سرگذشت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله در «بحر سعید»/ سردار شهید سعید سلیمانی که بود؟
کتاب «بحر سعید» نوشته سید حسن شکری سرگذشتنامه فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله، سردار شهید سعید سلیمانی است.
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، کتاب «بحر سعید» نوشته سید حسن شکری و به تحقیق مهدیه زکیزاده سرگذشتنامه فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله، سردار شهید سعید سلیمانی است.
سیدحسن شکری نویسنده کتاب «بحر سعید» متولد سال ۱۳۴۵ است. وی با شروع جنگ به دلیل ایرانی بودن از عراق بیرون رانده میشود. شکری در سال ۱۳۶۲ به جبهه اعزام شد. پس از پایان جنگ با ۴ دفترچه خاطرات به دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری مراجعه کرده تا کتابهایش را منتشر کند. کتاب «نونی صفر» روایتگر خاطرات این نویسنده است که آنها را در دوران دفاع مقدس با چشم خود مشاهده کرده و در بازگویی آن دخل و تصرفی نداشته است. از آثار این نویسنده میتوان به «آقا سید»، «دستواره سخن میگوید»، «ساعت ۱۶ به وقت حلب» و غیره اشاره کرد.
«بحر سعید»؛ سرگذشت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله
هواپیمای تهران ارومیه نوزدهم دیماه ۱۳۸۴ مصادف با روز عرفه سال ۱۴۲۶ (ه.ق)، دلاورمردهای زیادی را به همراه داشت. قهرمانان هشت سال دفاع مقدس و جاماندههای قافله شهدا. پرواز نیمه تمامی که سردار سعید سلیمانی را به همراه تعداد زیادی از دوستانش به شهدا رساند.
محله جمادی الحق جایی بین گمرک و راه آهن تهران است که روزگاری رجزخوانی الواتش صبح بخیر محله و بزن بزنشان شب بخیر محله بود. سعید سلیمانی هم از بچههای همین محله است که از الوات، تنها سینه ستبرشان را الگوی خودش کرد. کارنامه زندگی ۴۶ سالهاش پر است از بیستهایی رنگارنگ؛ از حساب، علوم، تاریخ، ادبیات، زبان و ورزش گرفته تا مردانگی و وفا و ایثار.
وی به معنای واقعی مرد میدان بود. برایش فرقی نداشت میدان، کوچه محلههای گمرک و راهآهن است یا ارتفاعات کردستان یا نخلستانهای ذوالفقاریه و رملهای فکه و یا حتی بهشت دوکوهه. همه جا برایش کربلا بود. او به صلای امامش لبیک گفت و میدانست مرد حق هرجا که پیکرش افتاد، همانجا کربلاست.
کتاب «بحر سعید» حاوی جامعترین روایتهای موثق از مراحل مختلف دوران زندگی و سیره رزمی سردار سعید سلیمانی محسوب میشود که به زبانی ساده و شیرین بیان شده است. این کتاب اَعلام و مدارک معتبری دارد که در انتهای کتاب جمعآوری شده است.
وصیت نامه سردار شهید سعید سلیمانی
«این نوشته را در تاریکی غروب نوشتم و دلیل بدخطی و درهم بودنش نیز همین است. اگر امشب شهید شدم این چندجمله را به عنوان وصیت مینویسم: امام را تنها نگذارید، ما هم در حال آزمایش شدن هستیم. خدا در قرآن میگوید که فکر نکنید به محض اینکه گفتید ایمان آوردید شما را به بهشت میبرم. نه، باید آزمایش پس دهیم.»
لازم به یادآوری است؛ شهید سعید سلیمانی متولد سال ۱۳۳۸ است. در سال ۱۳۵۶ با قبولی در رشته زمینشناسی وارد دانشگاه تهران شد. ورود وی به دانشگاه مصادف با شروع جرقههای انقلاب اسلامی بود که او در تمام تظاهرات مردمی و دانشجویی حضوری موثر داشت و بارها تا مرز شهادت پیش رفت. بعد از پیروزی انقلاب به دلیل علاقه به رشته کشاورزی تغییر رشته داد و در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در سال ۱۳۵۸ با انحرافهای ایجاد شده توسط منافقین و گروهکهای چپ به شدت مبارزه کرد و با اوج گیری اختلافات و درگیریهای سیاسی در دانشگاهها و شروع انقلاب فرهنگی، به عضویت سپاه پاسداران کرج در آمد و آموزشهای نظامی را در پادگان امام حسین(ع) فرا گرفت.
با شروع جنگ تحمیلی در مهرماه سال ۱۳۵۹، جزو اولین گروههای اعزامی به جبهه آبادان رفت و پس از ۳ ماه نبرد بیامان در جبهههای آبادان و خرمشهر در اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد. وی در اولین مجروحیتش شنوایی کامل گوش راست خود را از دست داد و از گوش دیگرش فقط ۳۰ درصد شنوایی باقی ماند. شکستگی فک و ناشنوایی گوشها باعث شد دکترها او را تا مدتی از رفتن به جبهه برحذر دارند. او مجددا در سال ۱۳۶۰ فرماندهی گروهی از نیروهای بسیج و سپاه کرج را برعهده گرفت و در مریوان همراه حاج احمد متوسلیان مشغول به خدمت شد.
شهید سلیمانی دریکی از عملیاتهای نفوذی برای بار دوم به شدت مجروح شد. ولی این بار به تهران نیامد و بعد از مداوای اولیه در جبهه، برای شرکت در عملیات فتحالمبین همراه با تیپ محمد رسول الله(ص)، شهید همت و زندهیاد حاج احمد متوسلیان به جبهههای جنوب اعزام شد. پس از عملیات پیروزمند فتحالمبین با حضور در عملیات بیتالمقدس، به هنگام شلیک موشک تاو به سمت تانکهای عراقی برای بار سوم مجروح شد. پس از بهبودی، مجددا به جبهه رفت و در عملیات والفجر ۱ برای چهارمین بار از ناحیه سر و گردن مجروح شد.
وی در اکثر عملیاتهای لشگر ۲۷ بهعنوان مسئول طرح و عملیات حضور فعال داشت. سپس برای حضور در عملیات خیبر به جبهه جنوب اعزام شد. در منطقه طلائیه بر اثر اصابت تیر برای پنجمین بار زخمی شد که پس از بهبودی در عملیات بدر شرکت کرد. پس از آن در عملیات والفجر ۸ در جاده امالقصر برای ششمین بار زخمی شد و این بار به دلیل شدت جراحات به تهران اعزام شد. در این مرحله بود که در سن ۲۷ سالگی ازدواج کرد و سپس برای شرکت در عملیات کربلای ۴ و ۵ به جبهه بازگشت. بعد از عملیات کربلای ۵ به دستور فرماندهی سپاه، جهت فراگیری آموزش دافوس ارتش به تهران عزیمت کرد. بعد از آموزش دافوس مجددا به سوی جبهه شتافت و تا آخرین لحظات جنگ جبهه را ترک نکرد.
پس از پایان جنگ به عنوان فرمانده تیپ یکم لشگر حضرت رسول (ص) و قائم مقام آن مشغول به کار شد. وی با بیش از ۳۵ درصد جانبازی بعد از جنگ همراه با تمام مسئولیتهایش، ورزش رزمی جودو را آغاز کرد و با پشتکار فوقالعاده با کسب کمربند مشکی (دان دو) لیگ جودوی سپاه را بنیانگذاری کرد. پس از تشکیل قرارگاه ثارالله تهران به عنوان مسئول عملیات قرارگاه مشغول به خدمت شد و نقش مؤثری در مبارزه با شورشها و اغتشاشات داخلی داشت. او در آذر سال ۱۳۸۳ به سمت معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه منصوب شد و در ۱۹ دیماه ۱۳۸۴ همراه با سردار حاج احمد کاظمی و جمعی از فرماندهان و یادگاران دفاع مقدس، به سوی حق تعالی شتافت.
انتهای پیام/۱۱۰/