کدام عالم شیعی با دعای امام زمان(عج) متولد شد
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری علم و فناوری آنا، محمد بن بابویه معرف به شیخ صدوق در حدود سال ۳۰۶ قمری در شهر قم متولد شد. قم که مرکز ایران و ۱۳۵ کلیومتری جنوب تهران قرار دارد شهری است آشنا و از دیرباز به شهر دانش و اجتهاد شهرت داشته است.
نام قم همیشه با تاریخ و فرهنگ تشیع همراه بوده و اهل آن روزگار قدیم در گرایش به اسلام و عشق به پیشوایان دین پیشگام بودهاند.
شهری که در دامان خود عالمان محدثان و داده است پایگاهی که مرکز علوم اسلامی، چون اسلام شناسان بزرگ و کم نظیری را پرورش حدید تفسیر فقه و تاریخ بوده و اکنون نیزید صورت دانشگاه بزرگ تعالیم اسلامی و مکتب تلاش عالمان این دیار در انتشار علوم اهل اختناق خلفای اموی و عباسی افراد برجستهای از این شهر به حضور امامان شتافتند و آموزشها دیدند و به نشر افکار آن بزرگواران در شهرهای مختلف پرداختند.
از مقابر موجود در این سرزمین به سابقه درخشان علمی و فرهنگی آن پی میبریم به نقل از مورخان در حدود هفتصد تن از محدثان بزرگ و روایت شناسان در این منطقه دفن شدهاند و چه بسیار از بزرگانی که زادگاه و رشد علمی آنان همین شهر بوده است. سرآمد همه آن دانشمندان و حدیث شناسان شخصیت بزرگواری است به نام شیخ صدوق است.
نسب و نژاد
یکی از معروفترین خاندانهای بزرگ که بیش از سیصد سال در مرکز ایران از آن دانشمندان نامور برخاسته اند خاندان «بابویه» است که «صدوق» بزرگترین شخصیت این خاندان به شمار میرود.
«بابویه» جد اعلای صدوق است. اولین کسی که از این خاندان لقب ابن بابویه گرفت پدر صدوق یعنی علی بن حسین بن موسى بن «بابویه» بوده است.
ابن بابویه خود از دانشمندان بنام شیعه بـود. بیش از یکصد کتاب در موضوعات مختلف نگاشته است. وی پیشوای شیعه در قم و اطراف آن در زمان خود بوده و در عصر امام حسن عسکری و غیبت صغرای حضرت، ولی عصر (عج) و در عهد نیابت خاصة «حسین بن روح» میزیسته است.
این عالم بزرگ و وارسته و پارسا در قم مغازهای داشت که در کنار کارهای علمی بخشی از وقت خود را به کسب و کار میپرداخت و با درآمد آن مخارج زندگی خویش را تأمین میکرد، اما در حقیقت او دانشمندی سترگ بود که نه تنها در مجامع علمی آن روز از مقام و منزلت علمی بالایی برخوردار بود هم اکنون نیز مورد احترام دانش پژوهان و اساتید بزرگ علوم اسلامی است.
میلاد محمد
سالیانی آنچه روح پدر را آزرده میساخت نداشتن فرزند بود، گرچه پنجاه بهار از عمر او میگذشت و رو به پیری میرفت هرگز از رحمت الهی نا امید نبود و بارها از خدای خویش درخواست کرده بود تا فرزندی به او عطا کند، اما از گره کار مطلع نبود.
روزی بر آن شد تا نامهای به امام و پیشوای خود حضرت مهدی (عج) بنویسد و از ایشان بخواهد تا برایش دعا کند به دنبال فرصتی مناسب و فردی مطمئن بود تا به واسطه او نامه را ارسال کند تا آنکه زمانی کاروانی از قم به عراق میرفت. در بین آن کاروان یکی از دوستانش به نام «ابوجعفر» را یافت که میتوانست نامه وی را به مقصد برساند.
او نامهای به محضر پیشوای خود، ولی عصر (عج) نوشت و به وی سپرد تا در عراق به «حسین بن روح» بدهد و از او بخواهد که این نامه را به حضرت برساند. ابو جعفر میگوید من نامه او را به نماینده مهدی موعود (عج) رساندم و پس از سه روز به من خبر داد که حضرت برای ابن بابویه دعا کرد و در آینده نزدیک خداوند به او فرزندی خواهد داد که منشأ برکات زیادی خواهد شد.
شیخ طوسی در کتاب غیبت درباره تولد «صدوق» چنین نگاشته است: بسیاری از بزرگان قم نقل کردهاند که «علی بن حسین بن بابویه» با دختر عموی خود ازدواج کرد، ولی از وی صاحب فرزند نشد. نامهای به شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوشت که از حضرت، ولی عصر (عج) بخواهد تا برای او دعا کند که خداوند به او فرزند عطا فرماید از حضرت جواب آمد که از این همسر صاحب فرزند نمیشوی، ولی بزودی با کنیزی دیلمی ازدواج خواهی کرد که خداوند از او دو فرزند فقیه به تو خواهد داد.
شیخ صدوق خود نیز ماجرای دعای حضرت، ولی عصر (عج) و ولادت خود را در کتاب «اکمال الدین» آورده است و در ادامه نوشته است که هرگاه «ابو جعفر محمد بن علی اسود» مرا میدید که برای آموختن حدیث و علوم اهل بیت با اشتیاق تمام به درس اساتید میرفتم میفرمود: این میل و اشتیاق به علم آموزی که تو داری جای تعجب نیست، زیرا تو به دعای امام زمان متولد شده ای.
به هر تقدیر این بشارت به ابن بابویه رسید و پس از مدتی در پی ازدواج با کنیزی دیلمی خداوند «محمد» را به او عطا فرمود که در آن سنین مایه امید و چشم روشنی پدر گشت و سپس پسر دیگری به او داد و نامش را «حسین» نهاد. حسین بن علی بن بابویه نیز از دانشمندان و پس از پدر و برادرش «محمد» بزرگترین و معروفترین شخصیت خاندان «بابویه» است.
اقامت در ری
یکی از حوادث مهم دوران زندگی شیخ صدوق روی کار آمدن سلسله ایرانی نژاد و شیعی مذهب آل بویه بود که میان سالهای ۳۲۲ تا ۴۴۸ هجری قمری بر بخش بزرگی از ایران و عراق و جزیره تا مرزهای شمالی شام فرمان راندند.
هجرت شیخ صدوق از قم به ری و اقامت در آنجا نیز به درخواست یکی از حاکمان این سلسله رکن الدوله دیلمی بوده است. سابقه تاریخی این سلسله به نقل دائرة المعارف بزرگ اسلامی چنین است: در میان سده سوم قمری سلطه دیرینه دستگاه خلافت عباسی با جنبشهای استقلال طلبانهای در قلمرو خود روبرو شد که به سهم خویش به ضعف تدریجی نفوذ سیاسی خلفا انجامید این جنبشها در میان ایرانیان که از پیش فرصتی میجستند تا خود را از بند ستم عباسیان برهانند با ظهور دولت صفاریان و سامانیان و زیاریان به اوج خود رسید در اوایل سدۀ چهارم قمری دیلمیان که هیچ گاه به اطاعت خلفا گردن ننهادند جنبشهای دیگری در شمال ایران آغاز کردند آنگاه که «ماکان بن کاکی» و «اسفار بن شیرویه» و «مرداویج زیاری» هر یک لشکری بسیجیاند و از دیلم خروج کردند.
علی و حسن، پسران ابو شجاع بویه ـ ماهیگیر دیلمی ـ به ماکان که فرمانبردار سامانیان بود پیوستند. علی خود از پیش در خدمت «نصر بن احمد سامانی» میزیست. سپس که مرداویج بر گرگان و طبرستان چیره شد اینان با جلب نظر ماکان، به مرداویج پیوستند. مرداویچ آن دو برادر را گرامی داشت و علی را به حکومت کرج منصوب کرد. اما خیلی زود پشیمان شد. علی به پایمردی «حسین بن محمّد» ملقب به «عمید» که او را از مضمون نامه مرداویج مبنی بر جلوگیری از رفتن علی به کرج و فرمان بازگشت او آگاه ساخته بود به سرعت وارد کرج شد و رشته کارها را به دست گرفت و با تصرف دژهای اطراف نیرویی یافت که مایه بیمناکی مرداویج شد.
افزون بر آن مردانی که مرداویج برای دستگیری علی به کرج فرستاد به او پیوستند و نیرویش فزونتر شد. او هم قصد تصرف اصفهان کرد، اگرچه در آغاز سپاه محمد بن یاقوت را در هم شکست و بر اصفهان چیرگی یافت با هجوم وشمگیر برادر مرداویج واپس نشست. او چندی بعد «اَرْجان» و «نوبند جان» را تسخیر کرد و برادرش حسن را به تصرف کازرون فرستاد حسن کازرون را گشود و مال بسیار گرد آورد و سپس لشکر محمد بن یاقوت را که دوباره امارت اصفهان یافته و به مقابله با پسران «بویه» آمده بود در هم شکست و به نزد علی بازگشت. گرچه علی سال بعد به همراهی برادرانش حسن و احمد بر شیراز چیره شد و دولت مستقل خود را در آنجا پی افکند مورخان فتح ازجان را آغاز پایه گذاری دولت آل بویه دانسته اند.
علامه شوشتری ماجرای هجرت شیخ صدوق از قم به ری را این گونه نگاشته است: «رکن الدوله به منظور ترویج مذهب حق، التماس قدوم شیخ به دارالخلافه نموده، خدمت شیخ اجازت فرموده، سلطان در مجلس اوّل سؤالی چند که در تحقیق مذهب حق به خاطر داشت بر شیخ عرض نمود - چنانچه سابقاً در احوال شیخ تفصیل یافته - و جواب صواب استفاده فرموده، شیخ را تعظیم و تکریم تمام نمود و جوایز و اقطاع مقرر فرمود.» به نظر میرسد علت اصلی این دعوت و عزیمت، خلایی بوده که از هجرت شیخ کلینی از ری به بغداد و سپس رحلت او پیش آمده بوده است.
در حقیقت وجود شیخ صدوق در ری میتوانست منشأ برکات فراوان باشد، و آن بزرگوار نیز با توجه به اهمیت موضوع دعوت رکن الدوله را پذیرفت و زادگاه خویش را رها کرد و عازم ری گشت بحثهای بسیاری که «صدوق» در مدت اقامت خود در ری در موضوعات مختلف اسلامی به ویژه در دو موضوع مهم امامت و غیبت حضرت، ولی عصر (عج) با رهبران مذاهب مختلف انجام داد شاهد خوبی بر این مدعاست. حاصل آن گفتگوها که برخی نیز در حضور رکن الدوله بود کتابهای ارزشمندی است که از آن فقیه نامی باقی مانده است.
عصر حدیث
عصر صدوق را باید «عصر حدیث» نامید. دورهای که با حرکت علمی کلینی آغاز شد و با تلاشهای پیگیر و بی وقفه «صدوق» ادامه یافت. شیخ کلینی که او نیز از «کلین» به «ری» هجرت کرد و در آنجا کتاب «کافی» اولین کتاب از مجموعهٔ چهارگانه روائی شیعه را نگاشت با این حرکت علمی جدید، مکتب حدیث نگاری اهل بیت را پی نهاد که دیگران از جمله شیخ صدوق، بنای مستحکم ضبط و نشر حدیث را بر آن بنیاد نهادند.
شیخ صدوق سرانجام پس از عمری تلاش و تحقیق در سنگر علم و فرهنگ اسلامی در سال ۳۸۱ قمری در ۷۵ سالگی دعوت پروردگار خویش را لبیک گفت و در جوار رحمت بی منتهای او جای گرفت وفات او در شهر «ری» اتفاق افتاد و با این حادثه عظیم و تاسف بار غبار غم سراسر عالم تشیع را فرا گرفت و عاشقان مکتب اهل بیت در میان اندوه و، اشک پیکر مطهر وی را تشییع کردند و در نزدیکی مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری به خاک سپردند. آن محل اکنون نیز با نام ابن بابویه زیارتگاه مسلمانان است.
منبع: جلد اول کتاب گلشن ابرار
انتهای پیام/