ناصری: طراحی صحنه «خانم آوازخوان کله طاس» مینیمال بود
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نمایش «خانم آوازخوان کله طاس» نوشته اوژن یونسکو به کارگردانی حمیدرضا مرادی از 14 تیر تا 13 مرداد در سالن اصلی خانه نمایش دا روی صحنه است.
این نمایش ابزورد با طراحی صحنهای میینیمالیستی و تلفیق رنگهای زرد و خاکستری سعی در القای مفهوم نمایش دارد.
آیناز ناصری طراح صحنه این اثر در گفتوگو با آنا درباره تفاوتی که در دکور اجرا شده نسبت به ذهنیت اولیه آن داشته است، گفت: همیشه طرحهای اولی که برای یک نمایش به ذهنم میرسد، یک نوع دست گرمی برای من به شمار میآید.
وی افزود: در خوانشهای اولیه متن، صحنهای که به ذهنم رسید یک صحنه ثابت بود که امکان جابه جایی نداشت و دکور خیلی حجیم بود. البته منظورم اولین اسکیس هست. در هر صورت از اولین اسکیس تا آخرین طرحی که اجرا شد خیلی فاصله وجود دارد و من به مرور به یک طرح مینیمال و در راستای متن و سالن رسیدم.
این هنرمند افزود: طرح صحنهای که اکنون اجرا شده است دقیقا همان طراحی است که در اسکیسها مدنظر داشتم، فقط در جزئیات کمی متفاوت است به طور مثال در آرایش صحنه لیوانها آکسسوارکار هستند. ولی در نهایت اسکیس و طراحی با دکور اجرا شده خیلی نزدیک به چیزی است که من و کارگردان اثر در ذهن داشتیم.
ناصری بیان کرد: نمود صحنه به سالن ارتباط مستقیمی دارد، مثلا این اجرا قبلا برای سالن سپند بود، ولی الان در تماشاخانه دا اجرا شد. البته که طراحی صحنه پتانسیل اجرا در هر سالنی را دارد، ولی پرسپکتیو سالن و دیگر عوامل نقش مهمی در نمود طراحی دارد.
طراح صحنه نمایش «خانم آوازخوان کله طاس» گفت: ما میخواستیم وجود وجودی انسان را در کمال، تمامیت، تراژدی عمیق و سرنوشت او که درک پوچ بودن جهان است به صحنه بیاوریم. در تئاتر ابزورد هر اتفاقی که در نمایشنامه میافتد دور از واقعیت است و این غیر قابل تصور بودن در شخصیتها حتی در اشیا یعنی طراحی صحنه نمود پیدا میکند.
او افزود: تمرکز صحنه پا به پای کارگردانی اثر روی تکثیر بوده است. دومین مسئله سادگی است. شخصیتهای نمایشنامه اغلب به سادگی همدیگر را نمیشنوند و نمیبینند، مونولوگهای موازی را در خلأ بیان میکنند. در کل تلاش ما بر طراحی صحنه مینیمال بود.
ناصری با بیان اینکه تعیین مکان و زمان در نمایشنامههای ابزورد کار سختی است، توضیح داد: در آثار ابزرود هیچ منطقی نه در عملکرد شخصیتها هست، نه گفتار و در نهایت نه در صحنه و اشیا. بر خلاف پویایی کنش که برای صحنه طبیعی است در گفتار و کلام شخصیتها، همه چیز ایستاست. پویایی که در کنش وجود دارد را با رنگ زرد نشان دادم و حالت ایستایی را با رنگ خاکستری و در نهایت تلاش و تمرکزم بر این بود که به صورت درست از رنگها در صحنه استفاده کنم. یعنی نسبتها را رعایت کنم. موقعیتها، شخصیتها و دیالوگهای نمایشنامه بیشتر از واقعیتهای روزمره، زبان به کمک پارادوکسهای خندهدار، کلیشهها، گفتهها و یک نوع بازی واژهای به وجود میآید. یکی دیگر از دلایل انتخاب این رنگها، آکسسوار و حتی تخت به صورت ایستاده به دلیل همان پارادوکسی است که در کل متن و در نمایشنامههای ابزورد وجود دارد.
انتهای پیام/