
گفته میشود این فیلم بر اساس پرونده قتل غزاله شکور دختر 19 سالهای که در سال 1392 کشته شد، ساخته شده است. وی به دست آرمان عبدالعالی دوست خود به قتل رسید اما هیچگاه جسد وی پیدا نش. آرمان بارها به حکم اعدام محکوم و سپس حکم او پس گرفته شد اما در نهایت نیز حکم اعدام در سال 1400 به اجرا در آمد. طبق اعترافاتی که در رسانهها منتشر شده است، آرمان بعد از کشتن غزاله جسد او را معدوم میکند. دوستی نافرجامی که در نهایت به کشته شدن هر دو جوان انجامید در سراسر داستان بیبدن لمس میشود. با وجوداینکه تمامی طول داستان با اشتراکات قابل توجه در تطابق با این پرونده جنایی بود؛ اما عوامل فیلم هرگونه اشتراکی را کتمان کردند.
نویسنده این فیلم با تاکید بهاینکه داستان او متفاوت است، گفت: نه تنها بیبدن ارتباطی به پرونده قتل غزاله ندارد بلکه موضوعش چیز دیگری است.
اما این حجم از کتمان برای خبرنگاران حاضر در نشست خبری بعد از اکران فیلم پذیرفته نبود و سؤالات متعددی از اشتراک این پرونده با فیلم بیبدن به دست عوامل رسید که همگی با یک پاسخ و آن هم کتمان ارتباط با این پرونده مواجه شد. تا جایی که کارگردان و نویسنده به خبرنگاران گفتند که به دنبال حاشیه نیستند و موضوع فیلم نیز انطابقی با پرونده جنایی قتل غزاله ندارد.
این کتمان البته مورد پذیرش اصحاب رسانه نبود و یکی از مهمترین موضوعاتی که بیپاسخ ماند نظر خانواده غزاله و آرمان در خصوص این فیلم است.اینکه آیا آن را دیدهاند و یا برای ساخت نظر آنها خواسته شده است یا نه. حتی اگر نظر نویسنده در خصوص بیربط بودن فیلم به این پرونده درست باشد، تداعی جامعه و خانواده این دو جوان که سالها برای صدور حکم آن کشمش داشتهاند، مهم است و بیپاسخ گذاشتن این سؤال به منزله بیتوجهی به مسئولیت اجتماعی حول یک محتوای رسانهای مانند فیلم است.
در واقع هر چند علیزاده فیلم خوبی ساخته و مخاطب را نیز میخکوب میکند اما در مقابل به سؤالات پیرامون فیلم با این ادعا که دنبال حاشیه نیستیم پاسخ نمیدهد.
در مقابل مخاطبان با سیلی از اعلام نارضایتی عوامل فیلم از اعتراض الناز شاکردوست که در فضای مجازی دست به دست میشود تا صحبتهای همراه با بغض نویسنده در نشست خبری فیلم مبنی بر اینکه به فیلمشان ظلم شده و به بخش مسابقه راه نیافته، مواجه میشوند.
چه کسی دختر مرا دزیده است؟
با وجود حواشی که ذکر آن رفت، فیلم بیبدن هم در انتخاب عنوان خود و هم با بازی قابل توجه الناز شاکردوست توانسته است، مخاطب را درگیر داستانی که روایت میکند، بسازد. موضوعی که خلأ جدی بسیاری از فیلمها است.از سویی روایت پروندههای قضائی در فیلمهای سینمایی که نمونههایی از آن در سینما حقیقت نیز مشاهده شد، اغلب با استقبال مواجه است. کشمکشی که میتواند مجال نفس کشیدن از مخاطب را بگیرد و پیچیدگیهای معماگونه چنین داستانهایی، یکی از قلابهای جاذب مخاطب است.
هرچند علیزاده توانسته به این مهم دست یابد و روایت داستان جنایی خود را به خوبی ایفا کرده است، و هر چند از دور تسلسل اعدامها در سکانس اول خود نقد میکند، اما سؤال جدی از فیلمهایی که به سمت باز طرح پروندههای قضائی رفته اند،این است که پیاماین فیلمها به جز طرح یک مشکل نفس گیر چیست؟
با وجود اینکه فیلم بیبدن یکی از جنجالی ترین پروندههای جنایی را باز آفرینی کرده است اما در نهایت کارگردان با صحنههایی در ابتدا و انتهای فیلم از اعدام یک قاتل ابراز نارضایتی میکند. موضوعی که البته علیزاده آن را نپذیرفت و در نشست خبری نیز ارتباط فیلمش با هشتگ نه به اعدام را منکر شد.
وی گفت: به دنبال طرح یک موضوع اجتماعی بودیم و اتفاقاتی که برای آدمها در پی بروز یک اتفاق میافتد.این اظهارات در حالی است که مخاطب فیلم بارها ازاین ور و آن ور پروندههای جانکاه جنایی را شنیده و در صفحه حوادث نیز در مورد آنها خوانده است. اما در محتواهایی از جمله فیلمی که مدعی است باید به بخش مسابقه یک جشنواره راه مییافته به دنبال این است که برای درد خود درمانی بیابد. مخاطب میداند که مادری که دختر خود را از دست داده است، روزگارش تیره و تار است و میداند که قصاص نمیتواند آتش یک سینه داغ دیده را خنثی کند اما در فیلم علیزاده هیچ راهکاری به دانستههای مخاطب اضافه نمیشود و حتی قضات در جلسه سازش خانوادهها کاملاً مستاصل و بدون راهکار وارد میشوند.
سالهای اخیر به دلیل افزایش پروندههای قضائی به ویژه پروندههایی با پیچیدگی زیاد، سوژههای تکان دهنده به فیلمسازان و نویسندگان رسیده است. هر چند فرم کار علیزاده برای مخاطبان دلنشین بوده است و شخصیت پردازی نیز به خوبی صورت گرفته است اما هنوز این سؤال پابرجاست که بالاخرها ین فیلم میخواهد چه درسی به مخاطب بدهد.
«بیبدن» به تعبیر تماشاگران این حق را داشت که به خاطر خوش ساختی خود به بخش مسابقه جشنواره راه یابد. بی شک تماشاگر آن را خواهد پسندید و برای شخصیتهای داستان اشک خواهد ریخت در عین حال که این سؤال را مرتب در ذهن مرور خواهد کرد که اگراین داستان برای من اتفاق افتاده بود چه باید میکردم؟
انتهای پیام/