دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
تغییرات و آسیب‌های زبان اجتماعی ایرانی‌ها در گفت‌وگو با یک نویسنده و شاعر

آیا رواج غلط‌نویسی‌هایی مثل «عسیسم» و «عایا» در فضای مجازی نگران کننده‌اند؟/ لیلا صادقی: غلط ننوشتن و غلط حرف نزدن دو چیز متفاوت است

لیلا صادقی، زبان‌شناس و از شاعران و داستان نویسان معاصر معتقد است: «زبان موضوعی نیست که به صورت صد در صد بتوان آینده‌اش را پیش‌بینی کرد. زبان ذاتا تکامل گرا و تحول گراست و عدم تعامل آن با دیگر زبان‌ها برابر است با مرگ.»
کد خبر : 75219

گروه فرهنگی آنا، محسن بوالحسنی: شاید زبان یکی از امضاهای آدمی است که بر خود می‌زند و به دیگران ارائه می‌دهد. این زبان در شکلی دیگر روایت ادبیات گفتاری و شفاهی ماست که ربط مستقیمی به ارتباط‌ها و قطع ارتباط‌هایمان با دیگران در حوزه و حیطه‌ی جامعه دارد. بعضی‌ها به این زبان متعصبند و بعضی دیگر علاقمند به تحلیلش. بعضی دیگر هم برایشان مهم نیست و فقط مصرف کننده آن هستند. حتما شما دیده و شنیده‌اید که بعضی در حرف زدنشان به جای «عزیزم» می‌گویند «عسیسم» و به جای «آیا» می‌نویسند «عایا» و کمی هم غلیظ ادا می‌کنند که شبیه ش را هم بتوانند بنویسند. این هم شکلی دیگر از زبان است که در گروه‌های مختلف جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما اینکه این کلمات چطور به بافت زبان می‌رسند و مورد استفاده قرار می‌گیرند نکته‌ای است که شاید جای تامل و تحلیل و توضیح داشته باشد. اینکه با نگاهی قهری باید به آن برخورد کرد یا آغوش برایش گشود یا...


لیلا صادقی، زبان‌شناس و از شاعران و داستان نویسان معاصر است. یکی از کتاب‌های او که چندسال پیش منتشر شد، کتابی بود در حوزه «شعرداستان» که اسم بامزه‌ای داشت. «من از غلط‌های نحوی معذورم» از همین جا با لیلا صادقی حرف را پیش کشیدیم و به غلط‌های درست و غلط دیگری رسیدیم که می‌خوانید.


شما یک کتاب دارید به اسم «از غلط‌های نحوی معذورم» اولین سوالم این است که چرا این اسم را برای کتاب انتخاب کردید؟


این اسم مشخص می‌کند که این کتاب، اثری در حوزه آموزش دستور زبان فارسی یا زبان‌شناسی نیست، بلکه در حوزه ادبیات است. غلط‌های نحوی چیزی است که از زبان انتظار نمی‌رود. اما در ادبیات قرار است بعضی هنجار‌ها شکسته شود. درواقع اگر مسائل‌شناختی انسان در ارائه‌ی ادبی دستکاری نشود، هیچ مسئله‌ کنجکاوی برانگیزی برای خواندن وجود نخواهد داشت. البته این را هم باید بگویم که ما دو طیف خواننده داریم. یک طیف از خواندن چیزی که می‌دانند، لذت می‌برند و طیف دیگر از خواندن چیزی که نمی‌دانند. خود من از دسته دوم هستم. خواندن چیزهایی که «می‌دانم» برایم لذت بخش نیستند و حتی کسل‌کننده هم هستند. اما خیلی‌ها وقتی چیزی می‌خوانند که برایشان آشناست، بیشتر لذت می‌برند، با آن احساس نزدیکی می‌کنند و خودشان را در آن اثر می‌بینند. به نظر من کار ادبیات خلاقه این است که انسان را به جاهایی ببرد که تا به حال نرفته یا تجربه نکرده، ولی از قبل هم وجود داشته‌اند. چیزهایی را نشان بدهد که از قبل فکرش را نکرده یا دست‌کم با آن جزئیات و تفاصیل با آن مواجه نشده. ادبیات خلاق چیزهایی را که مخاطب می‌داند و می‌شناسد، از زاویه دیگر به او نشان می‌دهد، برعکس ادبیات عامه‌پسند که درصدد گفتن دردهای آشناست. اسم این کتاب نیز نشان می‌دهد که قرار است قوه شناخت انسان با دستکاری قواعد آشنای نحوی برانگیخته شود و در پی شناخت دوباره‌ی جهان فعال شود که یکی از نتایج‌اش می‌شود یک جهان خیالی که مخاطب در آن امکان کشف تجربه‌های جدید را در هزارتویی لایه‌لایه دارد.


یک شکل از غلط‌نویسی و غلط گویی‌هایی در زبان اجتماعی ما در سطح مشخصی از جامعه بوجود آمده که شاید شکل، ساختار و بافت و هنجارگریزی‌اش با مدل‌های مشابه قدیمی ترش کمی متفاوت‌تر است. املای غلط و گفتار غلط. شما به عنوان یک زبان‌شناس شاعر و نویسنده چه تحلیلی از این موضوع دارید؟


غلط ننوشتن و غلط حرف نزدن دو چیز متفاوت است.


بله. اتفاقا یکی از آن تفاوت‌ها در همین است که در مدل جدید غلط گویی به غلط نویسی هم وارد شده است...


حرف زدن مربوط می‌شود به شناخت انسان از دنیای اطرف خودش. ما اگر بگوییم کسی غلط حرف می‌زند در واقع گفته‌ایم که آن شخص قوه شناختش ایراد دارد یا مثلا در تیمارستان باید بستری شود و سلامت پزشکی ندارد. غیر از این نمی‌توانیم به دیگران این اتهام را وارد کنیم که قوه شناختشان نسبت به اطرافشان ایراد دارد. در نتیجه این غلط‌گویی‌ها یا غلط حرف‌زدن‌ها می‌تواند نشان‌دهنده بعضی ویژگی‌های سبکی، بافتی، سنی و گروهی باشد. به عنوان مثال نوع حرف زدن هرکس می‌تواند به ما بگوید که از چه گروه، قشر یا شغلی است و اطلاعاتی از این دست. این به نظر من نگران‌کننده نیست و موضوعی است که همیشه وجود داشته. هر انسانی در هر شغل و هر منطقه و هر گروه سنی به شیوه خاص خودش حرف می‌زند. این تفاوت‌ها ویژگی زبان و فرهنگ است و سبک زبانی در هر فرهنگی می‌تواند معرف طبقه، سن، جنس، پیشه و اطلاعاتی از این دست درباره گوینده‌اش باشد.


اما این زبان فقط در حوزه گفتار نمی‌ماند و وارد خط هم می‌شود.


باید دید در چه نوع و شکلی از نوشتار اتفاق می‌افتد. چت یا اس‌ام اس و این نوع وسایل ارتباطی چیزهایی نیستند که ثبت شوند برای آیندگان. اگر این نوع نوشتار در داستان یا متن علمی و یا تاریخی بیاید، اگر دلالتمند یا تعمدی نباشد، جای نگرانی دارد. اگر کسی با ناآگاهی در یک متن رسمی از این نوع ادبیات و کلمات استفاده کند آن زمان باید به فکر خطراتی بود که نسل آینده را تهدید می‌کند.


پیش‌تر‌ها به یک بازی شبیه بود. اما در رویکرد جدید شوخی با زبان گویا یک نوع تعمد وجود دارد که شاید برآمده از هنجارگریزی از فرم‌های ممکن است که می‌خواهد زبان را در ذات خودش بشکند و آن را تغییر بدهد.


ببنید ما چند سال پیش هم از این دست موضوعات داشته‌ایم. مثلا اصطلاحات سریال‌هایی مثل شب‌های برره سریع وارد جامعه شد و طرز حرف زدن همه تغییر کرد، اما امروز دیگر کسی شبیه شب‌های برره حرف نمی‌زند.


بله ولی مساله اینجاست که آن جمله‌ها و شبه جمله‌ها و اصطلاحات در ‌‌نهایت مصرف می‌شد و از کار می‌افتاد اما در شکلی که چندساله اخیر تا امروز می‌بینم غیر از این است. بعضی‌ها با بدبینی کامل می‌گویند با این روند ما صد سال دیگر چیزی به عنوان زبان فارسی نداریم. شما چه می‌گویید؟


این دوستان احتمالا رمال هستند. زبان موضوعی نیست که به صورت صد در صد بتوان آینده‌اش را پیش‌بینی کرد. احتمالاتی را می‌شود مطرح کرد، اما نه به یقین. زبانی مثل زبان عبری از بین می‌رود و بعد‌ها‌‌ همان مردم به دلیل مسائل سیاسی و هویتی تصمیم می‌گیرند کاری کنند، پس زبان عبری را زنده می‌کنند. صد سال قبلش اگر از کسی درباره آینده زبان عبری می‌پرسیدید محال بود بگوید زنده می‌ماند یا می‌میرد. زبان فارسی هم از گذشته تا به امروز روندی داشته که به آن می‌گویند «تحول زبان». زبان ذاتا تکامل گرا و تحول گراست و عدم تعامل آن با دیگر زبان‌ها برابر است با مرگ.


زبان در چه شرایطی به مرگ می‌رسد؟


وقتی به انجماد برسد. وقتی چیزی را از بیرون وارد خود نکند و در فضای بسته‌ای مرداب شود، ناگهان سکته می‌کند. اینکه زبان فارسی چرا توانسته به حیات خود ادامه دهد به این دلیل است که در شرایطی یخ زده و بی‌تعامل زندگی نکرده و به سرنوشت زبان فنیقی دچار نشده است. البته احساسات میهن‌پرستانه و دعوت به سره‌نویسی یا زبان پاک چیزی نیست که به تازگی چراغش روشن شده باشد و بسیاری از ملت‌ها آن را تجربه کرده‌اند. معمولا علت چنین واکنش‌هایی، تجربه‌های تلخ تاریخی است که به گمان مردم راه‌حلش، تقویت هویت ملی از طریق زبان است. اما اگر واقع‌گرایانه نگاه کنیم، هیچ زبانی پاک نیست و اگر بخواهیم به فارسی بی‌تعامل با دیگر زبان‌ها حرف بزنیم، شاید فقط هفت کلمه‌ی باقی مانده از زبان مادی را دراختیار داشته باشیم. آن همه واژه سکایی و سریانی و بعد‌ها مغولی، عربی و ترکی و غیره که کاربرد فارسی پیدا کرده‌اند، به مرور باعث ایجاد نسل جدیدی از زبان شده‌اند، همان‌گونه که در ازدواج‌های بینا‌فرهنگی رخ می‌دهد و نسل جدیدی از هویت انسانی وارد اجتماع می‌شود. مگر کار زبان این نیست که انسان‌ها را به هم نزدیک کند. راز بقای انسان در برقراری ارتباط با دیگران و اندیشیدن درکنار دیگران به جهان است. اگر زبانی قادر به بیان افکار و ایجاد ارتباط نباشد، به علت اینکه در تناقض با راز بقاست، منقرض می‌شود.


اگر کسی در متن و گفتگو با شما از این شکل ادبیات استفاده کند چه عکس العملی نشان می‌دهید؟


گاهی ممکن است دچار سوءتفاهم بشوم و گاهی ممکن است قادر به تحلیل لایه‌های پنهان آن آدم، نوع تفکرش، خواسته‌ها، جهان و شخصیتش بشوم. اما فکر نمی‌کنم که کسی با این شکل حرف زدن به زبان لطمه وارد می‌کند و نگران نیستم. ممکن است ملاحظاتی را درباره آن شخص برایم به وجود بیاورد اما درباره آینده زبان خیر. یادم می‌آید که پیش یکی از اساتیدم زبان پهلوی یاد می‌گرفتم و وقتی وارد کلاس می‌شدم مجبور بودم که خودم را ویرایش کنم. تمام راه با خودم کلنجار می‌رفتم که یادم بماند زمان ورود به کلاس به جای «سلام» بگویم «درود بر شما» و موقع خداحافظی بگویم «بدرود» و خلاصه مشکلاتی از این دست. این‌ها زبان نیستند و شکل استرلیزه زبانی است که در جامعه حیات ندارد و استاد من هم حتما فقط در کلاس‌های درس این ادبیات و زبان را استفاده می‌کرد. به نظر من زبان هوشمند است و راه خودش را می‌رود و این نوع نگرانی‌ها چندان جدی نیست.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب