حاشیهنگاری دیدار هیئتهای دانشجویی با رهبرانقلاب/ از سختیهایی که با یک استراحت کوچک رفع میشود تا اشک شوق دانشجوی کردستانی
به گزارش خبرگزاری علم و فناوری آنا- راحله کاویار، کربلا تاکنون نرفتهام و حسرت دیدار با اباعبدالله الحسین (ع) را بر دل دارم چندروزی بدجوری دلم گرفته بود و کم کم به روز اربعین نزدیک میشدیم و مدام در ذهنم پیادهروی سال گذشته جاماندگان اربعین را مرور میکردم. به خودم میگفتم اربعین میرسد و من هنوز حاجت خود را نگرفتم!
لحظه شماری میکردم که روز اربعین فرا رسد و دوباره به خیل عزاداران جامانده بپیوندم و در آنجا گلایههای خود را بازگو کنم.
اما اتفاقی عجیب رقم خورد دو روز مانده به اربعین، توسط خبرگزاری به من اطلاع دادند برای دیدار دانشجویان با رهبر معظم انقلاب انتخاب شدم، برای تهیه خبر بروید! به خودم گفتم حتما حکمتی هست که در چنین روزی برای چنین دیداری انتخاب شدم.
روز موعود فرا رسید از ۷ صبح در محل موعد حاضر شدم. درب ورودی صف طولانی شکل گرفتهبود همه مشتاق دیدار، من نیز در صف مشتاقان کنار دانشجویان ایستادم، از شهرهای دور و نزدیک از ارومیه، تبریز، اصفهان، یزد، قم، اراک و کردستان و.. همه به امید دیدار امامشان آمده بودند.
در کناری دختری چادری با مقنعه طوسی در صف ورود ایستاده بود، شروع به صحبت با او کردم؛ از اهواز آمده بود، از سختی راه طولانی پرسیدم، میگفت ذوق دیدار رهبری سختیها را از یادم برده و خستگی را حس نمیکنم.
در صف، دانشجویی از دانشگاه آزاد تهران که همراه خود یک صندلی کوچک تاشو نیز آورده بود! قرار داشت دلیل صندلی را جویا شدم. گفت که پای ام شکسته و تازه از گچ درآوردم و نمیتوانم طولانی سرپا بایستم!
نظرم را مادری جوان که نوازد ۴ ماهه خود را در آغوش کشیده بود جلب کرد به طرف او رفتم، با لبخندی آرام و دل نشین گفت: میدانم شاید همراهی با بچه به نظر سخت باشد اما اینجا که سختی ندارد، خسته هم شوم با یک استراحت کوچک رفع میشود.
بالاخره وارد حسینه شدم خیلی شلوغ بود و همه تلاش میکردند خود را به قسمتهای جلویی حسینه برسانند تا رهبرشان را بهتر و نزدیکتر از همیشه ببینند.
مدتی گذشت و رهبر انقلاب وارد حسینه شدند، جمعیت به پا خاست و همه با هیجان شعار میدادند ازدحام جمعیت زیاد بود همه سعی میکردند ارادت خود را به رهبرشان ابراز کنند، بعد از آرام گرفتن جمعیت مراسم عزاداری با سخنرانی آغاز شد.
دانشجویی از کردستان که در نزدیکی من نشسته بود از ازدحام جمعیت زیاد گلایه داشت و مدام تکرار میکرد چرا من نمیتوانم آقا را ببینم؟! به او پیشنهاد دادم که جایمان را با هم عوض کنیم، او با خوشحالی پذیرفت وقتی چشمانش به رهبرش افتاد ناخواسته اشکهایش سرازیر شد.
در حین عزاداری خانمی که پسر بچهای ۹ یا ۱۰ ساله را در آغوش داشت نظرم را جلب کرد، پسر بچه کاملاً فلج بود! به خود گفتم این مادر چطور چنین رنجی را به جان خریده که به اینجا بیاید. در حین سینهزنی دیدم که پسر بچه نیز به سختی دستش را بلند میکرد و بر سینه میکوبید، منقلب شدم و به خود گفتم یا ابا عبدالله به حق این عزادار کوچک، شفیع ما در قیامت باش.
مداح روضه سوزناک میخواند، ناگهان مردی میانسال با قامتی متوسط که در پشت دوربین فیلمبرداری ایستاده و سرگرم تصویربرداری خود بود توجهام را جلب کرد او نیز در عزای حسین بن علی اشکهایش را با دست پاک میکرد.
مراسم به پایان خود نزدیک میشد و رهبر معظم انقلاب، ما جوانان را با توصیههایی بدرقه کردند ،ایشان فرمودند: این راه شما، اراده است. باید با اراده حرکت کرد. با تصمیم باید حرکت کرد. جاذبهها برای زاویه ایجاد کردن از این صراط مستقیم کم نیست. همیشه بوده این زاویهها امروز بیشتر از همیشه است. ارادهی قوی لازم است تا در مقابل این جاذبههای شیطانی بتوانید مقاومت کنید. اگر مقاومت کردید آن وقت قله را فتح خواهید کرد.
کاری که از بعد از زمان رسول خدا تا امروز انجام نگرفت. قلهی حاکمیت دین خدا، حاکمیت حق، حاکمیت عدل، قلهی رسیدن به مقصود و غرض از خلقت انسانی که عبارت باشد از تکامل انسان، کمال بشری به این قله خواهید رسید. این کار، کار شماست.
شما جوانهای امروز میتوانید مایهی امید باشید، مایهی امیدید. بحث میتوانید نیست. مایهی امیدید. امروز هر کدام از شما یک مشعل نورانی میتوانید باشید بر سر راه پیرامون خودتان و محیط پیرامونی خودتان. سعی کنید این را نگه دارید. تلاش کنید در این راه استقامت بورزید. فاستقم کما امرت و من تاب معک. استقامت مهم است.
انتهای پیام/