دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
31 ارديبهشت 1401 - 10:57

شیرازی: روشنفکر غرب‌زده با تبلیغ سکولاریسم در صدد تحریف اسلام است

جانشین سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع نوشت: روشنفکر غرب‌زده با تبلیغ سکولاریسم، به دنبال خیانت به اسلام، تحریف اسلام ناب و براندازی نظام دینی است.
کد خبر : 660130
حجت الاسلام علی شیرازی جانشین سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع



به گزارش گروه سیاست خبرگزاری آنا، ‌حجت‌الاسلام علی شیرازی جانشین سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع در یادداشتی با عنوان «خیانت روشنفکران غربی به اسلام و ایران»، نوشت: بحث جدایی دین از سیاست در موضوعات سکولاریسم مطرح می‌شود.


وی عنوان کرد: روشنفکر غرب‌زده با تبلیغ سکولاریسم، به دنبال خیانت به اسلام است. به دنبال تحریف اسلام ناب است. به دنبال براندازی نظام دینی است. به دنبال خیانت به ایران و ایرانی است.


متن کامل یادداشت به شرح زیر است:


سال‌هاست که روشنفکران غربی، بحث جدایی دین و سیاست را مطرح می‌کنند و مدعی‌اند که حوزه دین و سیاست با یکدیگر متفاوت است. این مباحث در ذیل موضوع سکولاریسم مطرح می‌شود.


معنای سکولاریسم چیست؟ این طایفه برای سکولاریسم معانی‌ای را بیان می‌کنند، که از درون آن مفاهیم ذیل بیرون می‌آید:


۱. دین یک رابطه شخصی بین انسان و خداست؛


۲. سیاست؛ تدبیر امور جامعه است؛


۳. دین حق ندارد در امور جدی زندگی دخالت کند؛


۴. دین حق ندارد، منافع انسان را تهدید کند؛


۵. دین هیچ نقشی در تشکیلات اجتماعی و حکومتی ندارد؛


۶. تمام مسائل اجتماعی که در قرآن آمده، باید کنار گذاشته شود؛


۷. فرهنگ پویای شیعه و اسلام ناب باید تعطیل شود؛


۸. دین تحریف شده به دست قدرت‌طلبان باید جایگزین اسلام ناب شود؛


۹. قانون حکومت‌ها باید برگرفته از انسان محوری و اومانیسم باشد؛


۱۰. قانون‌گذاری و حکومت نباید در انحصار خداوند باشد؛


۱۱. پیامبران و اولیای الهی و فقهای جامع‌الشرایط حق حکومت ندارند؛


۱۲. اساس تشکیل نظام دینی و جمهوری اسلامی باطل است.


نتیجه سکولاریسم چیست؟ اگر ما تسلیم نگاه روشنفکران غرب‌زده شویم، نتایج زیان‌باری به بار خواهد آورد، که ما در این نوشتار به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:


۱. تاخت و تاز به فرهنگ شیعه و اسلام ناب محمدی (ص)؛


۲. نفی دین و اسلام حقیقی و ناب؛


۳. تعطیل شدن احکام اجتماعی، اقتصادی، جزایی و حقوقی اسلام؛


۴. بازداشتن مردم از دخالت در سرنوشت سیاسی خود؛


۵. بیرون کردن دین از صحنه سیاست؛


۶. تحکیم پایه‌های قدرت دنیاطلبان، طاغوت‌ها و مستکبرین؛


۷. دستیابی بیشتر قدرت طلبان به منافع شخصی خود؛


۸. حاکمیت انسان محوری به جای خدامحوری؛


۹. ترویج فساد، طغیان، فحشا و بی‌بند و باری؛


۱۰. واگذاری حق قانون‌گذاری و حاکمیت به غیر خدا؛


۱۱. رشد ظلم و تعدی و ستمگری و طغیان؛


۱۲. جدا کردن مردم از اولیای الهی و رهبران دینی؛


۱۳. رشد دنیاگرایی و زدودن معاد باوری؛


۱۴. تهی کردن جامعه از اندیشه دینی و معنویت؛


۱۵. تحکیم پایه‌های استعمار فرهنگی و ترویج فرهنگ غرب.


تاریخچه سکولاریسم چیست؟ نگاه معتقد به تفکر جدایی دین از سیاست، ریشه‌ای طولانی دارد. ما در این نوشتار، به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:


۱. مرزی که خلفای اموی و عباسی برای اولیای الهی و ائمه دین (ع) قرار داده بودند، عدم ورود به مسائل سیاسی و اجتماعی و اموری بود که به نوعی به حکومت آن‌ها ارتباط پیدا می‌کرد. این در واقع همان چیزی است که امروزه به نام نظریه سکولاریسم می‌شناسیم.


۲. مرحله بعدی سکولاریسم، مربوط به دوران رفورمیسم و نهضت اصلاح دینی است. در این دوران، جریان پروتستانیسم، به انگیزه اعتراض و اصلاح دین پدید آمد. «مارتین لوتر» که خود کشیش یک کلیسا در آلمان بود، به این باور رسید که دین مسیحیت با گذشت زمان، تحت تأثیر عوامل محیطی و افکار شخصی کشیشان، آلوده شده است و باید فعالیت‌های اعتراض‌آمیز خود را شروع کند. وی با حرکت اعتراضی خود، پایه‌گذار مکتب سکولاریسم شد.


۳. در مرحله بعدی، این جریان به رنسانس که دوره دوری از دین است، منجر شد و اندیشه سکولاریسم به شکل افراطی آن مطرح گشت. رنسانس، یک تحول ۳۰۰ ساله است که از فلورانس، در ایتالیا آغاز شد و به عصر روشنگری در اروپا انجامید. همین نگاه، پایه‌های اقتصادی، سیاسی، هنری، و علمی تمدن‌های کنونی غرب را بنا نهاد. اساس رنسانس بر اومانیسم (انسان‌مداری) متمرکز است. اولین بار در تاریخ، در قرن ۱۶ میلادی، فرانسوی‌ها واژه رنسانس را مطرح کردند. اصطلاح سکولاریسم نیز برای نخستین بار در سال ۱۸۴۶ توسط جورج هالی اوک، یک نویسنده بریتانیایی استفاده شد.


۴. مسئله جدایی دین از سیاست، در ایران، از دوره مشروطیت، به ویژه در عصر پهلوی، توسط روشنفکران غرب زده مطرح شد. محمدرضا پهلوی می‌گفت: ما به امور مربوط به حکومت و سیاست و اداره کشور می‌پردازیم و روحانیت هم به فکر دین و امور دینی مردم باشد و مسائل و مشکلات دینی آن‌ها را حل و فصل کند.


۵. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران، روشنفکران غربی و ملی‌گراها برای شکستن نظام دینی و تفکر و خط امام خمینی(ره)، و برای بقاء سلطه آمریکا در ایران، ترویج سکولاریسم را برنامه اصلی خود قرار دادند.


نگاه اسلام به سکولاریسم چیست؟ نگاه اسلام ناب محمدی (ص)، بر خلاف نگاه غرب‌زده‌هاست. ما در این نوشتار به برخی از نکات اشاره می‌کنیم:


۱. در اسلام ناب، دین و دولت از یک منبع و منشاء سرچشمه می‌گیرد و آن، وحی الهی است.


۲. اصل تولد اسلام در اول، با رویکرد سیاسی بود. پیامبر اکرم (ص) اولین کاری که در مدینه کرد، تشکیل حکومت دینی بود.


۳. ولایتی که در حدیث غدیر است، به معنای حکومت است. مسئله، مسئله سیاست است. حکومتی که عجین با سیاست است، در روز غدیر برای حضرت علی (ع) ثابت شد.


۴. در دوران دویست سال و اندی زندگی ائمه دین (ع) تا وقت وفات امام حسن عسکری (ع)؛ یعنی سال ۲۶۰ هجری قمری، ائمه ما سعی شان بر این بود که حکومت اسلامی را سر کار بیاورند. مبارزات سیاسی آنان برای این بود که حکومت دینی تشکیل بدهند و در نهایت نیز امام عصر(عج) برای شکل دادن به حکومت دینی جهانی قیام می‌کنند و آن حکومت را بر پا می‌سازند.


۵. سید جمال‌الدین اسدآبادی هم با الگوگیری از اولیای الهی، همبستگی دین و سیاست را تبلیغ می‌کرد و معتقد بود که مسئله جدایی دین از سیاست، نیرنگی است که سیاست‌بازان جهان ساخته‌اند.


۶. مرحوم مدرس نیز معتقد بود که دیانت ما عین سیاست ما، و سیاست ما عین دیانت ما است.


۷. امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای هم با همین نگاه، بر این باورند که دین با سیاست عجین است.


۸. پذیرش ولایت ائمه دین (ع) با اعتقاد به سکولاریسم، ناسازگار و در تناقض است.


۹. تشکیل حکومت، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است؛ چون ادامه حیات انسان، مبتنی بر زندگی اجتماعی و حکومت است:


الف) انسان حکومتی می‌خواهد که در پی تأمین آسایش و معراج او باشد


ب) کسی شایستگی حکومت بر انسان را دارد که:


- به مصالح و منافع واقعی انسان آگاه باشد؛


- ابعاد و زوایای وجودی انسان را بشناسد.


ج) بنابر این حاکم اصلی برای انسان، خداوند است، چون:


- حقیقت انسان را می‌داند؛


- حقیقت جهان را می‌داند؛


- حقیقت آخرت را می‌داند؛


- ارتباط متقابل انسان و جهان را می‌داند؛


- ارتباط متقابل انسان و آخرت را می‌داند؛


- ارتباط متقابل انسان و خالق انسان را می‌داند.


د) غیر از خدا، تنها کسی می‌تواند بر انسان حکومت کند که:


- حکومتش مستند به اراده خدا باشد؛


- حکومتش ناشی از اذن خدا باشد؛


- از پیامبران، اولیای الهی یا فقهای جامع‌الشرایط باشد؛


- حکومتش به اسلام ناب محمدی (ص) قدرت بدهد؛


- حکومتش به مسلمانان واقعی شوکت و عزت بدهد؛


- حکومتش، جامعه‌ای معنوی و توحیدی به وجود بیاورد؛


- حکومتش پایه‌گذار تمدن نوین اسلامی باشد؛


- حکومتش ظلم و ستم را برچیند؛


- حکومتش عدالت اجتماعی را حاکم کند؛


- حکومتش، ریشه طاغوت و مستکبرین را بخشکاند.


۱۰. قرآن به همه انبیاء دستور طاغوت‌زدایی می‌دهد؛ در آیه ۳۶ سوره نحل می‌فرماید: ما در میان هر امتی، پیامبری برانگیختیم تا به مردم بگوید:


۱. خدا را بپرستید؛


۲. از طاغوت دوری کنید.


دعوت به توحید، دعوت به دوری از طاغوت است. خداپرستی با پذیرش فرمان‌بری و سلطه طاغوت‌ها و ستمگران نمی‌سازد. مگر امکان دارد دین الهی را بپذیریم و بگوییم کار به سیاست نداریم. طاغوت‌زدایی عین سیاست است. اگر باید طاغوت‌زدایی کرد، روشن است که باید به حکومت انسان دیندار تن داد. این نگاه اسلام و قرآن است.


روشنفکر غرب‌زده با تبلیغ سکولاریسم، به دنبال خیانت به اسلام است. به دنبال تحریف اسلام ناب است. به دنبال براندازی نظام دینی است. به دنبال خیانت به ایران و ایرانی است.


انتهای پیام/۴۰۱۳/



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب