تقابل تاریخی احساسات و عقلانیت در تحولات اوکراین/ پارادوکس دکترین مونرو و تهدیدات تروریستی علیه ایران چگونه قابل حل است؟
گروه جهان خبرگزاری آنا- محمد جعفری؛ سرزمینی که انساندوستی مثالزدنی مردمانش در شعر "بنیآدم از یکدیگرند ..." از سعدی شیرازی جایگاه بی بدیل جهانی دارد وقتیکه پای عقلانیت به میان میآید از غزل حافظ شیرازی مبنی بر "آسایش دو گیتی تفسیر..." تبعیت میکند.
افکار عمومی ایران این روزها بهجز مسائل روزمره خود از قبیل موضوعات معیشتی و مذاکرات وین با غربیها شدیداً درگیر موضوع تحولات اوکراین شده و در تلاطم به سر میبرد. بخشی بزرگتری از افکارعمومی جامعه شدیداً به عملیات نیروهای مسلح روسیه در اوکراین واکنش نشان داده و تحت تأثیر رسانههای اجتماعی موجود در فضای مجازی احساساتی شده و بهشدت از هرگونه نگاه منطقی به موضوع پرهیز دارد. این پرهیز از نگاه منطقی به دلیل حجم عظیم اخبار در فضای مجازی ازجمله ویدئوهای آوارگان اوکراینی، صحنههای پیشروی ارتش روسیه و فلش بک ممتد به جنایات ارتش سرخ دوره اتحاد جماهیر شوروی سابق حتی بهنوعی از احساسات انساندوستانه به سمت احساس ترس از پیدایش یک شوروی دیگر حرکت کرده است.
و اما بخش کوچکتر اما پایدارتری از افکارعمومی جامعه ایرانی که تحولات اخیر در اوکراین را زیر ذرهبین منطق قرار دادهاست با اینکه از احساسات انساندوستانه تهی نیست اما هرگونه اظهارنظرش موردانتقاد شدید بخش احساسگرای افکارعمومی قرار میگیرد.
ضرورت مراقبت از گنجینه افکارعمومی جامعه در بزنگاههای تحولات تاریخی
وقتی دو بخش مهم شاکله افکارعمومی یک جامعه بزرگ و صاحب تاریخ مثل ایران به اینگونه از هم فاصله بگیرند احتمال گسست شدید در کوتاهمدت و قهر در درازمدت را کلید خواهند زد. همانگونه که ذکر شد ماهیت جامعه ایرانی عاطفی است و درست به همین دلیل است که طبع شعر در میان ایرانیان بیش از دیگر نقاط جهان است اما باید بخش احساسی جامعه این موضوع را بداند که نگاه منطقی به قضایا برابر با به مسلخ کشیدن عواطف انسانی نیست بلکه از حالت سیال خارج کردن افکارعمومی است که احساسی شده و ممکن است در ظرفی شکل بگیرد که ساخته دست دوستان جامعه ما نباشد.
آمریکا بر اساس دکترین مونرو در طی ۲۲۰ سال گذشته اجازه حضور هیچ قدرت نظامی در قاره آمریکا از جنوب آرژانتین تا شمال کانادا را برای حفظ منافع ایالاتمتحده نداده است
موضوع عملیات روسیه در خاک اوکراین از پنجشنبه ۶ اسفندماه شروع شد اما خب تاریخ تاسیس روسیه و اوکراین که از ششم اسفند شروع نشده است. سال ۱۹۹۱ هم بوده که اتحاد جماهیر شوروی به خواست مردمش به فروپاشی کشیده شد و در پی آن پیمان ورشو (پیمان نظامی بین کشورهای بلوک شرق در دوره جنگ سرد) از هم پاشید تا شرق به غرب بگوید که قصد دارد وارد مرحله پرهیز از جنگ و دشمنی با غرب شود. این برای روسیه بهعنوان وارث اصلی ابرقدرت شرق خیلی سنگین بود که با خودزنی، آیندهای جدید در کنار دشمن سابق خود برای مردمش بسازد اما روسیه این امر را انجام داد تا به آیندگان صلح را ارزانی کند. پس از مدت کوتاهی آمریکا بهعنوان روی اصلی صحبت روسها لایحه گسترش ناتو را در سنا مصوب کرد و همین ماجرای حال حاضر اوکراین را در سال ۱۹۹۸ کلید زد. با همین مصوبه سنا بود که شمار کشورهای عضو ناتو از ۱۶ کشور در سال ۱۹۹۱ به ۳۰ کشور در حال حاضر رسیده است. بیشترین کشورهای شکارشده توسط ناتو هم کشورهای تازه استقلالیافته از شوروی و یا عضو بلوک شرق بودند.
به راستی انصاف باید داشت و عادلانه قضاوت کرد که آیا این رسم دوستی است؟ در جامعه ایرانی که دوستی و توافق با جوانمردی عجین بوده است. خب برخی هم معتقدند مردم کشورهایی که به ناتو پیوستند با این قضیه مشکلی نداشتند و آنها هستند که باید سرنوشت کشورشان را بدون توجه به نگرانیهای احتمالی روسیه تعیین کنند. نباید فراموش کرد که روسیه در ۳۴۰ سال گذشته از دوره "پتر اول" (پتر کبیر) به بعد همیشه امپراتوری و ابرقدرت بوده است. یعنی هم در دوره رمانوفها و بعد از آنها در دوره بلشویکها تا برسد به همین فدراسیون روسیه فعلی این سرزمین همیشه ابرقدرت منطقهای و جهانی بوده است. به همین دلیل مردمان این سرزمین عادت به حضور بیگانگان قدرتمند در چند صد کیلومتری مرزهایشان را هم ندارند. منطقه شرق اروپا از بابت حضور قدرتهای بیگانه با مناطق دیگر جهان متفاوت است.
بهعنوانمثال در همان ۳۴۰ سالی که در سرزمین فعلی روسیه دولتی پرقدرت حاکم بود منطقه غرب آسیا دستخوش حضور قدرتهای بیگانه بود از انگلیسی گرفته تا فرانسوی، هلندی، پرتغالی، اسپانیایی، آمریکایی و حتی دانمارکی و سوئدی. منظور این است که متأسفانه این حضور شوم بر طرز تفکر مردم منطقه تأثیر بدی گذاشته است زیرا همین الان هم در بسیاری از کشورهای منطقه غرب آسیا پایگاههای متعددی میزبان نظامیان آمریکایی، انگلیسی و ائتلافی از همپیمانان غرب است اما آب از آب تکان نمیخورد. در این میان ایران کمتر از بقیه در اشغال بیگانه به سر برده است و به همین دلیل است که بیشترین مخالفت با حضور قدرتهای بیگانه در منطقه را در قالب اندیشه مقاومت راهبری کرده است. همین عادت حضور قدرتهای خارجی و باج دادن به آنها بود که باعث شد پهلوی دوم در سال ۱۹۷۱ در خصوص جدایی بحرین از ایران در مقابل فشار انگلیس و دیگر قدرتهای غربی مقاومت نکند. بهانه پهلوی این بود که بحرین را دادیم و سه جزیره تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی را گرفتیم.
بیشتر بخوانید:
آغاز مذاکرات روسیه و اوکراین در بلاروس
سخنگوی کرملین: روسیه اروپا را بر مبنای اصل اقدام متقابل تحریم میکند
وزارت دفاع روسیه: حریم هوایی اوکراین تحت کنترل روسیه درآمد
لوکاشنکو: رئیسجمهور اوکراین در توهم به سر میبرد
برمیگردیم به مبحث افکار عمومی ایران در خصوص تحولات اوکراین و اینکه برخی از موضع رسمی دستگاه دیپلماسی نسبت به عملیات روسیه در اوکراین خشنود نیستند. موضع وزارت خارجه ایران نسبت به تحولات اوکراین از سه بخش شناسایی ناتو بهعنوان عامل اصلی فراهم کردن زمینه تنش بین اوکراین و روسیه، دعوت به خویشتنداری و پرهیز از خشونت و اعلام آمادگی برای حلوفصل اختلافات تشکیل شده است. از قبل هم که در خصوص دو جمهوری روستبار دونتسک و لوگانسک درست مثل اوستیای جنوبی و آبخازیا در شمال گرجستان هیچ اقدامی برای به رسمیت شناختن آنها انجام ندادیم. به کلیت موضعگیری ایران در خصوص اوکراین که نگاه کنیم مشخص میشود که شواهد و اسناد محکمی برای نقش ناتو در به بحران کشاندن اوکراین موجود است. از طرفی دعوت به خویشتنداری عبارت مترادف محکوم کردن جنگ و خشونت است اما با رعایت اصول دیپلماتیک. در مبحث سوم یعنی آمادگی برای میانجیگری و نیز اظهارنظر نکردن در خصوص به رسمیت شناختن دونتسک و لوگانسک هم که اصلاً جای بحث ندارد.
مهم این است که افکارعمومی مهمترین توجهش در بحرانها ازجمله منازعه بین روسیه و اوکراین بر تأمین منافع ملی یا برطرف کردن هرگونه تهدید علیه منافع ملی باشد
اما موضوعی که جای گلایه دارد کمکاری در اطلاعرسانی بهموقع و آگاه کردن افکار عمومی است. بههرحال هم دستگاه دیپلماسی با افکار عمومی سروکار دارد و هم رسانهها. صدالبته دستگاه دیپلماسی در صورت کمک گرفتن از طیف عقلگرای رسانههای داخلی میتوانست همه مطالب فوقالذکر را در قالب خبر، گزارش خبری، گزارش تحلیلی، یادداشت، مقاله، ویدئو و حتی اینفوگراف در اختیار افکار عمومی قرار دهد. متأسفانه این تعامل بسیار سازنده بین دستگاه دیپلماسی و رسانهها نه اینکه وجود نداشت اما در خصوص بحران اوکراین خیلی کمرنگ بود. بهعنوانمثال در مبحث مذاکرات وین کار مشترک نسبتاً بهتری صورت گرفت و افکار عمومی بهخوبی آگاه شد و مانند دوره قبلی مذاکرات در تنش به سر نبرد. اقتصاد کلان کشور هم نتیجه مثبت آن را دید.
لزوم تغییر نگاه متقابل دستگاه دیپلماسی به رسانه
البته همه این کمکاری متوجه دستگاه دیپلماسی نیست بلکه بخش عمدهای از آنهم به رسانهها در آموزش خبرنگارانشان بازمیگردد. از همان روزهای ابتدایی که شغل خبرنگاری بهصورت یک حرفه به ایران وارد شد عمده کار بر خبرنویسی و پر کردن صفحه متمرکز شد. نهتنها همان خبرنگاران خبر نویس بر شاخه خاصی متمرکز نشدند بلکه مبحث خبرنگاری تحقیقی هم خیلی جدی دنبال نشد تا بخشی از خبرنگاران از حالت خبرنویسی صرف خارج شوند و با نوشته و گفتههایشان به هشدار و زنهار بپردازند. بخشی از خبرنگاران هم کلاً از ساختار خبری خارج شدهاند و مقالهنویس محض شدهاند. همه این کژیها و کاستیها را که در کنار هم قرار بدهیم این میشود که راهنمایی افکارعمومی میافتد به دست فضای مجازی با هزاران هزار منابع غیرقابل استناد و اعتماد. این میشود که بخش عمدهای از افکارعمومی جامعه بیشازحد به مسئلهای که در تأمین منافعش نقش عمدهای ندارد حساسیت نشان میدهد.
ضربالمثل "علاج واقعه را قبل از وقوع باید اندیشید" واقعاً در اینجا کاربرد دارد. اما بههرحال جامعه ایرانی تجربهای دستکم چهار دههای در مقابله با اینگونه تحولات دارد. در بسیاری موارد در موج اول، حساسیت زیادی از افکارعمومی شاهد بودهایم اما با فرو نشستن موج اول بیشتر این بخش از افکارعمومی حساس به بخش منطق گرا میپیوندد.
نمونههای زیادی برای اثبات این مدعی وجود دارد. بهعنوانمثال، حضور مستشاری و حتی میدانی نیروهای داوطلب ایرانی در کشورهایی مثل عراق و سوریه برای مبارزه با تروریسم در ابتدا با تبلیغات رسانهای گسترده غربیها و همپیمانان منطقهای آنها کشورگشایی نام گرفت اما بهتدریج افکارعمومی متوجه شد که اقدامات ایران بازدارنده بودهاند. افکار عمومی متوجه شد که آمریکا بر اساس دکترین مونرو در طی ۲۲۰ سال گذشته اجازه حضور هیچ قدرت نظامی در قاره آمریکا از جنوب آرژانتین تا شمال کانادا را برای حفظ منافع ایالاتمتحده نمیدهد. یعنی حضور هر نیروی بیگانهای در این منطقه گسترده تهدید محسوب میشود پس چرا حضور این همه تروریست در منطقه تهدیدی برای ایران شناخته نشود؟ ازایندست نمونهها زیاد هستند.
مهم این است که افکارعمومی مهمترین توجهش در بحرانهایی ازجمله منازعه بین روسیه و اوکراین بر تأمین منافع ملی یا برطرف کردن هرگونه تهدید علیه منافع ملی باشد. موضوع مهمی که بخش احساسی افکارعمومی باید بر آن تکیه کند تا تصمیم درست بگیرد ایجاد تعادل بین واقعیت و حقیقت است. بله حقیقت این است که تجاوز و جنگ خوب نیست اما واقعیت این است که کدهایی مانند جنگ بازدارنده، حمله پیشگیرانه و گوشمالی پدرانه هم وجود دارند.
انتهای پیام/۴۱۵۵/
انتهای پیام/