دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
11 بهمن 1402 - 00:02

جایگاه پارلمان اروپا در اعتراضات آلمان و فرانسه کجاست؟

جایگاه پارلمان اروپا در اعتراضات آلمان و فرانسه کجاست؟
تحولات اخیر در آلمان و فرانسه، نقطه آشکارساز ضعف و ناکارآمدی اتحادیه اروپا در دفاع از حقوق شهروندان خود محسوب می‌شود و همین مسئله ضریب آسیب‌پذیری اروپای واحد را در آینده افزایش خواهد داد.
کد خبر : 893981

گروه سیاست و جهان خبرگزاری علم و فناوری آنا - حنیف غفاری؛ اعتراضات گسترده در آلمان و فرانسه وارد مرحله تازه‌ای شده است. در کشور آلمان شاهد خشم عمومی نسبت به بازگشت نئونازیست‌ها به معادلات امنیتی، اجتماعی و سیاسی برلین هستیم.

نقطه آشکارساز این روند، برگزاری نشست پوتسدام بوده است، جایی که در آن نئونازی‌ها با سران حزب جایگزینی برای آلمان (AFD) وارد مذاکره شدند. در فرانسه نیز شاهد استمرار اعتصاب و اعتراض کشاورزان نسبت به بی تفاوتی کاخ الیزه نسبت به مطالبات حداقلی آنها هستیم. کار به جایی رسیده که استقرار ده‌ها هزار پلیس فرانسوی در پاریس و دیگر شهر‌ها نیز نتوانسته منجر به مدیریت و کنترل اوضاع شود. 

سوال اصلی اینجاست که در این صحنه، جایگاه پارلمان اروپا کجاست؟ چرا صدایی در حمایت از معترضین فرانسوی و آلمانی از استراسبورگ و بروکسل شنیده نمی‌شود؟

واقعیت امر این است که ساختار حاکم بر اتحادیه اروپا و پیوستگی امنیتی، سیاسی و اقتصادی بازیگران و مناسباتی که در ذیل این ساختار پیوسته شکل می‌گیرد، اساسا به اتحادیه اروپا اجازه نمی‌دهد که همدردی و حمایتی از معترضین فرانسوی و آلمان صورت دهند. بالعکس، مقامات ارشد پارلمان و شورای اروپا به صورتی کاملا هدفمند و سستماتیک در صدد سانسور و لاپوشانی تحولات عمیق و بنیادین جاری در برلین و پاریس هستند. 

فرانسه و آلمان دو بازیگر و بلکه رهبران اصلی منطقه یورو و اتحادیه اروپا محسوب می‌شوند و بسیاری از سران اروپایی، انتقاد از این دو را به مثابه "انتقاد از خود" ارزیابی و تحلیل می‌کنند. می‌توان گفت که تحولات اخیر، نقطه آشکارساز ضعف و ناکارآمدی اتحادیه اروپا در دفاع از حقوق شهروندان خود محسوب می‌شود. همین مسئله ضریب آسیب پذیری اروپای واحد را در آینده افزایش خواهد داد. بدون شک پس از پایان اعتراضات نیز مدیریت آثار و تبعات این موضوع، از مدیریت خود اعتراضات سخت‌تر خواهد بود.

در آینده پژوهی تحولات اروپا، بهتر است این حقیقت مطلق را مدنظر قرار دهیم که از سال ۲۰۰۸ میلادی (زمان وقوع بحران اقتصادی در آمریکا و تعمیم اولیه آن به اروپا) تا کنون اساسا شاهد ایجاد وضعیتی با ثبات و قابل پیش‌بینی در قاره سبز نبوده ایم. ضمن آنکه ظهور و بروز جریانات موسوم به راست افراطی و انهدام پیش شرط‌های استمرار حیات برخی جوامع چند فرهنگی در اروپا، فضایی را جهت ایجاد آرامشی نسبی در این محدوده جغرافیایی و استراتژیک ایجاد نکرده است.

پارلمان اروپا در چنین شرایطی ترجیح می‌دهد به جای پاسخگویی نسبت به نادیده انگاری مطالبات شهروندان فرانسوی و آلمانی، خود را معطوف و مشغول به تمرکز بر تحولات و بحران‌های دیگر نقاط دنیا از جمله غرب آسیا و شمال آفریقا نشان دهند که این همان فرافکنی همیشگی اروپاییان محسوب می‌شود!

بی‌دلیل نیست که گذار شهروندان اروپایی از احزاب سنتی (سوسیال دموکرات‌ها و محافظه کاران) به صورت تصاعدی افزایش یافته است! بخش مهمی از رشد جریانات ضد اتحادیه اروپا و ملی گرایان، نوع حکمرانی سیاستمداران پر ادعای امروز در این مجموعه است. به نظر می‌رسد دیگر زمانی برای جبران این روند از سوی سران اروپای واحد باقی نمانده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب