کتاب سال انگلیس به ایران رسید
به گزارش گروه فرهنگی آنا، رمان «وقتِهرز» که نشر شورآفرین آن را منتشر کرده، روایتی است جسورانه و استادانه از زندگی «همه ما» در یکمیهمانی خانوادگی، و قدرت بینبریج نیز در همین است: شرح و وصفِ بینظیرِ کژکاریها و اختلالهای خانوادگی. بینبریج در این رمان برخلاف نویسندگانی چون آنجلا کارتر و مارگارت اتوود، با مباحث فرهنگی در باب جنسیت و تمایلات جنسی گره نخورده، بلکه درواقع هنر او آنجا است که شکاکیت و ناباوری وسیع و گاه مطلقی را درباره احساسات عاشقانه نسبت به جنس مخالف و هسته خانواده با خواننده در میان میگذارد. آنطور که مجله بررسی کتاب آمریکا درباره «وقت هرز» مینویسد: «بریل بینبریج با هر کتاب بهتر و بهتر و سرکش و سرکشتر میشود. و اینبار، او – بریل بینبریجِ هوشیار- در «وقتِ هرز» به سراغ گروهی چهار نفره از میانسالانِ لندنی رفته و کمدی تلخ یک مهمانی و ضایعهیی شتابگیرنده را پیش میکشد. ملودرامی که طنز را بر باد نمیدهد و خواننده را کلمه به کلمه چون شتابِ لحظهها که یکی پس از دیگری جای هم مینشیند، به دنبال خود میکشاند...»
«وقتِ هرز» داستان کشتنِ زمان در بازی روزمرگی، در یک شب، در یکمیهمانی است؛ آنطور که «بینی»، میانسالی را به نیمه دوم مسابقه فوتبال تشبیه میکند، و با در نظرگرفتن اینکه هر آن امکان دارد سوت پایان نواخته شود، میگوید: «پس بیهوده است که وقتِ باقیمانده را با خواستههای نامعقول هدر بدهیم. » حالا میانسالگی، ادوارد فریمن را هم وارد وقتِ اضافه زندگی میکند. ادوارد از پشت خط صدای همسرش هلن را میشنود که: «امشب هم قراره خیلی دیر کنی؟» و ادوارد سعی میکند که دیر نکند. بینبریج در این رمان، تصاویری بکر از روی پنهانِ زندگی، جلوی چشم ما میگذارد که با آنها کاملا آشناییم: از نگاههای زیرجُلکی، پازدنهاییواشکی زیرمیزی، تلفنهای قایمکی، بهانههای الکی، راهبندانهای ساختگی، مشغلههای بیپایان اداری گرفته تا «دوستتدارم»های هرروزه. تصویرهایی که در فیلمها و نمایشنامههای مهم دنیا دیده و خواندهایم: «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد» (با بازی الیزابت تیلور و ریچارد برتون)، «عاشقشدن» (با بازی مریل استریپ و رابرت دنیرو)، «آگوست؛ اوسیجکانتی» (با بازی مریل استریپ و جولیا رابرتز) و «جشن تولد» اثر هارولد پینتر.
بینبریج در این رمان «همه ما» را از زاویه دیدِ دانایکل، زیر تابلوی «شام آخر» جمع میکندتا همزمان با مسیح که از خیانت یکی از حواریونش میگوید، ما را وادار کند به اعتراف: «بالاخره یک روز دست همهشان رو میشود...» بینبریج در این کمدی سیاه ما را کلمهبهکلمه به ضیافتِ «شام آخر» میکشاند؛ هربار نفسمان را با نبضِ هر کلمه و حسِ هر تصویر بند میآورد، و وادارمان میکندکه بازگردیم عقب، به خوانشِ دوباره و دوباره «وقتِ هرز»رفتههایمان.
بریل بینبریج (1932-2010) از بزرگترین نویسندگان ادبیات انگلیسیزبان است که به سبب داستانهای روانشناسانهاش مشهور است. از او با عنوان «جواهر ملت انگلیس» و «بانوی نویسنده» نیز یاد میشود. بینبریج بیشترین نامزدی جایزه بوکر را – پنج بار- در کارنامه خود دارد، و در سال 2010 به پاس همین حضور پیوسته در نامزدی نهایی جایزه بوکر، از سوی آکادمی بوکر تقدیر شد و جایزهای ویژه به او تعلق گرفت. بینبریج در سال 2009 نیز نامزد دریافت جایزه نوبل شده بود. همچنین او دوبار جایزه ادبیکاستا (ویتبرد) را برای بهترین رمان سال بریتانیا در سالهای ١٩٧٧ و ١٩٩٦ برای رمانهای «هر کسی به فکر خودش» و «وقت هرز» دریافت کرد. رمان «روز گردش کارخانه» نیز علاوه بر نامزدی بوکر، جایزه کتاب اول گاردین را از آن خود کرد و در روزنامه معتبر انگلیسی آبزِروِر در فهرست صد رمان برتر دنیا جای گرفت. سال ٢٠٠٨، روزنامه تایمز، بریل بینبریج را در فهرست خود، جزو ٥٠ نویسنده بزرگ بریتانیایی از سال ١٩٤٥ تا 2008 قرار داد.
نشر شورآفرین، پیش از این از بریل بینبریج رمان «هر کسی به فکر خودش» (بهترین کتاب سال انگلیس و نامزد نهایی بوکر 1977) را با ترجمه سلما رضوانجو منتشر کرده بود.
انتهای پیام/