به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، فضلالله یاری در ستون سرمقاله روزنامه همدلی شنبه 21 فروردین نوشت:
جناح اصولگرا اگرچه در ظاهر به روی خود نمیآورند – و حتی انکار هم میکنند – اما علیرغم کامیابی نامزد خود،تجربه تلخی از انتخابات سالهای 84 و 88 دارد.
بزرگان و کلیت این جناح ابتدا در سال 84 همه چهرههای شاخص خود برای انتخابات مانند علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی و... را به کناری پرت کردند و قدم نورسیدهای چون محمود احمدینژاد را گرامی داشتند و او را در آغوش فشردند و تا مسند ریاستجمهوری بالا بردند.
این در آغوشگرفتنها از همان آغاز به طرد بسیاری از چهرههای شاخص این جناح منجر شد، به گونهای که هم اکنون آنها را می توان مشغول سیاستورزی در جبهه مخالف اصولگرایان دید.چهرههای شاخص نظام همچون آیتالله هاشمیرفسنجانی، حجتالاسلام ناطقنوری، دکتر حسن روحانی با خروج از تشکلهای زیرمجموعه اصولگرایی، عملاً سبب استحاله این جناح با سابقه در جمهوریاسلامی شدند.
این تنها خسارت احمدینژاد به جناح اصولگرا نبود. او چهرههای وفاداری همچون قالیباف، رضایی، ولایتی و لاریجانی را نیز از دایره علاقمندیهای اصولگرایان خارج کرد، به گونهای که لاریجانی در آخرین کارزار انتخاباتی خود ترجیح داد که زیر پرچم این جناح وارد انتخابات نشود و هماکنون نیز از گزینههای مورد توجه اصلاحطلبان برای همکاری و سیاستورزی به شمار میرود.
به نظر میرسد داستان احمدینژاد و جریان اصولگرایی به ماجرای بغلکردن یک «جوجهتیغی» شبیه است. چرا که در پایان این درآغوشگرفتن، سینه و صورت و دست و بازویی زخم خورده و سوراخ سوراخ برای اصولگرایان به ارث رسیده که حاصل تیغ پرانیهایی است که در هنگام بازی وتحرکات بیشفعالانه این عزیزکرده، در تن اصولگرایی فرورفته و از آن پیکری بیمار و رنجور ساخته که در دو انتخابات گذشته نتوانست تحرک لازم را داشتهباشد.
اینک به نظر میرسد یک بار دیگر جناح اصولگرا و محمود احمدینژاد به همدیگر نزدیک شدهاند. اصولگرایان در دو انتخابات گذشته و در غیاب احمدینژاد بازی را به حریف باختهاند. هم این باختها و هم غیبت احمدینژاد ممکن است هم آنها و هم احمدینژاد را به این نتیجه برساند که بدون او پیروزی ممکن نیست. از همینرو اگرچه برخی از دلسوزان این جناح آنها را از نزدیکی دوباره به محمود احمدینژاد بر حذر میدارند، اما گویی ترس از شکست سهباره و از دستدادن موقعیتهایی که در بخشهایی از مناصب نظام دارند، آنها را وادار میکند که نیم نگاهی به محمود احمدینژاد داشته باشند، اگرچه این رئیسجمهوری سابق بارها نشانداده که حاضر نیست بهراحتی با حامیان سابق خود بر سر میز پالودهخوری حاضر شود.
اینها همه البته برای روزهایی است که تهدیدی در کار نباشد. اما به نظر میرسد که هم احمدینژاد و هم اصولگرایان خود را در خطر حذف از نظام سیاسی کشور (به خصوص نهادهای انتخابی) میبینند. آیا این تهدید میتواند دوباره احمدینژاد را به اردوگاه اصولگرایی یا برعکس اصولگرایان را به محمود احمدینژاد الصاق کند تا شاید ظرفیتهای هر کدام، دیگری را نجات دهد؟
آیا محمود احمدینژاد یک بار دیگر وارد این بازی میشود و برخی دیگر از مهرههای سیاسی را از قطار اصولگرایی پیاده خواهد کرد؟ و سرانجام این که آیا زخمهای سر و سینه و دست و بازوی اصولگرایی آن قدرالتیام یافته که دردها را فراموش کنند و یک بار دیگر احمدینژاد را در آغوش بگیرند؟ پاسخ به هر کدام از این سئوالات میتواند سمت وسوی سیاستورزی و البته محصول یک سال آینده جناح اصولگرا و محمود احمدینژاد را مشخص کند.
*روزنامهنگار
انتهای پیام/