شهرک صنایع خلاق فرهنگی؛ طرحی که نباید روی زمین بماند
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ظهر دیروز (جمعه دهم آذر 1402) و در حاشیه آیین خودکفایی کاغذ در جمع خبرنگاران درباره ایجاد «شهرک صنایع خلاق فرهنگی»، اظهار کرد: دوستان ما به دنبال راهاندازی «شهرک صنایع خلاق فرهنگی» بودند؛ یکفصل از سندهای تحول دولت به اقتصاد فرهنگ اختصاصیافته است. هفته گذشته طرح «دهکده [شهرک]صنایع خلاق فرهنگی» را در شورای هنر تصویب کردیم.
محمدمهدی اسماعیلی اظهار کرد: دو زمین نامزد ایجاد این دهکده هستند؛ یک زمین ۱۵ هکتاری در قشم که در کنار دریا واقع شده و جای خوبی است و زمین دیگر در تهران است. انشاءالله در چند روز آینده یکی از این دو زمین را انتخاب خواهیم کرد.
اسماعیلی در ادامه سخنان خود با بیان اینکه تمایل دارد این شهرک در قشم راهاندازی شود، گفت: به چند دلیل مایلم این اتفاق در قشم بیفتد، یکی اینکه میتواند نقطه کانونی [هاب]منطقه خلیجفارس شود، دلیل دیگرم باتوجهبه جایگاه قشم است ما باید از حالت انفعال درآمده و در حالت تعامل قرار بگیریم.
تشکیل شهرک صنایع خفلاق فرهنگی میتواند گام مهمی در تقویت اقتصاد فرهنگ و رشتههای مختلف صنایع فرهنگی باشد. در این میان این که دولت سیزدهم حمایت از صنایع فرهنگی را در دستور کارخود قرار داده نیز نویدبخش روزهای خوب برای فعالان این عرصه است.
از صنایع خلاق فرهنگی چه میدانیم؟
صنایع فرهنگیِ اصلی به صنایعی گفته میشود که از یکسو با تولید در مقیاس صنعتی و از سوی دیگر با خلق و نشر «معنای اجتماعی» سروکار دارند و اساساً به کار «خالقان نمادها» وابستهاند؛ طبق این تعریف، تبلیغات و بازاریابی، رادیو و تلویزیون، صنعت فیلم، صنعت اینترنت، صنایع موسیقی، چاپ و نشر (کتاب، ویدئو و بازیهای رایانهای) در گستره صنایع فرهنگی اصلی قرار میگیرند.
صنایع فرهنگی جنبی نیز مواردی مانند هنرهای خلاق و هنرهای تجسمی را در برمیگیرند؛ زیرا اینگونه هنرها هرچند مستقیماً با ایجاد معناهای نمادین اجتماعی سروکار دارند، اما روشهای غیرصنعتی و یا نیمهصنعتی تولید را به کار میگیرند.
درمجموع باید گفت هر کالا و خدماتی که ساخته ذهن و دست بشر بوده و در پس شمایل ظاهری خود، واجد ارزشها، پیشنه تاریخی و یا معناهای قابلانتقال (چه ساده و چه چندلایه) بوده و قابلیت تکثیر را داشته باشد در دایره صنایع فرهنگی قرار میگیرد.
صنایع خلاق فرهنگی از دو ساحت برای سیاستگذاریهای فرهنگی و اقتصادی حائز اهمیت است. اول این که بر روی توسعه فرهنگی تأکید ویژهای دارد. بخش عمده صنایع فرهنگی مبتنی بر فضای فرهنگ بومی است و جنسش از جنس فناوری سخت و تجهیزات نیست، بلکه از ذائقهها و اقتضائات فرهنگی که در جامعه شکل گرفته و از سنتهایی که در قدیم بوده سرچشمه میگیرد. صنایع فرهنگی بازتاب و بازآفرینش ذائقه فرهنگی جامعه است.
ساحت دیگر که اتفاقاً در مقابل ویژگی قبلی است این است که بسیاری از محصولات و تولیدات صنایع فرهنگی به راحتی میتواند در فضای کشورهای دیگر به ویژه آن دسته از کشورهایی که با ما قرابت فرهنگی، دینی و جغرافیایی دارند هم مطرح شوند. این موضوع با اقتصاد فرهنگ و بحث ارزآوری هم ارتباط پیدا میکند. از سوی دیگر بخشی از این محصولات میتواند در بستر فضای مجازی و رسانههای عمومی پیاده شود و کمترین هزینه را به دنبال دارد. فعالان این حوزه برای این صادرات فرهنگی نه نیاز به ایجاد کارخانه و دستگاههای خارقالعادهای دارند و نه درگیر تشریفات مرسوم صادرات کالا میشوند.
صنایع خلاق فرهنگ و تقویت توان تولید داخلی
یکی از ویژگیهای اصلی صنایع خلاق و فناوریهای نرم، وابستگی زیاد آنها به توان داخلی است. با تکیه بر این توان داخلی است که میتوانیم ارزش افزودههای بزرگتری را هم خلق کنیم و این خود منجر به رشد اقتصاد و اشتغال در کشور میشود. در بسیاری از کشورها، این موضوع را به عنوان راهبرد اساسی توسعه فرهنگی درنظر گرفته و اسناد بالادستی را بر مبنای آن طراحی کردهاند. تأکید مقام معظم رهبری به همکاری دستگاههای مرتبط با صنایع فرهنگی که در پاسخ به نامه معاون علمی رئیس جمهور بیان شد هم در همین زمینه قابلارزیابی است.
هم فعالان عرصه هنر و فرهنگ و هم بخش زیادی از بدنه مدیران فرهنگی ما به موضوع صنایع خلاقانه فرهنگی به عنوان یک مقوله جانبی و تفننی نگاه میکنند. مسئولان فرهنگی برای تحقق فرمان مقام معظم رهبری درباره تقویت صنایع خلاقانه فرهنگی باید قبل از هرچیز بین دستگاهها و نهادها همگرایی به وجودبیاورند، یعنی به جای اینکه در این مسیر، وارد فضای رقابت (حتی رقابت تعاملی) شوند و حس کنند که با هم رقیب هستند، بیایند و در یک بستر یکپارچه اتفاقات بزرگتری را محقق کنند.
برای مثال انرژی و ایدههای خود را روی یک شخصیت سینمایی و یا تلویزیون که درجامعه محبوب شده متمرکز کنند. باید با وجود بهرسمیت شناختن تنوعها، سیاستی یکپارچه داشته باشیم تا بتوانیم در مسیر فرمان مقام معظم رهبری درباره صنایع خلاق فرهنگی قرار بگیریم.
هسته مرکزی صنایع فرهنگی، ایده خلاقانه است. وقتی این ایده خلاقانه با مقادیر هرچه بیشتری از نهادههای دیگر ترکیب شود تا محصولاتی را در طیفی وسیعر تولید کند، الگویی از یک صنعت خُرد را شکل میدهد. این صنعت در بستر هنرهای خلاق با همان تعاریف سنتی قرار دارد. رشتههایی مانند موسیقی، تئاتر، ادبیات، هنرهای تجسمی، صنایعدستی و اشکال جدیدتر آن مثل تولید ویدئو، هنر اجرا، کامپیوتر و هنرهای دیجیتال و چندرسانهای و مانند آن.
در گستره دیگری از این صنعت میتوان برحسب ستاندههای خاص یک صنعت، آنها را ذیل صنایع فرهنگی تعریف نمود. بهطوریکه ستانده آن صنعت، واجد شرایطی است که میتوان بر آن اطلاق کالای فرهنگی کرد که این گروه شامل انتشار کتاب، مجله، تلویزیون، رادیو، روزنامه و فیلم میشود.
همچنین در یک گستره وسیعتر میتوان برخی صنایع را یافت که شاید اساساً از قلمرو فرهنگ خارج باشند، اما برخی محصولات تولیدیشان دارای محتوای فرهنگی است همچون تبلیغات، گردشگری و طرحهای معماری. اما این صنایع را فقط در صورتی میتوان جزئی از صنایع فرهنگی بهحساب آورد که دارای پایه معنایی بسیار گستردهای باشند.
ترکیب ایده و مضمون با کارکردهای صنعتی
هدف فعالان حوزه صنایع فرهنگی، ترکیب موفقیتآمیز کارکردهای خلق ایده و مضمون (محتوا) در ساحت فرهنگ با کارکردهای صنعتی همچون تولید و تجاریسازی انبوه کالاهای فرهنگی است. نوآوری در محصولات و کالاهای فرهنگی یکی از بنیادیترین نیازهای جامعه معاصر ایران است، نگاهی هرچند گذرا به محصولات و کالاهای فرهنگی رایج در جامعه نشان میدهد که بازار ایران مملو از محصولات و کالاهای فرهنگی وارداتی است، بازار محصولاتی، چون فیلم، موسیقی، اسباببازی، نوشتافزار، لباس در قبضه نامها و نشانهای خارجی است.
شکلگیری نظام نوآوری صنایع فرهنگی مستلزم نگاه سیستمی بهتمامی بازیگران، نهادهای اصلی و واسطی است که به نحوی در این زمینه فعالیت دارند و چرخه علم، فناوری و نوآوری به کمک هنر و علوم انسانی را تکمیل مینمایند. به نظر میرسد نگاه سیستمی و شبکهای به بازیگران و نهادهای کلیدی در این عرصه ازجمله دولت، قوانین و مقررات، پژوهشگاههای فرهنگی و صنعت و رفع موانع و مشکلات فعالیت مؤثر آنها، یکی از مؤثرترین راهکارهای تحریک و تسهیل نوآوری بوده و زمینهساز رشد، بالندگی و بازتولید فرهنگ بومی است.
در این میان، باید در حوزه فرهنگ نیز باید همچون صنعت نفت خامفروشی را کنار بگذاریم؛ یعنی صنایع تبدیلی داشته باشیم و به صورت مداوم آن را تقویت کنیم.
تقویت شبکهسازی با ایجاد شهرک صنایع خلاق فرهنگی
نهادهای کلان متولی فرهنگ میبایست امکان شکلگیری، تداوم و تقویت شبکه ضعیف نظام نوآوری در صنایع فرهنگی ایران را فراهم آورده، تمهیدات لازم برای تبدیل ایده، دانش و میراث فرهنگی بومی به کالاها و محصولات فرهنگی را مهیا کنند.
در حوزههایی، چون تولید اسباببازی، نوشتافزار، بازیهای رایانهای و سایر محصولات فرهنگی، فقدان نگاه سیستمی و شبکهای باعث شده تا میان طراحان، تولیدکنندگان و پژوهشگران این عرصه از یکسو و مخاطبانی که در قامت مشتری ظهور میکنند از سوی دیگر، ارتباطی منطقی شکل نگیرد.
شبکهسازی در این مفهوم به ایجاد سازوکاری منظم، روشمند و قابل پیشبینی است که طی آن پژوهشگران عرصه جامعهشناسی، هنر، روانشناسی و مطالعات فرهنگی با حصول اطمینان از حمایت دولت و بازار، ایدههای خلاقانه خود را طرح و محک بزنند. حمایت دولت در اینجا بیشتر ناظر به حمایتهای حقوقی و بحث مالکیت فکری است، عدم پشتیبانی مؤثر نهادهای حقوقی از یافتههای پژوهشی و هنری در سالهای اخیر باعث شده تا بسیاری از فعالان این عرصه قدرت حضور درصحنه را ازدستداده و بهتدریج به حاشیه بروند.
با توجه حرکت اقتصاد جهانی به سمت فضای تجارت الکترونیک و دیجیتالی شدن بسیاری از جنبههای خدماتی، فرهنگی و هنری به نظر میرسد راه دیگری جز توانمند شدن ما در این بخش نیس. برگ برنده در دست کسانی خواهد بود که بتوانند از فناوریهای جدید به بهترین شکل استفاده کنند لذا فعالان هنری و فرهنگی نیز با رفتن به سمت حوزههای دیجیتال ضمن برآوردن نیازهای داخلی میتوانند در صادرات کالا، خدمات و فرهنگ ایرانی و اسلامی گامهای مؤثری بردارند.
انتهای پیام/