«فرشتگان بهتر» منظری تازه از روند شکلگیری آمریکا
به گزارش گروه فرهنگی آنا به نقل از روابط عمومی خانهی هنرمندان ایران، در سی و دومین نشست پلک تهران از مجموعه برنامههای سینماتک خانه هنرمندان ایران که چهارشنبه 8 اردیبهشت در تالار استاد ناصری برگزار شد، فیلم «فرشتگان بهتر» به کارگردانی ای. جی. ادواردز به نمایش درآمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور محمدرضا اصلانی و اردوان تراکمه برگزار شد.
تهیهکننده استراتژیست است، نه مسئول شام و ناهار
در ابتدا اصلانی نمایش فیلم را بهانهای برای دیدن و اندیشیدن دانست و گفت: فیلم «فرشتگان بهتر» را میتوان شعر نور و رمز سکوت به شمار آورد. این فیلم الگوییست برای اینکه چگونه میتوان یک موضوع تاریخی را به یک موضوع شخصی تبدیل کرد و در عینحال از تاریخنگاری اجتناب ورزید. «فرشتگان بهتر» به جای ارائه اطلاعات تاریخی، امکان فهم زمانی از مساله را فراهم میکند.
کارگردان «آتش سبز» ادامه داد: فراموش نکنیم که تهیهکنندگی فیلم بر عهده ترنس مالیک بوده است؛ اینجاست که متوجه میشویم مهمترین رکن سینما، تهیهکننده به معنای استراتژیست است. تهیهکننده صرفا مسئول تامین هزینهها و فروش و تدارک شام و ناهار تیم فیلمسازی نیست. در سینمای تجاری آمریکا نیز تهیه کنندهها اغلب فارغالتحصیلان دانشگاه هاروارد و مشاورانی تاثیرگذار در بخشهای دولتی هستند. مالیک که میتوان او را اورسن ولز معاصر آمریکا دانست، در هاروارد و آکسفورد تحصیل کرده و خود یک معلم فلسفه است. چنین فردی قادر است جریان جدیدی در سینمای آمریکا پدید آورد؛ روایت او سیال، نمادین و سینماتوگرافیک است. ادواردز نیز در فیلمهای زیادی شاگرد مالیک بوده است و از این طریق میتوان به تاثیر مالیک در این فیلم پی برد.
«فرشتگان بهتر» درامای نور و ظلمت است
اصلانی سپس ویژگیهای فیلم را برشمرد و گفت: فیلم «فرشتگان بهتر» که محصول سال 2014 است، در آمریکا بیشتر با نقدهای منفی روبرو بوده که نشان میدهد وضعیت آنها هم دستکمی از ما ندارد. این درامای نور و ظلمت، در عوضِ روایت داستان کودکی لینکلن، تصویرگر رنج دوران کودکی اوست. این فیلم را میتوان نوعی مستند/داستانی دانست که بهشدت از داستانگویی گریزان است. بهجایِ داستانپردازی، ادواردز دست به فضانگاری میزند؛ از این طریق حضور کاراکترها را در عناصر و المانهای فیلم گسترش میدهد. تاکید او بر مفهوم اجزاء است و عناصر در فیلم نقش دراماتیک دارند. نور بهکار گرفته شده در فیلم بیش از آنکه عمودی و مستقیم باشد، افقی است و حداقل نور مصنوعی را نیز بهکار بسته است. جریان نور در کاراکترها و عناصر مشخص است و در واقع با نوعی متافیزیک نور و فضا مواجه هستیم. برخلاف اغلب فیلمهای آمریکایی، ادواردز دیالوگها را به حداقل رسانده و کلمات نیز بخشی از نور و فضا هستند. در واقع کلمات توضیحدهنده فضا یا پیشبرنده مباحث دراماتیک نیستند. ادواردز این رویکرد را «تجربیوار» مینامد که در آن از سازندگان فیلم گرفته تا مخاطب همه در حال تجربه هستند.
این کارگردان سینمای ایران در بخش پایانی سخنانش افزود: «فرشتگان بهتر» گرچه نسبت به سینمای پیشرو جهان آنقدرها پیشرو محسوب نمیشود، ولی در سینمای آمریکا فیلمی نادر به شمار میرود. فیلم بهصورت سیاه/سفید فیلمبرداری شده، چرا که ادواردز معتقد است سیاه/سفید بودن فیلم در عوضِ تقویت جنسیت، انسان را تقویت و مطرح میکند. فیلم سیاه/سفید فضا را المانیک کرده و عناصر را به نماد تبدیل میکند، به همین دلیل بهجای زن و مرد با انسان مواجهیم. فیلم سیاه/سفید قدرتی واقعی، درخود و نامرئی دارد و در آن به جای خصوصیتنماییِ فیلمهای رنگی، مخاطب با شمایل مواجه میشود.
رابطه دیالکتیکی بین فرم و سوژهی فیلم
در ادامه اردوان تراکمه ضمن اشاره به ارتباط ادواردز و مالیک گفت: در صورتی که چیزی از کارگردان فیلم ندانیم و به تماشای آن بنشینیم، گمان میکنیم فیلم به مالیک تعلق دارد؛ پلانها، دکوپاژ، نحوهی مواجهه با روایت، ژستها و فیگورها و.. همه یادآور سینمای غریب و رازورزانهی مالیک است. سینمایی که خود ریشه در سینمای تارکوفسکی دارد و بهعنوان مثال سیمای مادر را از آن به ارث برده است. در اینجا با اثری بیوگرافیکال روبرو هستیم که سوژهی آن آبراهام لینکلن است. پیش از این نیز افرادی مانند اسپیلبرگ، جان فورد و دیوید گریفیث در مورد لینکلن فیلم ساختهاند، اما آنچه «فرشتگان بهتر» را متمایز میکند نوع مواجهه با سوژه تاریخی است.
این منتقد سینمایی ادامه داد: در فیلمهای جریان اصلی، فرم و دستور زبانی کلاسیک از پیش موجود است که کاراکتر نیز صرفا بخشی از این ساختار محسوب میشود. هر سوژهای میتواند در این ساختار جای بگیرد. پیرنگ و دیالوگ ممکن است دچار تغییر شود اما ساختار، شیوه روایت و دستور زبان سینما ثابت میماند. در مقابل در سینمای مدرنتر بین فرم و کاراکتر تاریخی، رابطهای دیالکتیکی برقرار است؛ فرم و ساختار فیلم کاملا از کاراکتر متاثر میشود. «فرشتگان بهتر» یک چنین فیلمی است؛ در آن هیچ روایت دراماتیک و نقطه عطفی وجود ندارد و دوربین حتی سمت بازنمایی مرگ انسانها نیز نمیرود. تحتتاثیر سینمای مالیک، آنچه در اینجا اهمیت دارد اتمسفر و عناصر ایماژی سینماست.
«فرشتگان بهتر» منظری تازه از روند شکلگیری آمریکا
تراکمه افزود: کارگردان دست به انتخاب مقطعی از زندگی لینکلن زده که در آن هیچ اتفاق دراماتیکی مانند لحظههای تاریخی و نبردها و سخنرانیهای او رخ نداده است. در اینجا نیز همچون سینمای مالیک، طبیعت و سکوت حرف اول را میزند و دیالوگها نیز به دور از کارکردهای دراماتیک، صرفا آواهایی هستند در کنار صدای باد و پرندگان و.. . انتخاب این مقطع، منجر به کشف یک لینکلن جدید میشود. البته این مساله کمی مشکوک است؛ اینکه چطور میتوان زندگی یک سوژهی بحرانی و تنشزا همچون لینکلن را به روایتی غیرسیاسی و تا حدودی عرفانی و طبیعتمحورانه تقلیل داد؟ ادواردز برخلاف اسپیلبرگ که لحظات اکشن زندگی لینکلن را در ساختار کلاسیک و جریان اصلی سینما به تصویر کشیده، سراغ کنشهای روانکاوانه او در دوران کودکی رفته است؛ کودکی پر از رنج در طبیعت وحشی، زندگی در فقر، تقابل با پدر و.. . کارگردان توانسته یک تنش درونماندگارِ تصویری بین پدر و پسر خلق کند و از سوی دیگر فیگور مادر را با همان معانی اسطورهای گره زده که ریشه در تاریخ نقاشی غرب دارد.
وی سپس به زمینه تاریخی فیلم پرداخت و گفت: در اینجا با روایتی متفاوت و منظری تازه از شکلگیری آمریکا مواجهیم؛ تضاد مدرنیتهی به ظهور رسیده در شهرها و طبیعت بکر آمریکا. تضادی که به زبان سینمایی نیز وارد میشود. این روندیست که ترنس مالیک از دهه 70 میلادی دنبال کرده است. اگرچه در این فیلم با یک خانواده تیپیک سفیدپوست مواجهیم و اشاراتی کوتاه نیز به سیاهان و سرخ پوستان وجود دارد. در نهایت کارگردان از پرداختن به مسائل تاریخی سیاسی زندگی لینکلن طفره میرود. در واقع بهشکلی مجاز و مرسلوار، شاهد تاریخ شکلگیری آمریکا هستیم.
بازگشت پرسشبرانگیز سینمای آمریکا به دوران جنگ داخلی
این منتقد سینمایی ادامه داد: نباید فراموش کرد لینکلن در جنگ داخلی آمریکا سردسته نیروهای شمالی بود. همانطور که مارکس در جزوه جنگ داخلی آمریکا اشاره میکند، این جنگ بین دو شیوه تولید سرمایهداری در جریان بود. لینکلن نیز قرار بود نماینده سرمایهداری لیبرالتری باشد که بدون مرز و مبتنی بر نظام بازار و یک پروژه مدرنیزاسیون رادیکال بود. در این شکل از سرمایهداری، بردهداری و دیگر سنتها و دگمها، مانعی در برابر بازار آزاد و جهانی سرمایه دانسته میشد.
تراکمه در پایان گفت: نکته مهم دیگر اینکه باید پرسید چه اتفاقی افتاده که فیلمهای متاخر سینمای آمریکا دوباره سراغ مقطع جنگ داخلی آمریکا رفتهاند؟ از جمله آخرین فیلم تارانتینو که به همین مقطع مربوط میشود. این جای بحث دارد که چه سینمای روشنفکری و چه سینمای جریان اصلی آمریکا سراغ تروماهای تاریخی خودش میرود که یکی از آنها جنگ داخلی آمریکاست؛ ترومایی که همواره تلاش میشد نادیده گرفته شود.
انتهای پیام/