«آهو» برای من مثل شعر سهراب بود/ علی مصفا غافلگیرم کرد
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا، سید مرتضی حسینی ـ یکی از فیلمهای در حال اکران این روزهای سینمای ایران، «آهو» به کارگردانی هوشنگ گلمکانی و تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی است. هوشنگ گلمکانی با حدود نیمقرن سابقه روزنامهنگاری در حوزه سینما که بخش عمده آن بهعنوان سردبیر در مجله «فیلم» سپری شده و سالها فعالیت بهعنوان منتقد سینمایی، این بار در قامت کارگردان در اولین تجربه فیلمسازی خود اثری عاشقانه را روی پرده برده است.
«آهو» حکایت انزوای خودخواسته دختری هنرمند و علاقهمند به ادبیات به نام «پروانه» است که آرزوهایش را بربادرفته میبیند، اما هنوز امیدش را از دست نداده است. او که گذشته پر چالش و پررمزورازی دارد، حالا در خانهای دنج در جنگلهای شمال مشغول ساختن مجسمههای چوبی و ضبط کتابهای صوتی است. زنی میانسال به نام «بنفشه خانم» هم در همسایگی او زندگی میکند که همدم و مونس پروانه است و...
در این فیلم بازیگران نامآشنایی همچون رضا کیانیان، علی مصفا، حامد کمیلی، سهیلا رضوی و رضا یزدانی ایفای نقش میکنند؛ ضمن اینکه در بخشهایی از فیلم، صدای نوید محمدزاده در قالب تکگویی یک یاز شخصیتهای غایب داستان به گوش مخاطب میرسد.
اما در کنار این چهرهها، نقش اصلی فیلم آهو به عهده «سپیده آرمان» است. وی که به همراه هوشنگ گلمکانی فیلمنامه این اثر را نیز به رشته تحریر درآورده، فارغالتحصیل رشته علوم اجتماعی از دانشگاه تهران است. بازیگری را از دوران دانشجویی در کلاسهای جهاد دانشگاهی پردیس هنرهای زیبا آغاز کرد و پسازآن دورههای آموزش بازیگری و کارگردانی را در موسسه «کارنامه» گذراند.
آرمان پس از فارغالتحصیلی، روزنامهنگاری را در تحریریه روزنامه «ایران» آغاز کرد و سپس در قامت روزنامهنگار فرهنگ و هنر در رسانههایی دیگری، چون «ایسکا نیوز» «جام جم»، «هنرمند»، «خبرگزاری مهر» و «مجله فیلم» حضور یافت. وی همزمان با روزنامهنگاری، بازیگری را نیز ادامه داد و از نقشآفرینیهای او میتوان به فیلمهای کوتاه «تکثیرشده»، «او مثل من» و «آذین» و حضور در تئاترهایی به کارگردانی رضا حامدیخواه و رحمت امینی اشاره کرد.
از دیگر فعالیتهای این بازیگر سینما و تلویزیون میتوان به مستندسازی و اجرا در برنامههای گفتگو محور سینمایی و عضویت در انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما و انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر اشاره کرد.
در ادامه، گفتوگوی سپیده آرمان بازیگر فیلم سینمایی «آهو» با خبرنگار آنا را ازنظر میگذرانید.
با توجه به اینکه علاوه بر نقشآفرینی، نگارش فلیمنامه فیلم «آهو» نیز در کنار آقای گلمکانی به عهده شما بود، از چگونگی شکلگیری ایده و فیلمنامه اثر بگویید.
من چند سالی بود که در مجله «فیلم» افتخار همکاری با اساتید عرصه روزنامهنگاری سینما و نقد فیلم را داشتم و سابقه آشنایی و همکاری من با آقای گلمکانی بزرگوار از همان زمان رقم خورد. در بهمن سال ۱۳۹۸ و در جریان سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، گفتگوهای تصویری مجله «فیلم» فلیمسازان و هنرمندان حاضر در این رویداد به عهده من بود. در همان روزها، آقای گلمکانی در صحبتهایی که داشتیم از آرزوی دیرینه خودشان برای ساختن یک فیلم هنری خوشساخت گفتند. آرزویی که چند بار تا مرحله تحقق هم پیش رفت، اما به نتیجهای نرسیده بود.
البته آنطور که خودشان گفتند، در بین دوستان منتقد و فلیمساز خیلیها هم بودند که ایشان را از این تصمیم بر حذر میداشتند و معتقد بودند که یک منتقد فیلم کارگردان خوبی نمیشود. درنتیجه ممکن است جایگاه شما بهعنوان یک منتقد و روزنامهنگار باسابقه خدشهدار شود. خلاصه دو گروه موافق و مخالف در این زمینه شکلگرفته بود. البته من خودم در گروه موافقان فیلمسازی آقای گلمکانی بودم و ایشان را تشویق کردم که حتماً این ایده و رویای همیشگی را عملیاتی کنند.
گویا قرار بود فیلمنامه اثر توسط شخص دیگری نوشته شود...
بله، قصد آقای گلمکانی این بود که اولین فیلم خودشان را با اقتباسی از رمان «پروانهها در برف میرقصند» نازنین جودت بسازند؛ کتابی که خیلی هم دوستش دارند. در صحبتهای اولیه با آقای گلمکانی، با توجه به حال و هوای کتاب و سلیقه ایشان پیشنهاد کردم که فیلمنامه را صفی یزدانیان بنویسد.
آقای یزدانیان دوستی دیرینهای با آقای گلمکانی داشتند و بهخوبی از روحیات همدیگر مطلع بودند. از سوی دیگر، داستان فیلم در حال و هوای دو فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» و «ناگهان درخت» یزدانیان بود. موضوع با آقای یزدانیان مطرح شد، اما ایشان در آن بازه زمانی ایران نبودند و کارهای دیگری هم داشتند. درنهایت آقای گلمکانی قصه را به من سپردند و پیشنهاد کردند که در کنار ایشان فیلمنامه را بنویسم.
شروع نگارش فیلمنامه در نوروز سال ۱۳۹۹ با شیوع ویروس کرونا همراه شد. روزهایی بود که مردم درگیر قرنطینه و ماندن در خانه بودند. در چنین فضایی بود که من هم دو سه ماه در خانه ماندم و کار روی فیلمنامه «آهو» را شروع کردم. هر بخشی از فیلمنامه را که تمام میکردم برای آقای گلمکانی میفرستادم و ایشان اصلاحات و نظرات خودشان را مطرح میکردند؛ حذف و اضافهها صورت میگرفت و من دوباره متن نهایی را برایشان میفرستادم. ضمن این که در جلسات حضوری هم صحبتهایی خوبی داشتیم و نکات خوبی مطرح شد. پس از چند نوبت بازنویسی، در نهایت به متن نهایی رسیدیم.
من پیش از این با آقای نوروزبیگی سابقه همکاری داشتم و زمانی که قصه «آهو» را برایشان تعریف کردم، ایشان پذیرفتند که پای کار بیایند و فیلمبرداری هم از آبان ماه سال ۹۹ آغاز شد.
انتخاب شما برای ایفای نقش شخصیت اصلی قصه چگونه رقم خورد؟
از همان ابتدا که فیلمنامه در حال آمادهسازی بود، با نظر آقای گلمکانی قرار شد که من نقش «پروانه» را بازی کنم. کتاب «پروانهها در برف میرقصند» را خوانده بودم. روحیات و علایق قهرمان این داستان خیلی به من نزدیک بود. این نگاه شاعرانه به دنیا و علاقهاش به ادبیات را خیلی دوست داشتم و انگار خودم را در این شخصیت میدیدم.
برخلاف تصور عمومی، من سابقه بازیگری در سینما را دارم. در دوران دانشجویی، در اغلب دورهها و کارگاههای بازیگری که معمولاً توسط جهاد دانشگاهی در پردیس هنرهای زیبا برگزار میشد شرکت میکردم و مدام در مسیر دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در پل گیشا تا پردیس هنرهای زیبا در رفت وآمد بودم.
پس از پایان درس، وارد فضای روزنامهنگاری شدم. بعد از مدت کوتاهی که در سرویس اجتماعی مطبوعات فعال بودم، وارد فضای فرهنگی و خبرنگاری در حوزه سینما شدم و به موازات آن بازیگری را در فیلمهای کوتاه و تئاتر هم ادامه دادم. ضمن این که به عنوان هنرجوی موسسه کارنامه هم در دورههای مختلف بازیگری و فیلمنامهنویسی شرکت کرده بودم.
علاوه بر نقشآفرینی در فیلمهای کوتاهی همچون «تکثیرشده»، «او مثل من» و «آذین» در فیلم سینمایی «اینان» به کارگردانی رهبر قنبری هم تجربه بازیگری داشتم و کاملاً با فضای سینما آشنا بودم.
به نظر میرسد فیلم در محتوا و فرم گاهی در مرز افتادن به دام «سانتیمانتالیسم» (احساساتگرایی) است و ریتم کندی پیدا میکند. به عنوان نویسنده فیلمنامه «آهو» این انتقاد را قبول دارید؟
با احترام به نظر شما باید بگویم نه؛ در ابتدا باید ببینیم که با چه جنسی از سینما مواجه هستیم. آقای گلمکانی در مقام کارگردان و فیلمنامهنویس نمیخواست که صرفاً یک ملودرام عمیق و پرسوز و گداز را به تماشاگر عرضه کنیم؛ بنابراین برخی سکانسهایی که چنین شائبهای را ایجاد میکرد در خروجی نهایی کار حذف کرد.
من نیز در جایگاه فیلمنامهنویس و البته به عنوان بازیگر در همین مسیر پیش رفتم. ببینید، «آهو» یک فیلم شاعرانه با نگاه هنری هوشنگ گلمکانی است که با قابهای چشم نواز آقای علیرضا زریندست همراه شده است. به نظر من در این فیلم میتوانید اوج مهارت یک فیلمبردارحرفهای سینما را شاهد باشیم.
آقای زریندست نیاز به تعریف ندارند و جایگاهشان در سینمای ایران کاملاً مشخص است، اما همه کسانی که فیلم را دیدهاندف اعتراف میکنند که «آهو» را باید حتماً بر پرده عریض سینما ببنیم تا ظرایف کار آقای زریندست را درک کنیم. ظرایف و جذابیتهایی که البته در نهایت در خدمت مفهوم فیلم است و از آن بیرون نمیزند. انگار کنار دنبال کردن داستان، نقاشیهای باشکوهی را هم روی پرده نقرهای میبینیم.
پس «آهو» به دنبال مخاطبان خاص با سلایق ویژهای است؟
نمیخواهم دستهبندی مطلقی درباره مخاطبان داشته باشم. «آهو» فیلم نمادها و نشانهها است و تخیل و شاعرانگی در آن حرف اول را میزند. بدیهی است که شاید مخاطبانی که به دنبال کمدیهای مرسوم این روزها هستند، به سادگی با آن ارتباط برقرار نکنند.
من سینما را با فیلمهایی مثل «خواب زمستانی» زندهیاد سیامک شایقی، «باغهای کندلوس» مرحوم ایرج کریمی، «ماهیها عاشق میشوند» علی رفیعی و «در دنیای تو ساعت چند است؟» میشناسم. یادم هست زمانیکه «خواب زمستانی» و «باغهای کندلوس» اکران شدند، چند بار آنها را دیدم. این سینمای موردعلاقه آقای گلمکانی هم بود و نمیخواست از سلیقه و علاقه خودش تخطی کند.
یعنی فیلمی است عاشقانه و متمرکز بر درونیات آدمها...
«آهو» نمیخواهد مقولات اجتماعی و مناسبات بین آدمها را به شکل مستقیم بیان کند، بلکه با همین نمادها حرف خودش را میزند و در ذهن مخاطب ماندگار میشود. مثلاً در یک سکانس میبینیم که پروانه لباسهای عشق گمشدهاش را جمع میکند که به نوعی یک وداع نمادین با اوست و در جای دیگری مشغول شستن و پهن کردن لباسها است. در سکانس دیگری مازیار (رضا یزدانی) لباسهای مردانه داخل کمد «پروانه» را میبیند و حس ناخوشایندی در او شکل میگیرد، درحالی که پروانه اصلاً متوجه احساس مازیار نسبت به خودش نیست.
ما در مناسبات بین پروانه و آدمهای اطرافش، چند شکل متفاوت از عشق را میبینیم. کیانی (علی مصفا) که صاحب گالری مجسمه و نقاشی است، به سبک و سیقا خودش میخواهد این حس را بیان کند و فرهاد (حامد کمیلی) و مازیار هم به شکل دیگری. در این میان، مازیار شخصیت پاکبازی است و انگار بیشتر به طبیعت مردانه نزدیکتر است و عشقش هم واقعیتر است. البته در نهایت این مخاطبان هستند که باید عمق و گستره این عواطف را ارزیابی کنند.
وقتی کسی به فرد دیگری علاقهمند میشود، بیش از آن که عاشق خود آن فرد باشد، دلباخته تصویری میشود که از او در ذهنش ساخته؛ حالا ممکن است که این تصویر با شخصیت آن آدم هم خیلی مطابقت نداشته باشد. این سبک و سیاق متفاوتی که آدمها در ابراز عواطف خودشان دارند و البته تصویر متفاوتی که از معشوق در ذهن آنها شکل میگیرد، در فیلم «آهو» محوریت دارد.
از طرف دیگر، انتظار برای عشق گمشده و سپری کردن ایام فراق هم در این فیلم به زیبایی بیان شده است. برای من نگارش فیلمنامه «آهو» مثل سرودن یک شعر بود؛ نخواستم خیلی در قید و بند ساختار کلاسیک فیلمنامهنویسی باشم یا لااقل برایم اولویت نداشت.
من شعر «مسافر» سهراب سپهری را خیلی دوست دارم. سپهری در جایی از این شعر میگوید: «نه، وصل ممکن نیست، همیشه فاصلهای هست/ و عشق صدای فاصلههاست... صدای فاصلههایی که غرق ابهامند/ نه، صدای فاصلههایی که مثل نقره تمیزند و با شنیدن یک هیچ میشوند کدر/ همیشه عاشق تنهاست/ و دست عاشق در دست ترد ثانیههاست» فکر میکنم این بخش از شعر سهراب چکیدهای از فیلم «آهو» باشد.
«بنفشه خانم» (سهیلا رضوی) انگار آینده «پروانه» است و به همین خاطر هم به او علاقه دارد. آدمی عاشق او بوده و بعد با نشانههاییکه داریم معلوم میشود که به دلیل محدودیتهای سیاسی، سالها پیش مجبور شده که از او دست بکشد. بنفشه خانم هنوز تنها است و چون جوانی بر باد رفته خود را میبیند، نمیخواهد پروانه هم به همین وضعیت دچار شود.
از تجربه همکاری با گروه بازیگران فیلم «آهو» بگویید.
خیلی خوشحالم در اثری حضور پیدا کردم که جمعی از بهترینها در آن نقشآفرینی کرده بودند. راستش خودم هم فکر نمیکردم که آقای مصفا بتواند به شخصیت کیانی چنین رگههای طنازانه و شیرینی بدهد؛ زمانی که «آهو» ساخته میشد، هنوز سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» سروش صحت تولید و عرضه نشده بود و این روحیه طنازانه آقای مصفا واقعاً من را غافلگیر کرد. به نظرم او به خوبی توانست زلال بودن احساسات و در عین حال تردید و ترس «کیانی» از شنیدن «نه» را در بازی خودش منعکس کند. باید بگویم شاهد یک نقشآفرینی متفاوت درکارنامه علی مصفا بودیم.
آقای کیانیان در نقش «چوپان» که شخصیتی درونگرا و در ابتدا مرموز و ناشناخته بود هم به خوبی توانست با حداقل دیالوگ و حرکت (اکت) از عهده این نقش بربیاید.
آقای گلمکانی برای نقش «سعید» و «فرهاد» دنبال یک بازیگر شناختهشده و البته با شرایط فیزیکی و چهره جذاب بودند. از اینها مهمتر، داشتن صدایی که بتواند جذاب بودن این شخصیت را چند برابر کند هم برایاشن مهم است. در نهایت به حامد کمیلی رسیدند که به نظر من هم انتخاب بسیار خوبی بود. خانم سهیلا رضوی هم که مثل همیشه بازی بهاندازه و باکیفیتی ارائه دادند.
درباره شخصیت «مازیار» با توجه به ویژگیهایی که داشت، باید بازیگری انتخاب میشد که هم از حیث فیزیک ظاهری و هم لحن صدا و نگاه، آن هیبت و اقتدار مردانه را داشته باشد. رضا یزدانی این ویژگیها را داشت و با گریم مناسبی که روی چهرهاش انجام شد، این هیبت مردانه وضوح بیشتری پیدا کرد. همه بازیگران ما واقعاً حرفهای و کاربلد بودند و در کنار عوامل فنی ترکیب بسیارخوبی شکل گرفته بود.
با توجه به تجربه حضور در این فیلم، چه برنامهای برای ادامه مسیر بازیگری دارید؟
من در فضای روزنامهنگاری و نقد فعالیت کردهام و معتقدم که هر اثری ابتدا باید توسط خالقش نقد و بررسی شود. از لحاظ شخصیتی خیلی کمالگرا هستم که البته گاهی هم برایم دردسر ایجاد کرده است، بنابراین در هر کاری که وارد میشوم، همه انرژی خودم را برای آن میگذارم تا به بهترین شکل انجام شود. از ابتدای شکلگیری ایده فیلم «آهو»، نگارش فیلمنامه، پیشتولید و فیلمبرداری و مراحل پس از تولید در کنار آقای گلمکانی عزیز بودم و تمام توان خودم را برای بهتر شدن کیفیت این اثر گذاشتم؛ بنابراین نه تنها کوتاهی و کمکاری نداشتهام بلکه همه وجودم را پای این کار گذاشتهام.
در این یکی دو سال پیشنهاداتی داشتهام، اما نمیخواهم با یک انتخاب اشتباه از مسیری که در نظر گرفتهام منحرف شوم. در یکی دو سال اخیر، پیشنهاداتی داشتم، اما دوست ندارم با یک انتخاب اشتباه مسیرم منحرف شود، اصلاً عجلهای ندارم و دوست دارم به جای این که تعداد زیادی کار متوسط یا ضعیف در چند کار ماندگار و اثرگذار بازی کنم برای همین برای ادامه فعالیت در سینمای ایران عجلهای ندارم و دوست دارم همچنان یاد بگیرم. امیدوارم سعادت را داشته باشم با کارگردانهای دیگر هم کارکنم و بتوانم فضاهای جدید را تجربه کنم.
انتهای پیام/