وقتی احزاب داخلی و قدرتهای خارجی علیه پاکستان اجماع میکنند/ نگاه به شرق عامل اصلی سقوط عمران خان
گروه جهان خبرگزاری آنا- محمد جعفری؛ پاکستان سرزمین علامه اقبال لاهوری را مگر میشود در بحران دید و چشم و گوش را بر اخبار و گزارشها بست. مگر میشود پاکستان با مردمانی ایراندوست را مشوش دید و قدمی برای کاهش نگرانی مردم شریفش برنداشت. آنقدر مشترکات فرهنگی، زبانی، قومی، باستانی و احساسی بین مردمان ایران و پاکستان وجود دارد که خاری در پای یکی از این آه طرف دیگر را به آسمان ببرد. این روزها پاکستان در بحران سیاسی به سر میبرد. عمران خان نخستوزیر سابق براثر زد و بندی بهواقع پیچیده به زیر کشیده شد تا بار دیگر پاکستان درگیر بحران شود.
اگر از پنجره همدردی و بیان احساس به این موضوع نگاه شود که درمانش خواندن اشعار امیدبخش اقبال است و بازخوانی روزهای خوش و نوید گذر از روزگار تیره و شاید اندکی رؤیاپردازی، اما ماجرای به قدرت رسیدن عمران خان و ساقط کردن او از قدرت موضوع احترام و بیاحترامی به شعور جمعی ملت بزرگ پاکستان است. درواقع آنگونه به قدرت رساندن و اینگونه به زیر کشیدن فردی که بهعنوان قهرمان ورزشی در دل همه مردم پاکستان جای داشت به سخره گرفتن شعور بخش بسیار بزرگی از بدنه جامعه این کشور بود که میخواستند این بار فردی را بر بالاترین مسند قدرت در کشورشان بنشانند که مانند نخستوزیران قبلی از دو حزب اصلی این کشور نبود.
حزب مردم پاکستان که توسط ذوالفقار علی بوتو بنا نهاده شد و حزب مسلم لیگ که به دو شعبه مسلم لیگ نواز (به رهبری نواز شریف نخستوزیر سابق) و شاخه قائد اعظم تقسیم شده است، دههها دو حزب اصلی پاکستان بودهاند که بیشترین قدرت سیاسی را در دست داشتهاند. یعنی اینکه قدرت سیاسی در پاکستان از زمان استقلال در سال ۱۹۴۷ به بعد بهصورتی بین این دو تقسیم میشد.
رأی دادگاه عالی پاکستان در ملغی کردن حکم رئیسجمهور مطابق قانون اساسی بود؟
کشمکش بیفایده این دو حزب بر سر تصاحب قدرت که برای سالها ادامه داشت زمینه را برای بروز یک حزب جدید با طرز تفکری شاید متفاوت و احتمالاً با انرژی بسیار بیشتر فراهم کرد. در سال ۱۹۹۶ عمران خان بازیکن تیم ملی کریکت پاکستان حزب خود به نام "تحریک انصاف" را تأسیس کرد. وی با دنیای وزرش وداع کرد و وارد دنیای سیاست شد. در سالهای اولیه تأسیس حزب نتوانست سهمی در پارلمان داشته باشد اما اندکاندک چهره مردمی عمران خان اعضای حزب را به ۱۰ میلیون نفر رساند تا این حزب بزرگترین حزب در کشور شود. درنهایت در آگوست سال ۲۰۱۸ یعنی حدود چهار سال پیش بود که تحریک انصاف توانست با به دست آوردن ۱۱۰ کرسی پارلمانی انتخابات سال ۲۰۱۸ را برنده شود. نزدیک به ۱۷ میلیون رأی مردم که در تاریخ پاکستان برای به قدرت رساندن یک حزب بینظیر بود توانست تحریک انصاف را به صدر پارلمان برساند تا عمران خان به نخستوزیری برسد.
لازم به ذکر است که نظام سیاسی پاکستان "پارلمانی فدرالی" است و این پارلمان است که نخستوزیر و رئیسجمهور را برمیگزیند. در صورت اینکه تخلفی از سوی نخستوزیر صورت گیرد پارلمان میتواند با رسیدن به حدنصاب دوسوم نمایندگان وی را استیضاح و عدم اعتماد به وی را تصویب کند. سپس نمایندگان پارلمان نخستوزیر جدید را معرفی میکنند. البته نخستوزیر میتواند از رئیسجمهور درخواست انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات پارلمانی زودهنگام کند.
این از قوانین این کشور در خصوص ترکیب قدرت سیاسی اما در پاکستان این فقط احزاب سیاسی نیستند که در شکل دادن به قدرت سیاسی در کشور دخیل هستند. ارتش این کشور از قدرت بسیار بالایی برخوردار است. از سال ۱۹۴۷ به بعد ۲۹ نخستوزیر بر این کشور حکومت کردهاند که از این تعداد در ۱۸ نوبت نخستوزیران به بهانههای مختلف ازجمله اتهامات فساد، کودتای مستقیم نظامی و استعفای اجباری به دلیل درگیریهای داخلی در گروههای حاکم برکنار شدهاند. یک مورد هم براثر ترور از ادامه صدارت ناکام ماند. تعداد نخستوزیران نظامی در پاکستان کم نبودهاند. این موضوع یعنی حس برتریطلبی نظامیان در پاکستان بر گمانهزنیها دامن میزند که درواقع این نظامیان پشت پرده بودند که در سال ۱۹۹۶ حزب تحریک انصاف را تأسیس کردند و در این راه از فردی با مقبولیت گسترده نزد مردم، یعنی عمران خان بهره گرفتند. یعنی اینکه نظامیان پی برده بودند که برای پیشبرد اهداف خود نیاز به حزبی است که بتواند در میدان سیاست از پس دو حزب مردم و مسلم لیگ برآید. یعنی اینکه عمران خان به عنوان بخشی از آمال و آرزوهای مردم به بازی گرفته شد و یعنی اینکه آمال و آرزوهای مردم به بازی گرفته شد.
زمینه در خارج از مرزها برای سقوط عمران خان آماده بود و فقط ائتلافی از نمایندگان مسلم لیگ و حزب مردم در پارلمان مانده بود که کار خان را تمام کند که آنهم صورت گرفت یعنی دو حزب رقیب و دشمن برای نابودی عمران خان کنار هم ایستادند
برخی از تحلیلگران هم معتقدند که حزب تحریک انصاف در ابتدا توسط عمران خان و همفکرانش تأسیس شد اما بعداً نظامیان بر آن تسلط یافتند و درواقع به تریبون نظامیان بدل شد. این تحلیلگران شروع حضور نظامیان در حزب تحریک انصاف را از سال ۲۰۰۱ به بعد میدانند. تحولاتی که در آن سال در افغانستان اتفاق افتاد باعث شد که جو سیاسی کشور چندان واکنشی در قبال حضور نظامیان در صحنه سیاسی از خود نشان ندهد. در سال ۲۰۰۱ بود که در پی چند حمله به اماکنی در آمریکا ازجمله برجهای دوقلو در نیویورک ارتش آمریکا، اسامه بنلادن سرکرده شبکه تروریستی القاعده و همفکرانش در حکومت طالبان در افغانستان را مقصر دانست و دستور حمله به افغانستان برای سرنگون کردن طالبان را صادر کرد.
بسیاری از اعضای تحریک طالبان پاکستان بهصف طالبان افغانستان در مقابله به ارتش ایالاتمتحده و ائتلاف تحت فرمانش پیوستند. تحریک طالبان پاکستان که در مناطق مرزی با افغانستان حضور داشتند بهتدریج بهعنوان یک وزنه قدرت در پاکستان و حتی در افغانستان مطرح شدند. ازاینرو بود که ارتش پاکستان که در صف اول مقابله با گروههای شبهنظامی قرار داشت توانست افراد و احزاب پاکستان را متوجه کند که باید در قدرت سیاسی هم سهم بسزایی داشته باشد. حزب مردم و مسلم لیگ به دلیل تجربه سیاسی به این خواسته ارتش تن ندادند و این شد که حزب تحریک انصاف به این هدف نظامیان روی خوش نشان داد و در بین سیاسیون حزب ارتش نام گرفت.
بیشتر بخوانید:
حامیان عمرانخان به خیابانها آمدند
عمران خان از آغاز مبارزه علیه «توطئه خارجی» خبر داد
عمرانخان خواستار برگزاری انتخابات فوری در پاکستان شد
۳۰ کشته براثر حمله هوایی پاکستان به شرق افغانستان
این نکته ضروری است که احزاب عمده پاکستانی بهویژه دو حزب مردم و مسلم لیگ، نیروهای مسلح پاکستان متشکل از نیروهای رزمی و اطلاعاتی و نیز مردم این کشور را نباید با یک چوب زد یعنی اینها از اساس باهم متفاوت هستند. این امری شاید نسبتاً عجیب به نظر برسد که مردم این کشور شدیداً ضدآمریکایی هستند، احزاب بر سر تصاحب قدرت ممکن است اندکی تغییر مسیر به سمت شرق دهند اما درواقع همسوی غرب هستند و اما ارتش ساز خود را میزند و تلاش دارد که با راضی نگهداشتن شرق و غرب بیشتر در منطقه یارگیری کند.
گفتیم که در تابستان سال ۲۰۱۸ بود که عمران خان به قدرت رسید. وی از حمایت مردمی برخوردار بود اما به قول سیاسیون تیم نداشت و مجبور بود برای پیش بردن اهدافش باج سیاسی بدهد. وی اهدافش را مبارزه با فساد و فقر اعلام کرده بود. حتی کاهش فساد و فقر در کشوری با ساختار سیاسی و قومی پاکستان سخت است و تیم بسیار قوی میخواهد چه رسد به ریشهکن کردن آن. خب بخش عمدهای از ریشههای فساد و فقر در همین ارتش و احزاب که صاحب قدرت بودند باید یافته و نابود میشد. این بود که عمران خان بهتدریج از بخش عمدهای از فرماندهان ارتش که در ابتدا حامی وی بودند فاصله گرفت و در مسیرش کلاً با ارتش دچار زاویه شد.
نکته دیگر این است که ارتش پاکستان غالباً قومیت پنجابی دارند اما عمران خان پشتون است. علاوه بر این، عمران خان قصد داشت سیاست منطقهای موردنظر خود را اجرا کند. وی در مبارزه با تحریک طالبان پاکستان خیلی با ارتش موافق نبود زیرا میگفت که اینها باید به گونه دیگری سامان داده شوند. به نظر میرسد که عمران خان به دنبال مصالحه با این گروه بود اما اوضاع خوب پیش نرفت. تابستان سال گذشته طالبان افغانستان در پی فرار نیروهای آمریکایی کابل را فتح کردند. گفته میشود که بسیاری از جنگجویانی که کابل را فتح کردند اعضای تحریک طالبان پاکستان بودند. درواقع بیش از دوسوم نیروهای خارجی که در ساختار طالبان افغانستان هستند از تحریک طالبان پاکستان آمدهاند.
این شد که تحریک طالبان اندیشه ایجاد امارت اسلامی در پاکستان را سر زبانها انداخت و در مجامع سیاسی و بیش از آن نزد نظامیان این حس پیش آمد که احتمال به قدرت رسیدن تحریک طالبان در اسلامآباد در درازمدت را نمیتوان نادیده گرفت. اینجا بود که طیف غربگرای دو حزب اصلی یعنی مسلم لیگ و حزب مردم و نیز همسویان با غرب در ارتش بعلاوه سازمانهای جاسوسی غربی که تحولات پاکستان را مانیتور میکردند به این نتیجه رسیدند که اگر پاکستان هستهای به دست گروه تحریک طالبان فتح شود دیگر نخواهند توانست تبعات را پیشبینی و کنترل کنند.
از سویی عدهای هم تساهل و تسامح عمران خان در برخورد با تحریک طالبان را در به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان دخیل میدانستند و از این بابت هم عمران خان در چشم مخالفان و نیز غربیها سیاستمداری خودی بهحساب نیامد.
این شد که ارتش پاکستان بدون در نظر گرفتن نظر نخستوزیر عملیات علیه تشکیلات تحریک طالبان را شدت داد. در این میان سراجالدین حقانی رهبر شبکه حقانی، وزیر کشور و نفر دوم تشکیلات قدرت در کابل برای میانجیگری به پاکستان رفت. سفر وی اگرچه از تنش کاست و به آتشبس ختم شد اما تحریک طالبآنهم نفسی تازه کرد و توان دفاعی و هجومی خود را تقویت کرد.
پس رسیدم بهجایی که عمران خان تا حد زیادی به دلیل تساهل نسبت به تحریک طالبان و به قدرت رسیدن طالبان افغانستان در کابل مغضوب غرب و بهتبع آن ارتش شده بود. بدون شک آمریکا از سفر غیرمنتظره ژنرال فیض حمید رئیسکل سازمان اطلاعات ارتش (آی اس آی) پاکستان به کابل به دعوت طالبان در شهریورماه سال گذشته وحشت کرده بود که نکند ارتش پاکستان از طریق تحریک طالبان با طالبان افغانستان زد و بند کند.
پاکستان با حدود ۴۰ میلیون شیعه، اینهمه قرابت فرهنگی با ایران، مسلح بودن به تسلیحات اتمی و خیلی از مزایای دیگر میتوانست جایی در عمق استراتژیک ایران داشته باشد
بههرحال موضوع هرروز در حال پیچیدهتر شدن بود. از طرفی عمران خان در بحبوحه تنش بین ایران و عربستان که همپیمان اصلی آمریکا در منطقه غرب آسیا است سیاستی متوازن از خود نشان داد. منظور این است که میخواست تنش کاهش یابد و ختم به خیر شود. عمران خان به دنبال بهبود روابط با چین هم بود زیرا چین اگر دشمن نگوییم رقیب هند بود که دشمن پاکستان محسوب میشود. سفر عمران خان به روسیه در اوایل جنگ اوکراین را هم که به این معادله اضافه کنیم میبینیم که عمران خان بدون اینکه تیم کافی داشته باشد و از توان و تجربه مناسب برخوردار باشد قصد اعمال تغییر در سیاست خارجه کشور را داشت. این امر نه به مذاق داخلیها خوش آمد و نه خارجیها بهویژه آمریکا.
همانگونه که گفته شدن عمران خان هم در صحنه سیاست داخلی و هم در کنشها و واکنشهای دیپلماتیک بیتجربه بود. اگرچه چین از بابت نظامی همکاری خود با دولت اسلامآباد را افزایش و تسلیحات مدرنی به ارتش پاکستان داده بود اما از اینکه طالبان افغانستان شروع به دخالت در امور ایالت ترکستان (سین کیانگ) کرده بودند خوشنود نبود. شاید چین هم عمران خان را به دلیل ناپختگی در خصوص انفعال در به قدرت رسیدن طالبان در کابل مقصر میدانست.
لازم به ذکر است که تحریک طالبان پاکستان و طالبان افغانستآنهمیشه از طریق مرز "دیوران" در رفتوآمد بودهاند و به عقیده برخی تحلیلگران فقدان کنترل بر این مرز در دوره صدارت عمران خان بود که باعث حضور جنگجویان پاکستانی در افغانستان و فتح کابل شد.
پاکستان شایستگی توجه بیشتر دستگاه دیپلماسی ایران را داشت
تا اینجا عمران خان بخش عمده ارتش، دو حزب اصلی اسلامآباد، قدرتهای عربی منطقه بهویژه عربستان و احتمالاً چین و بهصورت صد درصد آمریکا و شرکای غربی واشنگتن را از دست داده بود. از عربستان نام برده شد. ریاض هم به دلیل نزدیک شدن عمران خان به ایران و ابراز ارادت وی به ائمه اطهار (ع) و امام خمینی (ره) چندان دلخوشی از وی نداشت.
زمینه در خارج از مرزها برای سقوط عمران خان آماده بود و فقط ائتلافی از نمایندگان مسلم لیگ و حزب مردم در پارلمان مانده بود که کار خان را تمام کند که آنهم صورت گرفت یعنی دو حزب رقیب و دشمن برای نابودی عمران خان کنار هم ایستادند.
درواقع عمران خان با چراغ سبز آمریکا و همپیمانان منطقهایاش، خیانت ارتش و رضایت چین به مخمصه افتاد. در این میان کار عجیب این بود که دستور رئیسجمهور پاکستان مبنی بر انحلال پارلمان برای جلوگیری از رأی عدم اعتماد به عمران خان توسط دادگاه عالی این کشور لغو شد. یعنی دادگاه عالی از وظیفه قانونی خود که حکمیت بین پارلمان و دولت بر اساس قانون اساسی است خارج شد و در اقدامی برخلاف قانون اساسی رأی رئیسجمهور را ملغی کرد. اگر دادگاه عالی از حیطه قانونی خود خارج نشده بود، پارلمان منحل میشد و انتخابات زودهنگام پارلمانی برگزار میشد که با فضای ضد آمریکایی که در جامعه بود میشد به بازگشت دوباره حزب تحریک انصاف و عمران خان به قدرت امیدوار بود. شایان ذکر است که شیعیان پاکستان از عمران خان حمایت کردند.
این بود روندی که باعث به قدرت رسیدن عمران خان و سقوط دولتش شد. شکی نیست که میتوان این تحول را در کلاسهای دروس علوم سیاسی و روابط بینالمللی با جزئیات بیشتری بررسی کرد تا دانشجویان و حتی مقامات از آن تجربه بیاموزند.
در این میان، برخی از تحلیلگران معتقدند که در این معادله یعنی روی کاری آمدن فردی با نگاه به شرق در پاکستان که روابط دوستانهای هم با تهران داشت و برکنار شدنش آنهم به این شکل کودتاگونه یک نکته واقعاً قابلتأمل و غیرقابلتحمل است. دستگاه دیپلماسی ایران کجای این معادله بود؟ پاکستان با حدود ۴۰ میلیون شیعه، اینهمه قرابت فرهنگی با ایران، مسلح بودن به تسلیحات اتمی و خیلی از مزایای دیگر میتوانست جایی در عمق استراتژیک ایران داشته باشد. منظور این نیست که ایران در امور داخلی این کشور دخالت میکرد بلکه میتوانست با مشاورههای بهموقع به عمران خان و نیز فعالیت متمرکز رسانهای برای آگاهی دادن به مردم این کشور اجازه ندهد همان ماجرایی اتفاق بیفتد که آمریکا و عربستان میخواستند.
انتهای پیام/۴۱۵۵/
انتهای پیام/