دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

روزی که رضاخان دستور شهادت چند هزار ایرانی را صادر کرد

روزی که رضاخان دستور شهادت چند هزار ایرانی را صادر کرد
نظامیان رضاخانی به دستور شاه در عرض کمتر از سه ساعت طی هجوم به متحصنین مسجد گوهرشاد، حداقل ۱۳۰۰ نفر و حداکثر ۴ الی ۵ هزار نفر را به شهادت رساندند.
کد خبر : 856875

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، در روز بیستم تیرماه ۱۳۱۴ شمسی مردم مشهد شاهد حضور هزاران نظامی بودند که با تجهیزات کامل رو به سوی قلب مشهد، مرقد امام رضا (ع) حرکت می‌کردند.

آنان پس از مدت‌ها بار دیگر شاهد حمله نظامیان به اماکن مقدسه این شهر شدند. ولی این بار مهاجمین نه بیگانگان، و نه آن سوی مرزنشینان، و نه از تبار روس‌ها که از آشنایان، از هم وطنان و از هم خانه نشینانشان بودند.

چهره‌ها، چهره‌هایی آشنا و کلمات کلماتی مانوس. این بار ابعاد تهاجم و قتل عام مردم بیگناه بسیار وسیع‌تر و گسترده‌تر از تهاجمات سابق بود. در این هجوم نظامی که به دستور رضاشاه و به وسیله عمال و دست نشاندگان او صورت گرفت هزاران نفر کشته شدند.

رضاخان برای هموار کردن راهی که او را به سریر سلطنت برساند، از هیچ جنایتی فروگذار نبود. عده زیادی از رجال و سیاستمداران را به قتل رساند با کشتن بسیاری از مالکین و تصاحب زمین‌های آنان خودش به بزرگترین زمین‌دار ایران شد.

ولی بدون تردید سرکوب قیام مردم مشهد و کشتار متحصنین مسجد گوهرشاد بزرگترین جنایت عصر پهلوی اول به حساب می‌آید، جنایتی که ابعاد واقعی آن تنها با تشریح جزئیات واقعه توسط اشخاصی که مستقیماً در قیام شرکت داشته اند مشخص می‌شود.

تصور این نکته که در عرض کمتر از سه ساعت طی هجوم نظامیان به متحصنین مسجد گوهرشاد، حداقل ۱۳۰۰ نفر و حداکثر ۴ الی ۵ هزار نفر به شهادت رسیدند، بسیار مشکل است.

حرکت ددمنشانه رضاشاه، مقدمات اداری سیاسی و فرماندهان لشگر خراسان و نظامیان شرکت کننده در سرکوب قیام آنگاه ابعاد واقعی خود را نشان می‌دهد که بدانیم بنابه اعتراف یکی از فرماندهان نظامیان مذکور، پس از پایان قتل عام مجروحین این تهاجم توسط نیرو‌های نظامی زنده به گور شدند و تا چند روز پس از واقعه اجساد شهدا در گوشه و کنار دالان خروجی مسجد گوهرشاد پیدا می‌شد و در فردای سرکوبی قیام نیز مامورین شهربانی با اقدامات وحشیانه خود در تعقیب و آزار و شکنجه متهمین شرکت در قیام چنان رعب و وحشتی درمیان مردم ایجاد کردند که تا مدت‌ها کسی را یارای پرسش از علت آن کشتار نبود.

نخستین اعتراضات به کشف حجاب

نخستین اعتراضات جدی به کشف حجاب از سوی روحانیون، بعد از برگزاری یک جشن شادی و پایکوبی در شیراز اتفاق افتاد. این جشن در فروردین سال ۱۳۱۴ و با حضور برخی از مسئولین دولتی و حکومتی مانند علی‌اصغر حکمت اتفاق افتاد.

ظاهرا در این جشن، برخی از دختران بدون حجاب حاضر شده بودند. این اتفاقات نگرانی و واکنش شدید برخی از علما را به دنبال داشت. حسام‌الدین فال اسیری از روحانیون حامی آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق، از معترضان بود.

اسیری با اعتراض به این مسئله، به تقبیح اقدامات حکومت در ترویج بی‌حجابی پرداخت.

اعتراضاتی که ضرب و شتم او از سوی عوامل حکومت و در نهایت زندانی شدن او را به دنبال داشت. «بی‌حرمتی به یک عالم دینی و حبس وی، موجی از اعتراضات را در کشور به ویژه در حوزه‌های علمیه قم، مشهد و تبریز که از جمله حوزه‌های فعال آن روز بودند، به دنبال داشت.

در تبریز دو مرجع عالی‌قدر، سیدابوالحسن انگجی و میرزاصادق آقا به تغییر لباس و کلاه شاپو اعتراض کردند و به سمنان تبعید شدند. با رسیدن این اخبار به شهر مذهبی مشهد، علما و مردم حیرت‌زده شدند و غوغایی برپا شد. علمای نگران به فکر چاره افتادند»

بعد از آن، علما به فکر چاره‌جویی برآمدند و جلساتی برای گفتگو پیرامون این موضوع ترتیب دادند. در این جلسات که آیت الله حاج آقاحسین قمی و آیت الله سیدیونس اردبیلی و آقازاده فرزند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و جمعی دیگر از علما و مدرسین درجه اول مشهد شرکت داشتند، مسئله تغییر لباس مطرح و اظهار عقیده می‌کنند که دنباله تغییر لباس به برداشتن حجاب منتهی خواهد شد و باید با شدت از آن جلوگیری کند.

نتیجه کلی این جلسات، صدور اعلامیه‌های اعتراضی بود که به اشکال مختلف میان مردم منتشر شد. اما رضاشاه بدون توجه به این اعلامیه‌ها، پروژه کشف حجاب را گام به گام پیش برد.

اولین گام، با طرح سیاست اجباری کردن «کلاه شاپو» یا «فدورا» برداشته شد این سیاست، قیام گوهرشاد را به دنبال داشت.

قیام گوهرشاد، به بدترین شکل ممکن سرکوب شد. بعد از قیام گوهرشاد، آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی که در همین سال‌ها پس از ملاقات و مشاوره با آیت‌الله حائری وارد مشهد می‌شود با اطلاعی که از جریان امور تهران دارد به آیت‌الله قمی می‌گوید: این مرد گوشش از تلگراف‌ها پر است. اگر اثری داشته باشد حرکت خود شما است باید به تهران حرکت کنید و با او ملاقات کرده و به او بگویید من همان کسی هستم که هر وقت به مشهد مقدس می‌آمدی و سعی می‌کردی با من ملاقات نمایی نمی‌پذیرفتم. اما امروز با پای خودم به تهران آمده‌ام، چون حساب اسلام در کار است از اسلام و نوامیس اسلام دفاع کنم.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب