دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
عضو هئیت علمی دانشگاه آزاد در گفت‌وگو با آنا:

میرزا کوچک‌خان پرچم‌دار مبارزه با استبداد منور بود

میرزا کوچک‌خان پرچم‌دار مبارزه با استبداد منور بود
نهضت جنگل از نخستین حرکت‌های ملت ایران در پاسخ به عدم تحقق آرمان‌های انقلاب مشروطه بود، بی‌شک می‌توان این نهضت را فریاد حق‌طلبی دانست که از گلوی روحانی حجره رفته، خارج شد تا پرچم‌دار مبارزه با تئوری استبداد منوری باشد.
کد خبر : 882076

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، آذر ۱۳۰۴ را باید سالی دانست که آخرین میخ بر تابوت نهضت مشروطه با سرمداری روشنفکران منور و با دست رضاخان زده شد. بدین سان هنوز ۲۰ سال از انقلاب مشروطیت نگذشته بود که در اثر ضعف و جبن رجال و سیاستمداران کشور در مقابل رضاخان، یک بار دیگر حکومت مطلقه بر ایران مستولی شد و مردم از آزادی‌های اساسی محروم شدند. رضاخان روز ۲۴ آذر 1304 در مجلس شورای ملی حضور یافت و مراسم تحلیف به جای آورد. ۲۵ آذر در کاخ گلستان بر تخت سلطنت نشست و وزیرمختار انگلیس به‌عنوان «شیخ‌السفرا» به وی تبریک گفت. ۲۶ آذر فرمان نخست‌وزیری فروغی و هشتم بهمن فرمان ولیعهدی محمدرضا ـ فرزند ارشد خود را ـ صادر کرد و چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ در تهران تاجگذاری کرد.

نهضت جنگل از نخستین حرکت‌های ملت ایران در پاسخ به عدم تحقق آرمان‌های انقلاب مشروطه بود، بی‌شک می‌توان این نهضت را فریاد حق‌طلبی دانست که از گلوی روحانی حجره رفته، خارج شد تا پرچم‌دار مبارزه با تئوری استبداد منوری باشد که روشنفکران مدافع  نهضت مشروطه منادی آن شدند. به بهانه بررسی شرایط نهضت جنگل با کیهان لولایی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید.
 
قیام جنگل چه اهدافی داشت؟

برای بررسی اهداف و انگیزه‌های میرزاکوچک‌خان و نهضت جنگل بهتر از هر چیز خوب است این اهداف را در مرامنامه این نهضت جستجو کرد. بسیاری از اصول مرامنامه جنگل با نظارت شخص میرزا صورت گرفته و با اهداف قیام وی منطبق بوده است و در واقع همان مطالبی بوده که به نحوی در روزنامه جنگل منعکس شده است. همان‌طور که گفته شد بسیاری از اصول مرامنامه نهضت جنگل در قانون اساسی و متمم آن وجود نداشت و از اهدافی بسیار پیشرفته و مترقیانه حکایت می‌کرد که در دوران قاجار نادیده گرفته شده بود و با اجرای آن وضعیت مردم و کشور به نحو احسن دگرگون می‌شد.
با وجود این اهداف ارزشمند، نهضت جنگل نتوانست یک مکتب اجتماعی و بر اساس آن، یک برنامه اجتماعی و اقتصادی تحویل دهد؛ بنابراین گروه رهبران فکری و سازمانی به وجود نیامد تا بتواند پس از شکست نظامی، فکر اساسی و اهداف جنبش جنگل را در تمام ایران منتشر کرده و آن را تبدیل به یک قدرت اجتماعی و حزب سراسری کند!

ایران در آن زمان در چه شرایط تاریخی به سر می‌برد؟

بازگشت میرزا به گیلان مصادف می‌شود با شروع جنگ جهانی اول که در نتیجه این جنگ ایران نیز مانند کشور‌های ضعفیف در معرض یورش و هجوم قرار می‌گیرد. بر این اساس، روس‌ها به فرماندهی «پاراتف» در گیلان و دیگر نقاط شمالی کشور دست به تجاوز زدند و انگلیس در تصادم با قوای عثمانی بر سر تصاحب معادن و نفت ایران، نواحی جنوب و غرب را مورد تاخت و تاز خویش قرار داد، و بدین ترتیب جان و مال مردم دستخوش سبک‌سری‌های بیگانگان بود. از طرفی عناصر ناصالح حکومت، خوشحال از این آشفته بازار به دنبال تثبیت موقعیت‌های سیاسی خود بر آمدند. برخی از سمت‌های خویش استعفا دادند و عده‌ای نیز که دل در گرو آرمان‌های اصولی خویش داشتند، ناچار لباس مهاجرت بر تن کردند، تا بلکه راهی برای مقابله بیابند مانند مرحوم مدرس.

مردم ایران با توجه به سابقه بدی که از اقدامات خرابکارانه و ستمگری‌های دولتین روس و انگلیس در ذهن داشتند از اقدامات این دو دولت نفرت داشتند  مردم هنوز خاطره قرارداد ننگین ۱۹۰۷ م را فراموش نکرده بودند، با توجه به سابقه بدی که دولتین فوق در نزد مردم ایران داشتند، به خاطر آن که تا آن زمان از آلمان آسیب و زیانی ندیده بودند، به سیاست آن کشور متمایل شده، فعالیت ماموران و جاسوسان آلمانی را در ایران تسهیل می‌کردند. پشتیبانی مردم از عثمانی هم به خاطر حساسیت دینی مردم ایران و هم به خاطر نفرت از دولتین روس و انگلیس و گرفتن انتقام از آن‌ها بود. همچنین در این زمان قدرت نظامی ایران که متشکل از قذاق‌ها و ژاندارم‌ها بود، آن چنان توانی نداشت که با یورش‌ها مقابله کند، خصوصا قزاق‌ها که دست پروژه روس‌ها بودند، به نظاره چپاول اموال مردم نشستند. در این میان فقط جمعی از روحانیان و تنی چند از سیاستمداران آگاه بودند که به فکر ملت بودند و این فرصتی را برای آزادی‌خواهان و میهن‌پرستانی مانند میرزا فراهم کرد تا برای استقلال کشور و مقابله با بیگانگان دست به مبارزه انقلاب بزنند.

زمینه‌های پیدایش قیام جنگل چه بود؟

از آغاز سده نوزدهم، ایران مانند بسیاری دیگر از کشور‌های جهان سوم، شاهد ورود اندیشه‌های اصلاح‌طلبی، نوخواهی و دموکراسی بوده است. تحولاتی که در مصر، هند، ترکیه (عثمانی) و روسیه رخ داد، تاثیر مستقیم روی تحولات سیاسی – اجتماعی ایران داشت. روزنامه‌های ایران مانند حکمت (۱۸۹۲ م.)؛ پریا (۱۸۹۸ م.)؛ پرورش (۱۹۰۰ م.) که به نشر افکار آزادی‌خواهانه و دموکراسی می‌پرداختند، حاصل ارتباط آزادی‌خواهان ایران با مصر بود. در هسته مرکزی این ارتباط سید جمال‌الدین و شاگرد مصری او، شیخ محمد عبده قرار داشتند. هند که همسایه جنوب شرقی ایران بود پذیرای مهاجران ایرانی و آزادی‌خواه بود. انتشار روزنامه‌های حبل‌المتین و آزاد و کتب، از آثار این روابط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بود. منشای شکل‌گیری جنبش گیلان و زمینه پیدایش این قیام (به نام هیأت اتحاد اسلام) از هسته‌های دینی و مبارزاتی مراکز مهم اسلامی از جمله قاهره و اسلامبول و تهران علیه استعمارگران آغاز می‌شود.

میرزا با چند تن از سران ملیون ایران، وابسته به «اتحاد اسلام» در تهران تماس گرفت. اتحاد اسلامی سازمانی بود که گفته می‌شد مرکز فعالیت آن اسلامبول است و به وسیله چند تن از پیشوایان دینی مانند سید جمال‌الدین و سید عبدالرحمن کواکبی؛ رشید رضا و شیخ محمد عبده «رئیس دانشگاه الازهر» به وجود آمد و هدفش گرد آوردن عموم مسلمانان زیر لوای واحد به منظور مبارزه با استعمار و ایجاد یک روزنه سیاسی جهانی برای دنیای اسلام بود. میرزا در تهران با رجال دین و سیاست مذاکره کرد. مذاکرات در اطراف تعطیل شدن مشروطه و لزوم اعاده آن و همچنین قطع ایادی استبداد بود. جمعی از سران ملیون معتقد به اتخاذ روش ملایم و عده بیشتری لزوم اقدامات حاد و مقاومت مسلحانه را برابر دشمن تاکید می‌کردند. نتیجه‌ای که از همه مذاکرات متشتت به دست آمد این بود که اگر کانون ثابتی علیه بیدادگری‌های بیگانگان به وجود آید، قطعا موجب تخفیف فشار خواهد شد و باعث می‌شود که متجاوزین بر سر جایشان میخکوب شوند و پایمال کنندگان حق و قانون به عنان گرفتن از تراکتازی وادار گردند و رؤسای ملیون کسانی هستند که به این مرکز قدرت روی می‌آورند و از آن به تمام معنی پشتیبانی خواهند نمود. میرزا کوچک‌خان در راه تحقق این نیت داوطلب شد و بدین سان قیام خود را سامان داد.

آیا این مسئله تاریخی صحت دارد که میرزا کوچک‌خان در پی جداسازی شمال ایران از ایران بود؟

یکی از اتهامات مهمی که به میرزا و قیام وی وارد می‌کنند، انتساب اتهام تجزیه‌طلبی گیلان است. با نگاهی به متون تاریخی برخی افراد از جمله «مخبرالسلطنه هدایت» معتقدند که  میرزا در جهت تجزیه گیلان از بدنه خاک ایران تلاش کرد؛ اما «سید حسن تقی‌زاده» این اتهام را نفی می‌کند و معتقد است او نمی‌خواست خودمختار باشد و در همین راستا نویسنده معروف دیگری به نام «پیتر آوری»، میرزا را شخصی طرفدار تجدید حیات ایران دانسته و نهضت وی را جنبشی دارای هدف و ایده اصلاح‌طلبانه قلمداد کرده است.

شاید مهم‌ترین سند در اثبات این موضوع، نامه میرزا به سفیر وقت شوروی است که در آن صراحتا می‌نویسد: «.. مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیه گیلان را که مقدمه ملوک‌الطوایفی است، همچنین ضعف کشور را خیانت صریح دانسته و می‌دانم چنانچه پیشنهادات همیشگی ما به دولت رفع این توهم را می‌نماید.»

حکومت شورایی گیلان میرزاکوچک‌خان جنگلی مبتنی بر نگاه اسلامی یا نگاه کمونیستی بوده است؟

جمهوری جنگل از دو طیف تشکیل شده بود. در یک سو طیف میرزا کوچک‌خان قرار داشت که از آن می‌توان به عنوان «چپ مذهبی» نام برد. در طرف دیگر اتحاد «احسان‌الله خان»، حزب کمونیست ایران و روس‌های سرخ درون جمهوری قرار داشتند که آن‌ها را می‌توان «چپ غیر مذهبی» نامید.

با مرور ایدئولوژی دو طیف جمهوری نقاط اشتراک و افتراقی قابل مشاهده است. از جمله نقاط اشتراک می‌توان به ضدیت هر دو جریان با استعمار و استبداد اشاره کرد، اما در زمینه مذهب اختلافاتی بین هر دو طیف مشاهده می‌شود. طیف میرزا دارای اعتقادات مذهبی اسلامی بود و ادبیات مذهبی اسلامی در بیان ایشان کاملا نمود داشت. اما جناح مقابل فاقد اعتقادات مذهبی بود. ایشان به هنگام مساعد دیدن شرایط علیه مذهب به تبلیغ می‌پرداختند. در چنین وضعیتی دیگر مذهب صرفا در سطح اختلافی فکری بین دو گرایش درون جمهوری نبود، بلکه به متن جامعه سرریز می‌کرد و ضمن تحریک افکار عمومی بقای کل جمهوری را به خطر می‌انداخت!

با بررسی مبانی نظری و اصولی اندیشه‌های دینی، اجتماعی و سیاسی میرزاکوچک‌خان می‌توان پی به نگاه اسلامی وی برد از جمله: اعتقادات راسخ به وح و آموزه‌های قرآنی و مبانی آیین جاودانه اسلام، اعتقاد به مجاهدت در راه دین و مبارزه انقلابی با فقر و فساد و بی‌عدالتی و ظلم، ضرورت جهاد در راه کسب استقلال کشور وآزادی مسلمانان و اعتلای سرزمین اسلامی بنابراین می‌توان این گونه استنباط کرد که مفهوم اصلی سوسیالیزم در اندیشه‌ها و برنامه‌های میرزا، اساسا همان مساوات و عدالت و برابر اجتماعی بوده است و این معنی به هیچ وجه با مفهوم سیاسی مصطلح آن که از ویژگی‌های نگاه کمونیستی دولت سوسیالیستی شوروی است، مطابقت نداشته است. از این گذشته، میرزا و بار‌ها بر این واقعیت تاکید کرده بود که پیاده کردن برنامه‌ها و مشی کمونیستی در ایران امکان پذیر نیست، و اصرار بر این امر، در واقع شناخت جامعه ایرانی نشأت می‌گیرد. سند آن نامه میرزا به لنین است که در آن به چنین مضمونی تاکید کرده است: «.. من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بالشویزم را قبول کند، زیرا این کار عملی نیست و ملت ایران را به طرف دشمن سوق می‌دهد...»

آیا قانون اساسی جنگل بیش از آنکه متاثر از نگاه اسلامی باشد متاثر از دیدگاه مدرن و جمهوری خواهی است نظر شما چیست؟ به طور مثال در جمهوری شورایی گیلان، اساسا زن و مرد دارای حقوق مساوی هستند؟!

اصولاً میرزا یک مرد دینی بیش نبود که همه مظاهر انقلاب را از دریچه دیانت اسلام می‌نگریست با نظری به مرام‌نامه جنگلی‌ها که شرح آن گذشت می‌توان به سهولت دریافت که میرزا از آن جایی که پرورده افکار مذهبی بود با مرام اسلام سازگاری داشت و در این خصوص اصرار می‌ورزید. او اعتقاد داشت، چون ایرانی‌ها متعصب‌اند و به دین اسلام و شعائر مذهبی علاقه دارند، قطع این پیوند دینی باعث می‌شود که به انقلاب با نظر نامساعد بنگرند. چه بسا که همین امر و مخالفت‌هایی که به دنبالش به عمل آید موجب شک قیام شود.

البته این مطلب مهم را هم باید اذعان کرد که یکی از مشکلات بزرگ نهضت جنگل ضعف ایدئولوژی اسلامی حاکم بر آن بود. اصولا یک نهضت پیشرو انقلابی زمانی می‌تواند به اهداف خود برسد که از لحاظ ایدئولوژی غنی بوده و تحت تاثیر ایدئولوژی‌های مدرن خارجی قرار نگیرد؛ اما به هرحال این خلل هیچ وقت آن اندازه نبود که باعث شود میرزا مذهبش را فدای پیروزیش کند. کما اینکه بعد از تشکیل جمهوری شورایی گیلان، وقتی اعمال خلاف دین بعضی از یارانش را مشاهده کرد، خیلی زود از آن‌ها کناره گرفت؛ بنابراین باید باور داشت که اهداف و کانون‌های الهام‌بخش نهضت و استراتژی و تاکتیک‌های مبارزان جنگل از مکتب اسلام سرچشمه گرفت و با ارزش‌های دینی ارتباط داشت، ولی چون میرزا درصدد استقرار یک حکومت صددرصد اسلامی که احکام اسلام در آن به اجرا درآید نبود، این مقصود در مرامنامه و قانون اساسی جنگل عیان نیست.

مثلا قانون اساسی جنگل گرایش به انفکاک روحانیت از امور سیاسی و معاشی دارد. روشن است این اعتقاد غیر اسلامی است و آلودگی نهضت جنگل به طرح انفکاک که تعبیر دیگر جدایی دین از سیاست است از اشتباهات نهضت جنگل و از عوامل محدودکننده قدرت نهضت و کاستن از نفوذ معنوی آن بوده است. شاید علاوه بر سرعت در تنظیم قانون اساسی و بی تجربگی نویسندگان، تصور جاذبه عمومی، منشأ این اشتباه باشد، ولی به هرحال این موضوع از جاذبه نهضت کاست و مانع گسترش و شمول مردمی و فراگیر شدن نهضت گردید.

در رابطه با تساوی حقوق زن و مرد در قانون اساسی جنگل، طبق قانون اصل ۹ از ماده دوم (حقوق مدینه)، باید گفت شخص میرزا به این اصل اعتقاد داشته است و این تساوی در حقوق مدنی و اجتماعی دانسته شده که شاید بتوان گفت هدف میرزا از گنجاندن این اصل پر رنگ کردن نقش زنان در نهضت خود و استفاده از نیروی این بخش عظیم از جامعه یعنی زنان بوده است و لاغیر.

حکومت جمهوری گیلان میرزاکوچک خان چه نسبتی با کمنیترن داشته است؟

میرزا شرایط جامعه را درست درک می‌کرد و تبلیغات کمونیستی را با فرهنگ و روحیه ایرانی مغایر می‌دید و می‌ترسید این اتحاد باعث بیزاری مردم از نهضت جنگل شود و زمان نیز درستی نظر میرزا را به اثبات رساند. توافق‌نامه میرزا با شوروی‌ها نیز این بود که هیچ‌گونه تبلیغات کمونیستی در حکومت موقت گیلان انجام نشود. اما انقلابیون چپ هدفشان تشکیل حکومت به شکل حکومت شوروی بود. آن‌ها برای جذب نیرو، شروع به تبلیغات کمونیستی و اجرای اصول اشتراکی از جمله لغو مالکیت خصوصی کردند که مغایر با توافق‌نامه شوروی با میرزا بود.

میرزا می‌خواست یک انقلاب بورژوا – دموکراتیک با همکاری خان‌ها؛ زمین‌داران و فئودال‌های بزرگ انجام دهد تا بتواند علیه شاه و انگلستان مبارزه نموده، تمام ملت را متحد کند. بدیهی است که حزب کمونیست نمی‌توانست از این شیوه حمایت کند.

قیام جنگل قبل و بعد از دولت وثوق‌الدوله دچار چه سرنوشتی شد؟

قیام جنگل با اینکه در ظاهر امر قیام بر علیه مصالح کشور تلقی شده بود، با این حال در آن زمان که مستوفی‌الممالک ریاست دولت را در دست داشت و طبعا مرد وطن‌پرستی بود، تا اندازه‌ای حق را به جنگلیان می‌داد. خصوصا، چون دکتر حشمت نماینده جنگلیان در تهران با مستوفی‌الممالک مذاکره کرده بود، رئیس دولت ناچار به منظور اینکه عملی به معنای سرکوبی جنگل انجام نداده با شد. بنا بر اشاره شاه به حشم‌الدوله تلگراف نمود که از راه سازش با جنگلی‌ها وارد مذاکره شود.

فرماندار گیلان که مردی وطن‌پرست بود و در این مورد به جنگلیان حق می‌داد، فرمان احمد شاه را به موقع اجرا کرد. اما چون چندی بعد «محمد، ولی خان تنکابنی» سپهسالار به رییس الوزرایی انتخاب شد از سابقه او معلوم بود که در برابر حکومت جنگل شدت بیشتری نشان خواهد داد.

«حشمت‌الدوله» به رئیس دولت اطلاع می‌دهد که بر طبق نظر و دستور نخست‌وزیر سابق و به فرمان شاه وی مشغول مذاکرات است و انجام سازش با اعزام قوا منافات دارد و شرایط را برای مصالحه فراهم می‌کند. احمدشاه برای جلب رضایت مردم و عمل نکردن بر خلاف دستور قبلی، فرمانی به نخست‌وزیر صادر می‌کند، تنکابنی هم خود را شخصی آزادیخواه مطرح کرده، نمی‌خواهد که در جهت مخالف تمایلات ملی گام بردارد. لاجرم چاره‌ای جز اطاعت امر شاه ندید و اولیای سفارت روس را به طریقی ساکت کرد.

در نتیجه این مقدمات مذاکراتی با حضور زعمای جنگل «دکتر حشمت» و «شیخ محمد کسمایی» و دو تن از علمای شهر «سید عبدالوهاب صالح» و «حاجی سید محمود روحانی» در فومن صورت می‌گیرد، که منجر به توافق بین نمایندگان جنگلی‌ها و نمایندگان دولت می‌شود، که بر اثر آن توافق، برگزاری تظاهرات از سوی طرفداران نهضت به کلی ممنوع می‌شود، و حتی تعدادی از افراد مسلح مرخص می‌شوند و فرماندار برای افراد برجسته تقاضای تامین می کند که از صدور اوراق تأمین چنین استنباط شود که قضیه جنگل خاتمه یافته است.

با توجه به توافقی که صورت می‌گیرد انتظار می‌رود که اوضاع به حالت معمولی و عادی بازگردد، و جنگی‌ها از کار‌های سابق خود دست بردارند، ولی چنین امری اتفاق نمی‌افتد. پس از موافقت سران جنگل و رفتن نیروی دولتی از آن جا، کونسول روس با اینکه ظاهرا از این سازش احساس رضایت می‌کرد، ولی در خفا بنای مزاحمت را گذاشت و از طریق قزاق‌های روس در جاده انزلی و رشت دست به آدم‌کشی و غارت زد. جنگلی‌ها از شنیدن این خبر سخت خشمگین شده، برای مقابله با قزاقان روسی خود را آماده نمودند و ضمنا، چون مفاخرالدوله از طرف روس‌ها به جای حشمت‌الدوله به فرمانداری گیلان منصوب شده بود، امید آن می‌رفت که بین آن‌ها و روس‌ها سازشی صورت گیرد.

این سازش و عقب‌نشینی قوای دولت بر استحکام مبانی جنگلی‌ها افزود: ابتدا ضرغام از ترس نفوذ میرزا دست به پیکار‌های زیادی زد و رشیدالممالک شقاقی در آن زمان قدرت و نفوذ شایسته‌ای داشت، وهوادار جنگلیان بود به میانجیگری برخاست، زیرا او خودش هم همسایه دیوار به دیوار ضرغام‌السلطنه بوده و صلاح بر این می‌دانست که اختلاف جنگی‌ها از بین برود. در همین حال امیراسعد تنکابنی فرزند سپهسالار با صلاح اندیشی «حاجی نظر علی طالقانی» از در اطاعت در آمد و مذاکرات دولت به عنوان سازش به پایان رسید. اما اتفاق دیگری واقع شد که ضرغام رسما با جنگلیان همفکر و هم رای باشد و علت آن این بود که قونسول روس به سبب فوت یکی از افسران روسی به ضرغام بدبین شد، و بدون مراجعه به دولت با استفاده از حق کاپیتولاسیون او را دستگیر و زندانی کرد؛ اما بعد‌ها به وساطت «مسیو آواکیم سرکسیان» که ریاست جامعه ارامنه انزلی را داشت، او را از زندان نجات داد. از این جهت ضرغام بعد از بیرون آمدن از زندان رسما با جنگلیان همدست شد و به این وسیله تقریبا تمام خطه گیلان در قلمرو و قدرت جنگلیان قرار گرفت و عشایر گیلان در «کسما» رسما سازمانی داشتند و حاجی احمد کسمایی که خود از بانیان نهضت جنگل به شمار می‌رفت، در این تأسیسات شرکت داشت و موجب جذب جوانان پرشور به نهضت جنگل شد.

حکومت ایران در آن دوران چه شرایطی داشت؟

سال ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله رئیس دولت، قرارداد ننگینی با دولت انگلیس منعقد می‌کند که ایران را کاملا تحت الحمایه دولت انگلیس قرار می‌دهد. بر اثر این قرارداد، ایران از استقلال سیاسی و اقتصادی‌اش محروم و عملاً تحت نفوذ کامل انگلیس قرار می‌گرفت.

در خصوص شخص وثوق‌الدوله باید در نظر داشت که این شخص کاملا مخالف نهضت جنگل بود و تصمیم داشت که برای راضی نگاه داشتن انگلستان این حرکت را سرکوب نماید، که در این راه از کمک و همکاری سپهبد اعظم رشتی که پست وزارت کشور داشت بهره‌مند بود. بعد از انتشار خبر عقد این قرارداد افراد مبارزی مثل سید حسن مدرس و خیابانی به مخالفت با این قرارداد می‌پردازند، حتی خود احمدشاه هم راضی به پذیرش این قرارداد نبود. مدرس و میرزا در مقابله با این قرارداد توافق‌های محرمانه داشتند. جنگلی‌ها نیز با این قرارداد مخالفت کرده، به نوبه خود نام این قرارداد را «سند فروش ایران» گذاشتند. از آن سو وثوق‌الدوله مجبور به سخت‌گیری برای اجرای این قرارداد می‌شود، ولی مردم راضی به پذیرش این قرارداد نمی‌شوند. وثوق‌الدوله با برخورد مردم و افشاگری میرزا مواجه می‌شود. احمدشاه نیز برای بار دیگر وثوق‌الدوله را مورد سرزنش قرار می‌دهد و بعد از بازگشت از فرانسه صریحا اعلام می‌دارد که هرگونه قرارداد باید با تصویب مجلس شورا انجام پذیرد.

بعد از اعلام دکتر حشمت سردار معظم خراسانی (عبدالحسین امیر تیمور)‌که به دستور وثوق‌الدوله به گیلان ماموریت یافته بود، با شدت عمل تصمیم به قلع و قمع جنگلیان گرفت و عده‌ای از همراهان دکتر حشمت را به دامغان و شهر‌های دیگر تبعید و همه روزه عده‌ای را به جرم اینکه با جنگلیان همراهی می‌کردند، دستگیر و زندانی می‌ساخت، و بدون محاکمه دستور قتل و شکنجه آنان را فراهم می‌نمود. بعد از تسلیم شدن حشمت، میرزا و یارانش در موقعیت بسیار ناگواری قرار گرفته بودند و تحت تعقیب سریع قوای دولتی قرار داشتند، و ناچار به عقب‌نشینی شده بودند. با تمام مخاطراتی که میرزا و یارانش با آن سروکار دارند، ولی به نبرد و مبارزه خودشان ادامه می‌دهند، و میرزا با سخنانش آنان را به ادامه مبارزه تشویق می‌کند. ولی با این همه تعدادی از یاران میرزا تسلیم شدند و اوضاع برای جنگلی‌ها سخت‌تر شده بود و افرادی نیز به شهادت رسیدند. از سوی دیگر دشمنان حرکت جنگل سعی می‌کردند با پیش آوردن مسائل و موضوعاتی هرچه بیشتر روحیه مردم را تضعیف کنند و میرزا را به داشتن اهداف غیر اسلامی متهم کنند.

پس از تحمل مشکلات و زحمات فراوان که میرزا و یارانش در طول مسیر حرکت متحمل می‌شوند و لطمات و تلفاتی به او و یارانش وارد می‌شود، میرزا موفق می‌شود با تعداد معدودی همراه با جنگلی‌های فومن باز گردد. با جمع شدن مجدد یاران میرزا، فرماندهی نیرو‌های قزاق ناچار به برقراری حکومت نظامی می‌شود که این امر با شکست مواجه می‌شود؛ بنابراین تصمیم می‌گیرد از راه خدعه و نیرنگ کار میرزا را یکسره کند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب