استادان در پذیرش بورسیههای غیرقانونی مقصر بودند
جلسه پاییزی در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که رییس جمهور دستگاههای مسئول را مامور برخورد با پدیده «فروش پایاننامه» و «کپیبرداری متون علمی» کرد. چند روز بعد معاون حقوقی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اعلام کرد یک لایحه در راه است که قرار است به امضای وزارت علوم برسد و بر اساس آن، هم افراد و هم بنگاههایی که اقدام به خرید و فروش پایاننامه میکنند، با مجازات قانونی رو بهرو میشوند.
گرچه بعضیها میگویند مساله اصلا این نیست... ماجرا این است که بنگاههای خرید و فروش پایاننامه و مقاله خریدار دارند و حتی اگر فعالیتشان غیرقانونی شود، میتوانند زیرزمینی فعال باشند. در این باره با یکی از استادان فعال دانشگاه شهید بهشتی در موضوع مقابله با تقلب گفتوگو کردهایم.
قاسم جابریپور استاد رشته کامپیوتر به کمک جمعی از همکارانش سایتی با عنوان «استادان علیه تقلب» برای مبارزه با تقلب علمی راه اندازی کردهاند. آنها هدفشان از تاسیس این سایت را آموزش به دانشجویان، تلاش برای اشاعهی اخلاق و آداب حرفهای و وادار کردن مسولان به واکنش جدی نسبت به تقلب میدانند.
جابریپور در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، تقلب را نه تنها مسالهای در میان دانشجویان، بلکه مسالهای گریبانگیر برخی از استادان دانشگاه میداند. به عقیده او تعهد و حساسیت استادان نسبت به این مساله میتواند به حل آن کمک کند و چارچوبهای اداری در این باره نقش کمرنگتری میتوانند ایفا کنند.
-آقای دکتر جابریپور، در مواردی که پایاننامه توسط خود فرد تدوین نشده، مدرکی به دست میآید که تو خالی است و نمیتواند نشان دهنده تخصص و بنیه علمی یک فرد باشد. از طرف دیگر این تقلبها معمولا فاش نمیشود و تنها خود فرد میداند چه کرده. بنابراین تاثیر آن یک تاثیر پنهان است. شما با تعدادی دیگر از استادان سایتی برای مبارزه با تقلب راه اندازی کردید. چه تجربههایی داشتید که چنین ضرورتی را حس کردید؟
در مورد تقلب در نوشتن پایاننامه اولین تجربه من برمیگردد به سال 58-59 که تازه عضو هیات علمی شده بودم. همکاری داشتیم که فوق لیسانس کامپیوتر از دانشگاه صنعتی شریف داشت. ولی من احساس میکردم این فرد توان لازم را ندارد. وقتی پرس و جو کردم فهمیدم او سر پایاننامهاش دچار مشکل شده بود و نمیتوانست از پس آن بر بیاید. همکاران دیگرش جورش را کشیده بودند و پایاننامه را برایش نوشته بودند. طبیعی است که وقتی خودش کار را انجام نداده بود توان تدریسش هم بسیار پایین بود. آن موقع این خیلی برای من گران بود. از همکاران دیگری که خودشان افراد قابلی بودند، دلگیر شدم که چرا با دست خودشان همکاری درست کردهاند که باید از دستش زجر بکشند. دانشجویانی که سر کلاس او مینشستند بعدا با پایه ضعیف سر کلاس ما میآمدند. متاسفانه بعضی اوقات برای دوستی، آدمها کارهایی انجام میدهند که تبعاتش را در نظر نمیگیرند. این همکار در دانشگاه بود تا اینکه بالاخره بازنشسته شد. در حدود 25 سالی که با ما کار میکرد همیشه دردسرهایی داشتیم. البته آن موقع این مدل بازاری پایاننامه فروشی هنوز مطرح نشده بود.
چرا در سالهای اخیر پایاننامه فروشی و مقالهفروشی زیاد شد؟
شاید یک علتش این است که قبلا این قدر بازار فوقلیسانس و دکترا داغ نشده بود. آن موقع به خصوص دورههای فوق و دکترا در رشتههای مهندسی خیلی کم بود. اما در سالهای اخیر که این قدر تعداد دانشجوی تحصیلات تکمیلی زیاد شده همه جور ورودیای با توانهای کم و زیاد میآیند. از طرف دیگر نیاز اینها به نوشتن پایاننامه و عدم تواناییشان باعث میشود به دنبال راه حل بگردند و خیلی موقعها سادهترین راه حل میشود خلاف.
شما تا به حال بین دانشجویان خودتان چنین مواردی داشتهاید؟
دانشجویان خودم نه. به خاطر این که من از اول در انتخاب دانشجو دقت میکنم و از اول کارم معروف شدم به حساسیت روی این مساله و دانشجویی که بخواهد این کارها را بکند سراغم نمیآید. ولی در میان همکارانم خیلی مراقبم. این مساله به خاطر این است که تلاش میکنم کیفیت دانشکدهام را حفظ کنم. برای همین مجبورم گاهی در کار همکارانی که این جور تقلبها را میکنند دخالت کنم. یک مثال بارزش این است که من دانشجویی داشتم که روی پایاننامه ارشدش کار میکرد. اواخر کار خسته شده بود و یک روز با گله آمد و گفت که من دو تا دوست داشتم، با یکی از آنها وارد این دانشگاه یعنی شهید بهشتی شدم و یکی دیگر به دانشگاه آزاد رفت. آن دو نفر هفته دیگر دفاع دارند و هر دو با هم یک پایاننامه نوشتهاند. من برق از سرم پرید! قبل از اینکه بتوانم اقدامی کنم جلسه دفاع آنها برگزار شد. یکی دو ماه بعد از این قضیه من راهی پیدا کردم که این موضوع را کشف کنم. از یکی از همکاران که در دانشگاه آزاد تدریس میکرد خواستم که این پایاننامه را از کتابخانهشان بگیرد و بیاورد. او رفته بود که بگیرد ولی گفته بودند ما پایاننامه را از کتابخانه بیرون نمیدهیم. خواستم که از مدیر مربوطه بگیرد ولی مدیر وقتی متوجه شد برای یکی از استادان شهید بهشتی میخواهد به همکار ما که استاد راهنمای این دو دانشجو در آزاد و شهید بهشتی بود خبر داده بود که چه نشستهای که فلانی میخواهد پایاننامه فلانی را ببیند. این استاد راهنما برافروخته آمد و به من گفت پایاننامه فلانی را برای چه میخواهی؟ گفتم مگر پایاننامه کسی را خواندن اشکالی دارد؟ به هر حال پایاننامه را ندادند و بعدا من با ترفند دیگری از طریق یکی از دانشجویان دانشگاه آزاد توانستم پایاننامه را به دست بیاورم و از آن کپی بگیرم. وقتی با پایاننامهای که در دانشگاه خودمان نوشته شده بود مقایسه کردم، متوجه شدم هیچ فرقی با هم نداشتند. دو دانشجو از ابتدا قرار گذاشته بودند که هر کدام یک بخشهایی را بنویسد. من متعجب بودم که چه طور استادهای آنها متوجه مساله نشدند. اما بعد دیدم که استاد راهنما در هر دو تا یک نفر بود که عضو هیات علمی شهید بهشتی بود و کسی که در دانشکده ما داور پایاننامه بود در دانشگاه آزاد مشاور آن یکی پایاننامه بود. علت اینکه آن قدر برافروخته شده بود هم همین بود.
پس استادان کاملا در جریان بودند؟
بله. بعدا متوجه شدم اینها واقعا کار راهنمایی دانشجو را به صورت بازاری در آوردهاند. این دو نفر در دانشکده ما معروف بودند که تعداد زیادی دانشجو میگیرند. هر دانشجو برای استاد مقداری پول میآورد، چون راهنمایی تز حقالزحمه دارد و این استادان به این ابتذال روی آورده بودند. یک موقع هست دانشجو تقلب میکند، کپی میکند یا پایاننامه میخرد، اما اینجا استاد دخالت داشت. چنین تجربه بدی داشتم و وقتی پیگیری کردم متاسفانه اقدام خیلی شدیدی علیه این استادها انجام ندادند. به خاطر اینکه فقط یکی از مقامات دانشگاه یعنی معاون دانشجویی به این قضیه حساس شد. اتفاقا معاون دانشجویی در دبیرخانه هیات ممیزه دانشگاه که جای حساسی هست دخالت داشت و تنها کاری که کرد این بود که دو سالی پرونده استاد تمام شدن آن استاد راهنما را به حالت تعلیق درآورد. من هم متوجه شدم استاد دیگری که درگیر بود، با روابطی عضو هیات ممیزه دانشگاه شده. هیاتی که طی شدن مراتب استادان را تصویب میکند. من اعتراض کردم که فردی با این سابقه نمیتواند آنجا باشد و خوشبختانه از آنجا حکمشان را پس گرفتند. اما من انتظار داشتم دانشجو را اخراج کنند و مدرکش را پس بگیرند. متاسفانه رسیدگیها به این کار منجر نشد.
آیا این که راهی برای پیگیری این دست مسائل نیست و اقدام محکمی نمیتواند انجام شود ناشی از مشکل قانونی است یا در این میان مشکل آموزشی را قدرتمندتر میدانید؟
در دانشگاه اول انتظار میرود استادان دانشگاه خودش کیفیت را حفظ کند. کیفیت میتواند علیرغم کمیت زیاد ورودی حفظ شود. در خیلی از دانشگاههای معتبر دنیا تعداد ورودی لزوما محدود نیست ولی جریان ورودی و خروجی مثل یک قیف است. لزومی ندارد همان تعدادی که وارد میشوند خارج شوند. اینجا هر کس که وارد شد دیر یا زود با مدرک خارج میشود. در صورتی که وقتی ورودی را زیاد میکنید، به خصوص با انواع ورودیهای نوبت دوم، پولی و... که باب شده، طیف کیفیت دانشجویان بسیار وسیع خواهد بود. طبیعی است که همه از پس کار بر نیایند و یک سری از اینها ناتمام بماند. اینجا استادان سهلانگاری میکنند. علاوه بر این، مسائل سیاسی هم در انتخاب این مسئولین دخالت دارد و مسائلی که آنها در حیطه کارشان در نظر میگیرند بعضا آکادمیک نیست. همین باعث میشود آنهایی که حساسیت بیشتری دارند دستشان از این پستها کوتاهتر باشد و بعضا مواردی شده که اگر یک نفر در یک جایی پافشاری کرد ممکن است تحت فشارهایی قرار بگیرد که اگر تمکین نکند پستش را هم از دست بدهد. قبح این که من مسئول یک جایی هستم و در حوزه من اتفاقی بیفتد از بین رفته. موردی که مثال زدم در مورد دو پایاننامه یکسان، در صورتی که قبح مساله از بین نرفته بود نه تنها به اخراج دانشجو منجر میشد، بلکه استادها هم حداقل باید مدتی تعلیق میشدند.
عدم برخورد با این مسائل چه آسیبی به فضای دانشگاه وارد میکند؟
این مسائل نشان میدهد این استادان، مشخصه اصلیای که یک استاد باید داشته باشد را ندارند. مدرکی که به دانشجو میدهید سند تخصص اوست. از روی مدرک میگویند که این فرد این کارها را بلد است. اگر با تقلب بالا آمده باشد، هر نادانی و کمدانیای که در محیط کار داشته باشد مسئولش استادی است که تایید کرده او مدرک بگیرد. استادی که باکیاش نباشد این دانشجو به اسم دانشجوی او معروف است، اصلا شان استادی ندارد. به هیچ وجه اکثریت این طور نیستند، اما آنهایی که این شان را ندارند زیاد هستند و خرابکاریهایشان در چشم میزند. این موارد باید نادرتر باشند، چون اثری که میگذارند زیاد است. مساله دیگر جوی است که در دانشکده وجود دارد. وقتی تعداد استادان سهلانگار زیاد شود جو خراب میشود و تازهواردها به سمت آن میروند. کسی که استاد شده این درک را از درست و غلط دارد اما وقتی در جو قرار میگیرد، میبیند فلان کس با سهلانگاری و این نوع تقلبها سه ساله از استادیاری به دانشیاری رفته و میگوید من چرا باید 7 سال صبر کنم؟ استادان برای ارتقا باید تعدادی مقاله معتبر داشته باشند. متاسفانه کار چاپ مقاله و اداره ژورنال امروزه به صورت یک بیزینس درآمده. کسی در اتاقکی در دهی در پاکستان با یک خط تلفن ژورنالی اداره میکند. هر مقالهای را میگیرد و با 500 دلار تمیز و قشنگ چاپ میکند. این آدمها میگردند و این ژورنالها را پیدا میکنند و مقالهشان یک هفتهای چاپ میشود. آن قدر این ژورنالها زیاد شده که کشفش مشکل است. هیاتی که مینشینند این مقالات را امتیاز بدهند میگویند به هر حال این یک مقاله چاپ شده است. اگر بهترین مقاله 7 بگیرد به این نیم که میتوانیم بدهیم! طرف هم که 50 تا از این مقالهها دارد و جمع همین نیمها میتواند امتیاز کافی برای او باشد. یعنی باز سهلانگاریها در سطوح مختلف به کمک اینها میآید. این باعث میشود که متاسفانه این جور آدمها رشد کنند و در جاهای مختلفی قرار بگیرند و باعث دامن زدن به این جو شوند.
بنابراین شما مسئولیت فردی را بر مشکلات حقوقی در این باره مقدم میدانید؟
بله اما در سیستم انتخاب اعضای هیات علمی هم باید در بدو ورود این نکات رعایت شود و تعهد آکادمیک طرف و سابقه خودش در طول تحصیل سنجیده شود. وقتی هم مشغول شد باید مانیتور کردن در کار باشد. استادان در ابتدای کار قراردادی هستند، بعد از دو سه سال رسمی-آزمایشی میشوند و بعد از آن رسمی-قطعی. در این مقطع یعنی که این فرد تواناست. این مراحل به این خاطر طی میشود که اگر نقصی غیرقابل اصلاح در فرد دیده شد عذرش خواسته شود.
در کشورهای دیگر چه مواردی از برخورد با این گونه تقلبها سراغ دارید؟
موردی که در خیلی از کشورها هست این است که مسئولی که خلافی ازش رو میشود بلافاصله استعفا میدهد. خلاف در هر موردی از مالی تا علمی. چه یک دستگاه قضایی به این خلاف رسیدگی کند یا نه، انتظار عمومی این است که این فرد دیگر در آن کار نباشد. اما اینجا این رسمِ خوب باب نشده و تا بخواهد از طریق سیستم قضایی رسیدگی شود معلوم نیست چقدر طول بکشد، فرد حتی تشویق میشود و به کارش ادامه میدهد. مثلا در سایت استادان علیه تقلب اخباری هست که نشان میدهد گاهی حتی وقتی اسم مقامات دولتی که استاد دانشگاه بودند و مقاله کپی شده داشتند مطرح شد حتی به عذرخواهی هم منجر نشد. به بهانه اینکه دانشجوی ما این کار را کرده و ما خبر نداشتیم. در حالی که وقتی اسم استاد روی مقاله هست، مسئولیت کامل دارد. اولین کسی که باید برای اسمش ارزش و اعتبار قائل شود خود شخص است. مثلا یک دانشجوی دکترای من مقالهای داشت که از دوره فوق لیسانس هنوز چاپ نشده بود. این مقاله را همان استادی که دربارهاش گفتم نوشته بود و اسم دانشجوی مرا هم که در دوره فوقلیسانس دانشجوی او بود گذاشته بود. من از قبل خبر داشتم که این مقاله چیزی ندارد. متوجه شدم این دانشجو در رودروایسی اسمش را گذاشته. من مجبورش کردم به ژورنال نامه بزند و بگوید که نمیخواهم اسمم روی این مقاله باشد. برای اینکه یاد بدهم برای اسمش ارزش قائل باشد. استادش به شدت ناراحت شد اما ایشان الان خودش استاد دانشگاه شده و این فرهنگ را به شدت در دانشجویانش گسترش میدهد که خودشان باید حافظ اسم خودشان باشد. اگر ما بتوانیم این شخصیت را به دانشجویانمان بدهیم این مسائل کم میشود.
بنابراین این تعهد را دانشجویان از استادان میآموزند؟
به طور کلی در مسائل آکادمیک حساسیت و تعهد استادها میتواند نقش بیشتری داشته باشد تا یک سری چارچوبهای ادرای که همیشه راههای گریز آن پیدا میشود. مثلا در مساله اخیری که درباره پرونده بورسیهها مطرح شد همین طور است. اینهایی که جایی بورس شدند و بعد به داخل منتقل کردند باید پیش استادی میرفتند و با او تز میگرفتند. اگر استاد تعهد داشته باشد میگوید من پروندهات را نگاه میکنم، معدلت که 11 است، در جواب 4 تا سوال هم که در میمانی، من این کار را نمیکنم. راهش بسته میشود. ما در دانشکده خودمان در سال 85 قبول نکردیم که فرزند وزیر علوم وقت از خارج به داخل بیاید. پروندهاش را نگاه کردیم و بدون هیچ نگرش سیاسی آن را رد کردیم. اتفاقا در اواسط بررسی پرونده تازه متوجه این نسبت شدیم. ایشان هم خیلی از دست ما ناراحت شد.
البته مسائل سیاسی گاهی مانع کار میشود. مثلا در دانشگاه علامه طباطبایی بعضی استادان به دلیل همین حساسیتها از دانشگاه اخراج شدند؟
آن دانشگاه یک مورد استثنایی بود. فردی غیردانشگاهی را رییس دانشگاه کرده بودند. ایشان اگر در علوم انسانی تواناییهایی داشت میتوانست از مشورتهایش استفاده شود نه این که خودش که راه و رسم دانشگاه را نمیشناسد رییس دانشگاه شود. هیچ منطقی نمیتوانست این را توجیه کند که به صرف اسلامی کردن علوم انسانی یک اسلامشناس که در حوزه رشد کرده را رییس دانشگاه کنیم. رییس دانشگاه نه تنها باید در دانشگاه رشد کند بلکه از همان دانشگاهی که میخواهد رییسش شود باید باشد. هر دانشگاهی برای خودش رسم و رسومی دارد.
در مورد نرمافزارهایی که برای کشف تقلب وجود دارد و میتواند کپیکاری از منابع دیگر را آشکار کند توضیح بدهید. این ابزارها چگونه کار میکنند؟
این نرمافزارها یک ابزار خیلی راحت است. فرض کنیم شما استاد دانشگاه هستی، وزیر هم هستی و باید کار آکادمیکت را ادامه دهی. وقت نداری، نرم افزار که هست. یک دیتابیس بزرگ که دسترسی به همه مقالات چاپ شده دارد. همان طور که جملهای در گوگل سرچ میکنید و لیست کاملی از نوشتههایی که در دیتابیسهای دنیا این جمله را دارند میآورد، این نرمافزارها هم به همین شکل عمل میکنند. موقع داوری مقاله وقتی مشاهده میکنیم سبک نوشتن فرد رعایت نشده و پاراگرافها با هم فرق دارند، بلافاصله آن پاراگراف را سرچ میکنیم و فوری مقالهای که این پاراگراف از آن کپی شده میآید. در عرض چند ثانیه با دقت و تعهد میتوان تقلب را کشف کرد. نمونهاش در همین موسسه پژوهشی که من کار میکنم و طرحهای پژوهشی به دستمان میرسد پیش آمده. در یکی از موارد دیدم پاراگرافها به هم نمیخواند. متوجه شدم چند بندش از جاهای دیگر برداشته شده. درطرحی که میخواست به مقاله منجر شود، طرف حوصله نکرده بود 4 خط از خودش بنویسد. این آدم در لیست سیاه ما رفت که از او طرحی قبول نکنیم. این فقط یک دقت متعهدانه و عمل کردن استادان به شان استادی است. علت این که استادها باید نسبت به همکاری که میخواهد به آنها اضافه شود حساس باشند، حفظ کیفیت است.
انتهای پیام/
انتهای پیام/