دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

گنده‌لات‌های تهران چگونه حرف امام را بر ساواک ترجیح دادند

گنده‌لات‌های تهران چگونه حرف امام را بر ساواک ترجیح دادند
یکی از بنیانگذاران مؤتلفه و مبارز علیه رژیم پهلوی همزمان با سالروز تشکیل هیئت مؤتلفه اسلامی به مواردی اشاره کرد ازجمله اینکه عاشورای حسینی چه نقشی در گسترش نهضت امام و فعالیت مؤتلفه داشت.
کد خبر : 848983

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری علم و فناوری آنا، پس از وقایع مربوط به لایحه انجمن‏‌های ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱، دسته‏‌های گوناگون مردمی تشکیل شدند که در صدد مبارزه با رژیم شاه بودند. افراد و اعضای این گروه‌‏های مردمی، از مسلمانان ناب و خالص ولی اکثراً فاقد تجربه سیاسی و سازماندهی و حتی معلومات کافی و عمیق مذهبی و اجتماعی بوده و به کمک‏‌های فکری و تعلیمات دینی و سیاسی و سازماندهی نیاز داشتند.

این گروه‌‏ها طی جلساتی با هم آشنا شده و با نظر و تصویب حضرت امام خمینی (ره)، استاد شهید مرتضی مطهری و چند تن دیگر از شخصیت‏‌های روحانی، متکفّل هدایت و تغذیه معنوی آنان که از آن پس، هیئت‌‏های مؤتلفه اسلامی خوانده می‏‌شد، شدند.

همگامی مؤتلفه با حوزه علمیه قم و مبلّغان و ائمه جماعات، نیروی عظیم مردم مسلمان ایران را، پشت سَرِ امام و مراجعِ دیگر، وارد میادین مبارزه کرد. مهم‏ترین اقدام این هیئت‌‏ها، ترور و اعدام انقلابی حسنعلی منصور، نخست وزیر سرسپرده رژیم پهلوی و عامل تصویب قانون ننگین کاپیتولاسیون و تبعید حضرت امام به ترکیه بود.

اغلب اعضای جمعیت مؤتلفه، پس از پیروزی انقلاب، جذب حزب جمهوری اسلامی شدند. در سالیان بعد جمعیت موتلفه اسلامی موجودیت خود را حفظ کرده است. به بهانه سالروز تشکیل هیات موتلفه اسلامی با ابوالفضل توکلی بینا یکی از بنیانگذاران موتلفه و مبارز علیه رژیم پهلوی به گفتگو نشستیم که در ذیل می‌آید.

** به عنوان نخستین پرسش بفرمایید هیات موتلفه چگونه تشکیل شد؟

پس از واقعه مدرسه فیضیه امام خمینی (ره) از ما دعوت کردند، به اتفاق آقای عسگراولادی و شهید عراقی به قم رفتیم. وقتی به قم رسیدیم، هوا تاریک شده بود و شب هنگام وارد منزل امام شدیم.

به جز ما افراد دو گروه دیگر نیز حضور داشتند که عبارت بودند از: گروه مسجد شیخ علی و گروه پل سیمان (گروه اصفهانی‌ها). امام پس از اظهار لطف و محبت، مطالبی به این مضمون خطاب به حضار فرمودند: آیا درست است سه گروه مسلمان که یک هدف مشترک دارند این گونه و جدا از هم فعالیت کنند؟ شما که مؤمن و متدین هستید بروید و یکی بشوید و با هم فعالیت کنید.

پس از جلسه با امام و امر امام رهبران سه گروه به مدت یک ماه چهار جلسه گذاشتند و پس از بحث و گفتگو در آن جلسات، سرانجام به این نتیجه رسیدیم که از هر گروه چهار نفر انتخاب شوند و به اتفاق شورایی دوازده نفره تشکیل دهند.

بدین شیوه اعضای شورای مزبور انتخاب شدند و در ائتلافی که به فرمان امام تکوین یافته بود، به فعالیت مشغول شدند اعضای شورای دوازده نفره عبارت بودند.

از گروه آقای عسگر اولادی: آقایان شهید عراقی، مهدی شفیق، بنده و عسگراولادی؛ گروه پل سیمان: حاج مهدی بهادران، عزت الله خلیلی، سید محمود میرفندرسکی و علی حبیب اللهیان؛ گروه مسجد شیخ علی: شهید صادق اسلامی، شهید سید اسدالله لاجوردی، صادق امانی و عباس مدرسی‌فر، به این ترتیب هیأت‌های مؤتلفه تشکیل شد و شورای مرکزی آن، مرکب از دوازده نفر مذکور، پس از ختم نخستین جلسه شورا برای ارایه گزارش به امام عازم قم شدند.

در قم به امام عرض کردیم که حسب الامر حضرت عالی، ما سه گروه ائتلاف کردیم و نام هیأت‌های مؤتلفه اسلامی را برخود نهادیم. امام خشنودی خود را ابراز کردند و ما را دعا کردند و بعد بدین مضمون فرمودند: این نصیحت را هم از من بشنوید و آویزه گوش خود کنید؛ شما سه گروه که ائتلاف کردید، مسلمان مؤمن و معتقد هستید؛ بنابراین حزبی‌ها را میان خود راه ندهید؛ زیرا آن‌ها هر جا که منافعشان ایجاب کند شما را وجه المصالحه خود قرار می‌دهند.

پس از تشکیل شورای مرکزی، دیدیم نمی‌توانیم برای هر کاری به قم رفته خدمت امام مشرف شویم. از این رو بر آن شدیم تا در کنار شورای مرکزی، جمع دیگری به نام شورای فقهی تشکیل دهیم و مسائل فقهی خود را با آن شورا در میان بگذاریم شورای مزبور مرکب بود از آقایان  آیت الله شهید مطهری، آیت الله شهید بهشتی، مرحوم حاج شیخ احمد مولایی و آیت الله محی الدین انواری  در نخستین جلسه‌ای که با حضور اعضای شورای فقهی بر پا شد بحث اصلی بر سر این بود که رأی گیری چگونه صورت می‎گیرد. مرحوم مولایی گفتند شما «منسلخ» بشوید. منظور ایشان از این کلمه به طور خلاصه این بود که شورای مرکزی باید تابع محض شورای فقهی باشد.

شورای مرکزی پیشنهاد آقای مولایی را نپذیرفت و معتقد بود شورای مرکزی در مورد مسائل فقهی کاملاً در اختیار آقایان است و هر چه شورای فقهی بگوید اطاعت می‌کند، ولی در مسائل سیاسی - اجتماعی بهتر است اعضای محترم شورای فقهی مانند اعضای شورای مرکزی که منتخب امام هستند، فقط دارای یک رأی و تابع اکثریت باشند وقتی نظر شورای مرکزی مطرح شد مرحوم شهید دکتر بهشتی لحظه‌ای تأمل کرد و بعد فرمود: دوستان ما درست می‌گویند و صحیح است. سخن مرحوم بهشتی به بحث‌ها خاتمه داد و نظرشان صحیح شورای مرکزی با آقایان به توافق رسید و فعالیت‌های ما آغاز شد.

** عاشورای حسینی چه نقشی در گسترش نهضت امام و فعالیت موتلفه داشت؟

با فرا رسیدن ماه محرم، امام در۲۸ اردیبهشت (۱۳۴۲) اعلامیه‌ای منتشر کرد و در آن خطاب به واعظان و هیأت‌های مذهبی درباره وظایفشان در قبال تبلیغات رژیم و استفاده از ماه محرم برای پیش برود اهداف نهضت، رهنمود‌هایی را ارایه داد. هیأت‌های مؤتلفه اسلامی طرحی را برای روز عاشورا تهیه کرد که بر اساس آن، قرار شد در روز عاشورا راهپیمایی سازمان یافته و منظمی به راه بیندازیم راهپیمایی از مدرسه علمیه در کنار مسجد حاج ابوالفتح واقع در میدان شاه میدان قیام فعلی شروع می‌شد و مقابل دانشگاه تهران پایان می‌یافت.

قرار بود راهپیمایان پلاکارد‌هایی را حمل کنند که روی هر کدام عکسی از امام الصاق شده باشد و فقط به شعار‌هایی پاسخ دهند که از طرف مسؤولان جمعیت هیأت‌های مؤتلفه اعلام می‌شد. هم چنین مقرر شد قرآن‌هایی را با خود برداریم و از روی آن‌ها آیاتی تلاوت کنیم که اگر نیرو‌های امنیتی به صفوف راه پیمایان حمله کردند بگوییم رژیم به قرآن حمله کرده است. وقتی همه چیز مهیا شد به اتفاق آقایان عسگراولادی و شهید عراقی به عنوان رابط میان جمعیت و امام، خدمت ایشان رسیدیم و مفاد طرح را برایشان توضیح دادیم. معمولاً اگر پیشنهادی به امام می‌شد، درباره آن فکر می‌کرد و بعد پاسخ مثبت یا منفی خود را بیان می‌کرد.

از این رو، برای آگاهی از نظر امام بار دیگر خدمتشان رفتیم. ایشان ابتدا پرسش‌هایی از ما کرد که همه را جواب دادیم. در پایان امام فرمود: شما قول می‌دهید این کار را به خوبی به انجام برسانید. پاسخ دادیم: بله، قول می‌دهیم. این برنامه را تا حد امکان به صورتی آبرومندانه و خوب به اجرا درآوریم. پس از این گفتگو امام طرح مزبور را تأیید کرد که این، خود قوت قلبی به ما داد تا برنامه را به نحو احسن اجرا کنیم.

وقتی تأیید امام را گرفتیم، تازه به این فکر افتادیم که برای هر چه بهتر اجرا کردن راه پیمایی روز عاشورا - در جلسه‌ای مطرح گردید ـ اگر دهن به دهن اعلام کنیم ممکن است جمعیت زیاد شرکت نکند، ولی اگر چنانچه به صورت تراکت اعلام کنیم. جنبه منفی، آن این خواهد بود که نیرو‌های امنیتی بسیج خواهد شد که از حرکت دسته روز عاشورا جلوگیری کنند و جنبه مثبت آن این خواهد بود که جمعیت زیادتری حضور پیدا خواهد کرد سرانجام به این نتیجه رسیدیم تراکت‌هایی را که در آن‌ها مبدا و مقصد راهپیمایی چاپ شده بود، در سراسر تهران پخش کنیم و این کار را انجام دادیم و راهپیمایی روز عاشورا را به اطلاع بسیاری از مردم رساندیم همان روز هشتم محرم، بعضی از دوستان خبر دادند که سازمان امنیت، از مرحوم طیب و حسین رمضان یخی خواسته است که به کمک عوامل خود به راه پیمایان حمله کنند و آن را به هم بزنند پس از آگاهی از این خبر جمعیت مؤتلفه شهید عراقی و بنده را مأمور کردند تا به ترتیب با مرحومان طیب و حسین رمضان یخی گفتگو کنیم ابتدا چند نفر از افرادی را که به فراخور حال برای ملاقات با حسین رمضان یخی مناسب بودند، انتخاب کردم سپس یکی از آنان را فرستادم و برای عصر روز هشتم محرم از حسین رمضان یخی وقت گرفت.

هنگام عصر به اتفاق دوستان مزبور به خانه‌اش واقع در محله باغ فردوس رفتم پس از سلام و احوال پرسی به او گفتم ما با موافقت و تأیید حاج آقا روح ‎الله خمینی (ره) می‌خواهیم در روز عاشورا دسته‌ای برای امام حسین (ع) راه بیندازیم به ما خبر داده‌اند شما قصد دارید دسته را به هم بزنید و با چوب و چاقو به عزاداران حمله کنید.

وی در پاسخ گفت: بله سازمان امنیت انجام دادن چنین کاری را از ما خواسته است، ولی من مسلمانم و خودم را نه با امام حسین (ع) در می‌اندازم و نه با آقای خمینی بعد اضافه کرد: برای این که مرا وادار به این کار نکنند و خیال شما هم آسوده باشد من همین امشب از تهران بیرون می‌روم که از دسترس آن‌ها خارج باشم مرحوم حسین رمضان یخی، در واقع این لوطی گری را کرد و همان شب از تهران خارج شد. دوستانی هم که پیش طیب رفته بودند، بعداً تعریف کردند که وقتی موضوع را با او در میان گذاشتیم به ما گفت من خودم از شیفتگان امام حسین هستم. خودم روضه خوانی دارم چطور می‌توانم با حضرت اباعبدالله در بیافتم. مرحوم طیب مردانه تا آخر ایستاد او را شکنجه کردند و گفتند تو بیا بگو آقای خمینی به من پول داده تا چنین و چنان کنم؛ اما او با همان صفت لوطی گری و به دلیل همان روح پاکش زیر بار نرفت و مقاومت کرد و در راه اسلام و انقلاب، شهیدش کردند.

با تمام این احوال باز مأموران رژیم آمدند و در شب عاشورا در مسجد حاج ابوالفتح و مدرسه علمیه که در کنار مسجد بود قفل و زنجیر انداختند.

 بعد هم کماندو‌ها تمام منطقه را زیر پوشش قرار دادند و عبور و مرور را زیر نظر گرفتند با وجود این روز عاشورا از صبح زود تعداد زیادی از مردم از خانه‌ها بیرون آمدند و منطقه را پر کردند انبوه جمعیت چنان بود که نظامیان مستقر در اطراف مسجد، محل را ترک کردند و ما هم پس از رفتن آن‌ها زنجیر را پاره کردیم و در مدرسه علمیه کنار مسجد

حاج ابوالفتح را گشودیم و وارد آن جا شدیم. همان ابتدای مراسم مرحوم شهید امانی پشت بلندگو رفت و شروع کرد به خواندن آن شعر معروف:

«خمینی خمین خدا نگه دار تو

بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو».

در همین حال ناگهان متوجه شدیم گروهی عزادار که میان دار و رئیسشان ناصر جگرکی بود وارد مدرسه علمیه شدند و شروع کردند بر سرو سینه کوفتن با مشاهده این وضع شهید عراقی فوری یکی از بچه‌ها را صدا کرد و گفت میروی به ناصر میگویی این دسته مربوط به امام حسین است و آقای خمینی؛ اگر شما در این جا کوچک‌ترین حرکتی بکنید، مطمئن باش تکه، بزرگت گوشت است. حالا خیلی زود دمت را روی کولت بگذار و برو ناصر هم وقتی پیغام شهید عراقی را شنید، فوری با همراهان خود از مدرسه علمیه از در کنار مسجد بیرون رفت. پس از تخلیه مدرسه علمیه از دار و دسته ناصر، بی درنگ جمعیت را بر اساس همان برنامه و نظم از پیش تعیین شده به حرکت درآوردیم.

ابتدا خیابان ری را طی کردیم و بعد از طریق خیابان سرچشمه وارد میدان بهارستان شدیم از بهارستان تا مخبرالدوله جمعیت چنان موج میزد که به بیش از صد هزار نفر میرسید.

این تعداد با توجه به جمعیت آن روز تهران بسیار زیاد بود. دور میدان مخبرالدوله یک ردیف نرده آهنی کار گذاشته بودند شهید عراقی با دیدن آن جمعیت انبوه به هیجان آمد و بالای نرده‌ها رفت و گفت کجا هستند کسانی که رفراندوم قلابی می‌کنند به این ترتیب وی در سخنرانی بسیار کوتاه خود به شاه حمله کرد و خط بطلانی بر همه پرسی او کشید.

پس از سخنرانی به حرکت در آمدیم و طبق برنامه به سوی دانشگاه رفتیم از مقابل دانشگاه با سردادن همان شعار‌ها و خواندن قطع نامه به سمت پایین سرازیر شدیم و از برابر کاخ مرمرگذشتیم. انبوه جمعیت چنان بود که قوای انتظامی، حتی مقابل کاخ هم جرأت نکردند جلو بیایند و جمعیت را متفرق کنند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب