واکنش به انتقادات از برنامه «زندگی پس از زندگی»/ خواب عمیق یا چیز دیگر، چه فرقی میکند؟
به گزارش گروه فرهنگ خبرگزاری آنا از روابط عمومی شبکه چهار سیما، نصرالله آقاجانی استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) در رابطه با انتقادات نسبت به برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» نوشت:
در شبکههای اجتماعی نقدی را از جناب حجت الاسلام رضا غلامی بر برنامه «زندگی پس از زندگی» مشاهده کردم که ضمن داشتن نکاتی مثبت، ملاحظاتی را بر آن وارد میدانم و ضمن تأکید بر پیچیده بودن و صعوبت فهم مسائل مربوط به مرگ و خلع روح از بدن، این ملاحظات را تقدیم میدارم:
۱. مشاهده صحنههایی از حقایق عالم فراتر از سطح معمول و مادی آن، منوط به تحقق مرگ نیست. مشاهدات و شهودات در سطوح مختلف و مراتب گوناگونی از سوی اهل معرفت تا افراد معمولی و حتی در رؤیای صادقه، روزنههایی از فراسوی عالم ماده را نشان میدهد و در مراتب مختلف معرفتی تجلی میکند. در برنامه فوق، بیش از آنکه سخن از مرگ رفته باشد، تأکید بر جدایی روح از بدن است و این جدایی مراتبی دارد و مرگ نهایت آن است.
۲. تقلیل چنین مشاهداتی به فعالیت مغز و فعل و انفعالات شیمیائی که در نقد ناقد محترم به کرات برجسته شده است، حتی مستند متقن علمی و تجربی هم ندارد و تعمیم چنین تقلیلی میتواند عرصه شهود و تجلی حقایق برای خواص را هم درنوردد زیرا صاحبان کشف و شهود باز از مغز سالم برخوردارند ولی در بسیاری از تجربه کنندگان، مغز هم آسیب دیده است.
۳. آیا خیال و صورتبندی آن کار نفس است یا کار مغز؟ مغز انسان پدیدهای مادی و با ویژگیهای مادی است در حالی که ادراک حتی از نوع حسیاش مجرد از ماده است. از نظر ملاصدرا خیال جوهری مجرد از ماده است و صوری که از قوه خیال برمیخیزد، فعل نفس و قائم به او است. از نظر صدرا و طبق قاعده «نفس در عین وحدت و یگانگی خود، عین همه قوا است، فاعل و مباشر مستقیم همه مراتب ادراکی خود نفس است هر چند حکما برای ادراک خیالی محلی را در مغز مشخص کردهاند ولی نسبت آن با نفس از باب عاملیت اعدادی و زمینهسازی است. اگر عالم خیال منفصل را طبق حکمت صدرایی بپذریم و آنگاه موجودات مثالی را صورت موجودات طبیعی این جهان بشماریم، ارتباط نفس بر حسب جایگاه وجودی و قوت نفس با آن موجودات مثالی تفسیری دیگری دارد که اصلا پای ذخیرههای مغزی در تحلیل آن باز نمیشود. آیا میتوان رؤیای صادقه را در پرتو انعکاسات بازماندههای مغزی تفسیر کرد؟ سخن این نیست که مغز و فعل و انفعالات شیمیایی آن هیچ تأثیری در هیچ ادراکی ندارد بلکه اشکال در تقلیل جایگاه ادراکات خیالی و تمثلات برزخی به فعالیتهای مغزی است! پدیده روح و مشاهدات آن بدون کمک مغز و ابزار جسمانی و البته مبتنی بر نظام معرفتی قرآن، بنیان مهمی است که نفی و تشکیک آن سدی در برابر ابواب بزرگی از معرفتهایی است که بارها توسط اولیاء الهی حکایت شده است. البته سخن در معیارهای صدق و کذب چنین رخدادهایی سخن دیگری است و نباید بین معیارهای صدق از یکسو و تحلیل ماهوی اصل این حکایتها و مشهودات از سویی دیگر خلط کرد.
۴. فعال بودن بخشهایی از مغز در حالت اغماء و نقش ذخیره دانشی و مفهومی در انبار مغز در خیالپردازی نفس و البته در حد تبیین صدرایی، به صورت موجبه جزئیه قابل انکار نیست اما چگونه و با چه دلیلی همه مشاهدات برزخی و قوه خیال را میتوان به چنین تبیین طبیعی و مادی مستند ساخت؟! آیا شنیدن صدای اطرافیان، دیدن آنها و مشاهده بسیاری از اموری که دور از جسم اوست و بعداً گواهان آن وقایع را تأیید نمودهاند و حتی تفکیک «من از کالبد جسم» و مشاهده آن، همه اینها مستند به فعالیت مغزی و ذخیرههای تهنشین شده آن است؟ این ذخیرهها در مغز مادی است یا در روح مجرد است؟! آنگاه این مشکل به موضوع نسبت عمل با نفس و بحث ملکات نفسانی هم کشیده میشود که دامنهاش طولانی است.
۵. ناقد محترم قبول دارد که معدودی از افراد از طریق خواب میتوانند به خیال منفصل راه یابند و حقایقی را دریافت نمایند هر چند به زبان رمز باشد، ولی ایشان دو مشکل را در اینجا مطرح میکنند، یکی ندرت ورود افراد به این حوزه وجودی و معرفتی و دوم مشکل بودن تفکیک آن از القائات شیطانی است. حال سؤال این است که افرادی که حکایت آنها را برنامه مذکور پخش کرده است چند درصد افراد را تشکیل دادهاند؟ آیا اینها افراد نادر نیستند؟! ثانیا مشاهده همه موارد مثال منفصل، نیازمند تهذیبی مانند تهذیب اولیاء الهی را نیازمند است؟! آیا مثال منفصل در رؤیای صادقه اتفاق نمیافتد؟! آیا در همه این موارد افراد باید از طهارت نفسانی مطلوب برخوردار باشند؟! بهعلاوه قبلا گذشت که بحث معیار صدق با اصل تحلیل ماهیت این حکایات و احتمال صادق بودن آن باید تفکیک کرد.
۶. همانطوری که در خواب، قطع تعلق نسبی روح از بدن اتفاق میافتد (و این پدیده جزیی از معارف دین است) و نیز در خواب، تجرد روح و مشاهده وقایع غیر مادی و چه بسا صادق نمایان میشود و چه بسا تأیید مضامین دینی برای خود فرد را به همراه دارد و در این صورت غیردینی نخواهد بود، در حوادث و حکایات «زندگی پس از زندگی» همین مناط وجود دارد یعنی برخی از آموزههای دینی در قالب تمثیل و تمثل برزخی را به مخاطب نشان میدهند. قهراً با ملاحظه ملاکهای صدق، این دست از وقایع تأیید برخی از مضامین دینی میشود. البته دین و دین داری بر اساس آن شکل نمیگیرد ولی آموزههای دینی با این تجارب صادقه نازله، تأیید شده و موجب اطمینان دیندار میشود و حتی حکایت آن چنین اثر مثبتی را برای دیگران خواهد داشت. لذا به طور مطلق نمیتوان گفت اینها وجاهت دینی ندارد. حال واقعا این مسأله جای نزاع ندارد که آیا نامش خواب عمیق است یا چیز دیگر!! دعوا روی نام نیست.
۷. در مسأله تعبیر تجربهگر از مشاهدات خود، ممکن است اشتباهی صورت بگیرد یا حتی خودش اعتراف کند که تعبیر یا حقیقت این جهانی که توصیف آن مشاهده را بکند وجود ندارد، همان طوری که برای عرفا اهل سلوک و مشاهده هم این مشکل وجود دارد، اما آیا میتوان چنین مشاهداتی را مطلقا در محذورات «فراموشی تجربهگر و مشابهسازی با توجیهات شبهعلمی و شبهمعارفی» نفی کرد؟!
۸. اگر فلسفه اسلامی به ویژه حکمت متعالیه نتواند تبیین درستی از چنین حکایتگری داشته باشد پس به درد چه میخورد؟ اگر در فلسفه عوالم سه هستی و مراتب سه گانه نفس را به رسمیت شاختیم، ارتباط این مسائل با روح و عالم مثال چه مشکلی دارد؟ آیا فلسفه آن را نفی میکند؟! ناقد محترم خود آن تبیین فلسفی را قبول دارد اما با تطبیق آن کنار نمیآید!!
۹. مشاهدات برزخی مراتب دارد یعنی نشان دادن حقیقت اعمال انسان و بهرهمندی از آثار آنها در همه افراد مشابه هم نیست. اصرار غیرموجه ناقد محترم این است که چنین مینماید که همه مشاهدات و تمثلات باید مشاهدات ملکوتی خاصی باشد که تنها در توان افراد با صلاحیت روحی بالا است در غیر این صورت مربوط به ذخیرههای مغزی آنها خواهد بود در حالی که این مطلب مبرهن نیست بلکه شواهد بر خلاف آن است. آیا صورت باطنی گناهی مثل غیبت و یا لزوم کنترل زبان را همه افراد تجربه کرده به شکل واحدی تجربه کردهاند؟!
۱۰. در مواجهه معرفتی با مسألهای مانند تحلیل تجارب برنامه فوق، نمیتوان با ارجاع خاستگاه آن به جهان مسیحیت و اندیشه مدرن، سهمی از تحلیل ماهوی آن را ارائه کرد.
۱۱. هر چند معارف دین بر تعقل و شهود مبتنی است ولی در عین حال دین معارف حسی هم دارد و از آن معبری برای ارتقاء به معارف دیگر بهره میگیرد. ولی نباید خلط کرد که اصل آن تجارب از قبیل امور حسی نیست بلکه مربوط به قوه خیال و عالم برزخ است هر چند نقل آن حسی است.
۱۲. گفته شده است که خواب حجیت ندارد. این مطلب با اطلاق و عمومیت خود درست نیست. باید گفت نسبت به چه موضوعی و برای چه کسی؟ خواب برای استنباط احکام شرعی حجیت ندارد. اما آیا خواب هیچ نوع معرفت معتبری را افاده نمیکند؟ اگر اینطور است چرا حکماء از رؤیا بحث کردهاند؟! خواب یک امر وجودی معرفتزا است اما به تناسب افراد و نوع موضوع معنای خاص خود دارد.
۱۳. در پایان یادآور میشود که هر چند رویکرد کارکردگرائی نداریم، اما در فضای جامعه اسلامی و با توجه به وجود بنیان های ایمانی، آثار مثبت چنین برنامههائی در تقویت باورهای دینی قابل انکار نیست از این جهت وجود کارشناسانی خبره و با زبانی همهفهم برای کاهش آسیبهای احتمالی و توضیح و تبیین آنها ضرورت مییابد. مسأله غیریت روح با بدن، من از جسم، مسأله تأثیر دعا و توسل به اهل بیت، اشراف، آگاهی و ارتباط روح با یک قلمرو وسیعی از جهان پنهان، موضوعاتی است که بدون صعوبت کار فلسفی و البته با پشتوانه آن، در این برنامه نمایان شده است. والسلام.
انتهای پیام/۴۱۷۳/
انتهای پیام/