زنانی که با ادعای عاشقی، مرگبار، شکنجه میشوند/ شکهای بیدلیلی که جان میگیرد
مرضیه همایونی، گروه اجتماعی- اگر سری به صفحات حوادث بزنیم، از این دست شکنجهها، زیاد به چشم میخورد و ما به سراغ مرگهایی رفتیم که قربانیان آن پس از ساعتها شکنجه جان خود را از دست دادهاند. آثار روی بدن این قربانیان، مهر تائیدی است بر آنچه بر آنها طی ساعتهای قبل از مرگشان رخ داده است.
۱۰۰ ساعت فیلم شکنجه
زن جوان مدتها در اتاقی حبس شده و انواع و اقسام وسایل به دیوار آویخته شده بود تا او شکنجه شود. ۱۰۰ ساعت فیلمبرداری از شکنجههایش، تائیدی بر این حادثه تلخ بود. در قسمتی از فیلمی که همسرش گرفته بود او با چکش ضربات متعددی را به سر همسرش وارد میکند و بعد از آن با انواع و اقسام شلاقها به جانش میافتاد و او را کتک میزد.
پنجم شهریور سال ۸۹ جنایتی خاموش در پایتخت رخ داد و عامل این جنایت، مخفیانه جسد را به جنگلهای شمال انتقال داد تا راز مرگ هولناک زن جوان برای همیشه مخفی بماند. اما چهار ماه بعد از این حادثه، دختر جوانی به پلیس مراجعه کرد و از قتل مادرش بر اثر شکنجههای مرگبار پدرش خبر داد. صحبتهای دختر جوان باعث دستگیری پدر و کشف بقایای جسد مادرش در جنگلهای شمال شد.
در بازرسی از خانه مرد شکنجهگر انواع و اقسام شلاقها و وسایلی که برای شکنجه استفاده میشد، کشف شد. مرد شکنجهگر که از شکنجههای خود فیلمبرداری کرده بود به قتل همسرش اعتراف کرد و انگیزه خود را از این جنایت هولناک اینطور بیان کرد: «احساس میکردم همسرم با مردان غریبه رفت و آمد دارد، به همین دلیل ماهها دست و پای او را با زنجیر میبستم و او را در خانه حبس میکردم تا به رابطهاش اعتراف کند، اما او واقعیت را نمیگفت. او را کتک زدم و از اعترافاتش فیلم تهیه کردم تا بعدها بتوانم از آن در دادگاه استفاده کنم. من در شرایط روانی بدی بودم، چون همسر و فرزندانم میخواستند به من تلقین کنند که تحتتأثیر مصرف شیشه دچار توهم شدهام و گمان میکنم همسرم با افراد غریبه در ارتباط است.»
علاقه به همسر، عامل شکنجه او
صبح ۲۷ مهر سال ۸۷، کارگر شهرداری کشف جسد زن جوانی در خیابان مفتح را به مأموران کلانتری ۱۰۷ فلسطین خبر داد. مأموران کلانتری با حضور در محل، متوجه شدند که جسد متعلق به زن جوانی است که چادری دور او پیچیده شده است. جسد به پزشکی قانونی ارسال و مشخص شد که وی بر اثر شکنجه به قتل رسیده است.
یک روز بعد از کشف جسد، خانواده زن جوان به پزشکی قانونی آمدند و جسد دخترشان را شناسایی و از داماد خود به اتهام قتل دخترشان شکایت کردند. تحقیقات برای شناسایی شوهر مقتول آغاز شد و بعد از دستگیری، وی به ارتکاب قتل همسرش اعتراف کرد. او در رابطه با انگیزه این جنایت گفت: «هنوز نمیدانم در زندگی چه مشکلی با همسرم داشتم که او را کشتم. من او را با سیم آنتن کشتم. او را آنقدر زدم تا حالش به هم خورد، به طوری که توان حرف زدن نداشت. او را به سمت بیمارستان بردم ولی مقابل بیمارستان با نگهبان دعوایم شد و بدون اینکه او را معالجه کنم، به خانه برگشتم. من او را به شدت دوست داشتم و به خاطر همین دوست داشتن زیاد، او را میزدم. حدود ۲۴ ساعت همسرم را به صندلی بسته بودم و در این مدت حدود ۱۱ ساعت او را شکنجه کردم. بعد از قتل، زخمهای او را با جوراب پانسمان و لباسی مرتب تن او کردم سپس او را سوار خودرو کردم و در شهر چرخاندم تا اینکه در فرصتی مناسب او را در خیابان مفتح که خلوت بود از ماشین بیرون انداختم.»
پیامکی از شکنجههای سریالی
هر بار که فرصتی پیدا میکرد، پیامکی به خواهرش میفرستاد و از شکنجههای همسرش میگفت. دیگر نمیتوانست تحمل کند، میدانست که خواهرش با دیدن پیامکها به کمکش میآید اما ستار مثل همیشه مقاومت میکرد و اجازه نمیداد که کسی وارد خانه شود. او آنقدر شکنجه شد که زیر این شکنجههای سریالی تسلیم مرگ شد.
راز این جنایت با تماس مرد جوانی به اورژانس برملا شد، تماسی که حکایت از مرگ مغزی زن جوانی داشت. به دنبال مرگ مغزی زن جوان، اعضای بدن او اهدا شد و همسرش به اتهام قتل عمد بازداشت شد.
مرد جوان که ستار نام داشت، در تحقیقات به جنایت اعتراف کرد و گفت: «دخالتهای خانواده همسرم باعث شد تا ما به مرز جدایی برویم. قهرهای همسرم ادامه داشت تا اینکه قبل از عید خانه را ترک کرد و مهریهاش را به اجرا گذاشت. او برای اینکه بتواند پول پیش خانه من را برای مهریهاش بگیرد، با صاحبملک دوست شده بود و بعد هم این دوستی ادامه پیدا کرد. من که از این ماجرا با خبر شده بودم، او را کتک زدم.»
تادیب زن جوان با شکنجه
«زن ۲۲ ساله قربانی شک و شبهه همسرش شد و در یکی از بیرحمانهترین جنایتهای سال توسط شوهر سنگدلش پس از شکنجهای سه ساعته به قتل رسید.»
هدایت، ۲۳ ساله، عامل این جنایت بود و زن جوان بعد از سه ساعت شکنجه مرگبار جان خود را از دست داد. متهم جوان در رابطه با انگیزهاش از این جنایت گفته بود: «از یک سال قبل که با ندا آشنا شدم، بیاندازه عاشقاش شدم؛ اما برخی از رفتارهای ناپسند او باعث ناراحتیام میشد. روز حادثه پس از بازگشت ندا از حمام پیش از آنکه وی فرصت لباس پوشیدن پیدا کند دست و پای او را با چسب بستم و برای آنکه فرصت داد و بیداد کردن هم نداشته باشد دهان او را نیز با چسب بستم. پس از آن به آشپزخانه رفتم و شیلنگ گاز را باز کرده و به همراه یک کمربند چرمی به داخل اتاق برگشتم و شروع به ضربه زدن به ندا کردم اما به هیچ عنوان قصد کشتناش را نداشتم و تنها میخواستم او را تأدیب کنم. بیش از سه ساعت ندا را به شدت مورد ضربه قرار دادم تا درد ناشی از این کار او را از رفتار خطای گذشتهاش پشیمان کند. ندا از شدت شکنجه از حال رفت و من نیز چند ساعتی او را رها کردم تا اینکه ساعت پنج بعد از ظهر متوجه بیهوش بودن او شدم و با پدرم تماس گرفتم تا با اورژانس به کمک من بیاید اما کار از کار گذشته و ندا جان خود را از دست داده بود.»
پرندههای بالا تنها سه نمونه از شکنجههای زنان توسط شوهرانشان است که منجر به قتل شده است. در این میان اما شکنجههای سریالی است که منتهی به جنایت نمیشود و زنان برای حفظ کیان خانواده از شکایت سر باز میزنند.
انتهای پیام/