حمیدرضا ترقی: جریان اصولگرایی هر ضربهای خورده از احمدینژاد بوده است
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از اعتماد، او همچنین در مورد ریزش بخش معتدل این جریان و جدایی طیف علی لاریجانی نیز معتقد است که تنها یک پالایش رخ داده و نیروهای غیر مخلص جداشدهاند. او همچنین معتقد است که جریان اصولگرایی نباید با احمدینژاد همکاری کند چرا که هرضربهای تاکنون خورده از احمدینژاد بوده است.
با توجه به نتایج انتخابات مجلس دهم و شکست اصولگرایان در تهران بزرگان این جناح، برای سازماندهی و ساماندهی دوباره چه استراتژی و سیاستهایی را باید در دستور کار خود قرار دهند؟
روندی که اصولگرایان در این انتخابات برگزیدند روند مطلوبی بوده و نتیجه خوبی نیز در پی داشته است. به نظر میرسد که اصولگرایان همین روند را باید ادامه دهند. در شهرستانهایی که انتخابات به مرحله دوم کشیده شده است باید فعالتر از گذشته عمل کنند تا تعداد افرادی که به مجلس راه پیدا میکنند، بیشتر شود.
این روند موفقیت آمیزی که اشاره کردید چه روندی بوده است؟
اصولگرایان در این انتخابات به وحدت رسیدند و در شهرستانها پرهیز از تکثر نامزد را در دستور کار خود قرار دادند. مجموعه اصولگرایان با تفاهمی که در این انتخابات پیدا کردند توانستند اکثریت مجلس را تاکنون به دست آورند و فکر میکنم در مرحله دوم هم بتوانند بیش از ٣٠ نماینده دیگر را به مجلس بفرستند و اکثریت را در مجلس حفظ کنند.
جریان اصولگرایی طیف آقای لاریجانی و بخش معتدل این جریان را نتوانست در ائتلاف خود داشته باشد و برخی از نیروهای جریان اصولگرایی با اصلاحطلبان به ائتلاف رسیدند. آیا از نظر شما وحدت جریان اصولگرایی کامل بود؟ جدایی این نیروها به نفع جریان اصولگرایی بود یا به ضرر این جریان؟
آنچه در تهران اتفاق افتاد پالایشی برای جریان اصولگرایی بود و اثبات کرد کسانی که ادعای اصولگرایی دارند و شعار اصولگرایی میدهند تا وقتی که در موقعیت، پست و مقام باشند این را قبول دارند و در غیر این صورت جبهه دیگری را انتخاب میکنند. به عقیده من جدایی این طیف از جریان اصولگرایی و پالایشی که اتفاق افتاد به نفع این جریان بود. اصولگرایان باید به سمت خلوص حرکت کنند و این خلوص هم طبیعتا در این آزمونها مشخص میشود.
آیا جامعتین در حال حاضر قدرت یک دهه پیش خود را در بین اصولگرایان دارد؟ از طرفی در این انتخابات بین حضور یا عدم حضور آقای هاشمی در لیست خبرگان جامعه روحانیت و جامعه مدرسین اختلاف بود و نهایتا دو لیست مجزا از این دو تشکل منتشر شد. از طرف دیگر انتخابات مجلس نشان داد حتی اصولگرایان توجهی به خاستگاههای جامعتین ندارند.
تفاوت نظر بین دو تشکل جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین یک امر طبیعی است؛ همیشه بوده و چیز تازهای نیست. به هر حال وحدت این دو تشکل در سطح کشور پاسخ دادهاند و اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان خبرگان که مورد تایید جامعتین بوده رای آوردند. این موفقیت حاصل تفاهمی است که در سطح کشور داشتند. اینکه در برخی مصداقها بنا به مصالحی اختلاف نظر وجود دارد بیشتر به مصداق آن باز میگردد؛ نه اصل وحدتی که بین جامعتین وجود دارد.
بعد از فوت آقای عسگر اولادی و آیتالله مهدوی کنی کدام حزب و گروه در جریان اصولگرایی پتانسیل این را دارد که مدیریت این جریان را به عهده بگیرد؟
بنا نیست که حزب مشخصی مدیریت را به دست گیرد. اصولگرایان دارند تمرین میکنند که دوران گذار از شخصیتگرایی به جمعگرایی را طی و حرکت جمعی را دنبال کنند. طبیعی است که هیچ حزبی چنین ادعایی ندارد که محور قرار گیرد. بلکه همه سعی میکنند تا مدیریت مشارکتی در عرصه سیاسی داشته باشند.
در لیستی که در تهران از سوی اصولگرایان ارایه شد وزن طیف تندرو و جبهه پایداری زیاد بود. آیا از این منظر میتوان گفت که اصولگرایی به مدیریت جمعی روی آورده است؟
این نوع تلقیها نسبت به لیست غرضآلود است. کسانی از مردم تهران که رای دادند نشان دادند به اینکه عناصر لیست مربوط به کدام حزب و گروه باشد اهمیت نمیدهند و لیستی رای دادند. حتی خیلیها را نمیشناختند. همانطور که در مورد اصلاحطلبان نیز این اتفاق افتاد. این نوع تحلیلها چندان واقع بینانه نیست. کسانی هم که در لیست قرار گرفتند، بر اساس رای جمعی قرار گرفتند. همه روی آنها اتفاق نظر داشتند. مبنا از ابتدا شایستهسالاری بود؛ نه وابستگی به احزاب و گروههای سیاسی.
دلیل رای نیاوردن لیست اصولگرایان در تهران را چه میدانید؟
ورود یک میلیون نفر به نفع اصلاحطلبان از کسانی که تاکنون هیچ رایی نداده بودند را دلیل آن میدانم.
منظورتان چه کسانی است؟
حدود یک میلیون نفر از کسانی که در طول این ٣٧ سال اصلا در انتخابات شرکت نکرده بودند، پای صندوقهای رای آمدند و همه هم به لیست اصلاحطلبان رای دادند. رمز موفقیت اصلاحطلبان این بود.
معتقد هستید اگر این یک میلیون نفر یا بخشی از جامعه رای در انتخابات شرکت نمیکردند، جریان اصولگرایی رای میآورد؟
قطعا انتخابات به دور دوم کشیده میشد. در این صورت جمعی از ائتلاف اصولگرایان و جمعی از ائتلاف اصلاحطلبان رای میآورد.
چرا جریان اصولگرایی نتوانست این یک میلیون نفر را به خود جذب کند؟
این تعداد جریانی بودند که میخواست اعتراض خود را بیشتر از طریق رای نشان دهد. با توجه به دعوتی که مقام معظم رهبری کردند کسانی که حتی نظام را قبول ندارند پای صندوقهای رای بیایند، آنها شرکت کردند. طبیعی است که کسانی که با نظام موافقتی ندارند رای آنها نیز باید جلوهای از این مساله باشد.
در سال ٩٦ دو انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر در پیش است. آیا این امکان وجود دارد که اصولگرایان برای نجات جریان سیاسی خود به آقای احمدینژاد پناه ببرند؟
چرا کلمه نجات را به کار میبرید؟
از این منظر که اصولگرایان در تهران رای نیاوردند.
همه ادوار انتخاباتی این طور بوده است. این طور نیست که در یک انتخابات این اتفاق افتاده باشد. حتی زمان آقای احمدینژاد نیز در تهران رای کمتری نسبت به رقیب آورده است. آنهایی که تصور میکنند رای تهران رای کل کشور است اشتباه میکنند. رای تهران ١٠ درصد کل مجلس است. کسی که تصور میکند که اگر در تهران شکست خورد در کل کشور شکست خورده است ذهنیت فتنه گران سال ٨٨ است. سال ٨٨ هم کسانی که در تهران رای آوردند تصور کردند که رایشان رای کل کشور است.
شما اعتقاد ندارید که پیام سیاسی پایتخت پیام مهمی برای دو جناح است؟ از این منظر که بازبینی در خود داشته باشند.
به هیچوجه. به این خاطر که نوع رای مردم تهران با رای کل کشور متفاوت است. خاستگاههای اجتماعی گروهها در تهران متفاوت است.
این تفاوت در چیست؟
رای تهران صرفا ناشی از مسائل سیاسی است. در حالی که در کشور این نوع مسائل سیاسی که تهران مطرح است و جناحبندیها در کل کشور ملاک نیست. مسائل قومیتی و محلی در رای مردم تاثیر دارد. در رای تهران این چیزها تاثیری ندارد.
آیا ممکن است که جریان اصولگرایی با آقای احمدینژاد در انتخابات آتی همکاری کند؟
جریان اصولگرایی هر ضربهای تا به الان خورده از آقای احمدینژاد بوده است و طبیعا نباید این اشتباه را تکرار کند.
انتهای پیام/