عبدالله ناصری: بازی مورد تصور اصولگرایان را بر هم میزنیم
نتایج اولیه احراز صلاحیتها برای انتخابات مجلس اعلام شد و بسیاری از چهرههای برجسته اصلاحطلب امکان شرکت در انتخابات را ندارند و گفته میشود که اصلاحطلبان نمیخواهند صحنه انتخابات را ترک کنند. آیا با استفاده از نیروهای خاکستری اصلاحطلب میتوان هویت اصلاحطلبانه لیست را تامین کرد؟ به هر حال اصلاحطلبان تاکنون تاکید کردهاند که هویت اصلاحطلبانه لیست از اهمیت ویژهای برخوردار است. چه سازوکاری برای تحقق این امر در شرایط فعلی وجود دارد؟
اصلاحطلبان از همان ابتدا این اتفاق را محتمل میدانستند و همواره بحث بر سر کف و سقف مطالبات اصلاحطلبان در این دوره از انتخابات بود. سقف مطالبات این بود که مجلسی کاملا اصلاحطلبانه، همسو با دولت و کمک کار آن شکل گیرد. کف مطالبات این بود که مجلس آینده حتما از جریان افراطی و تندرو خالی شود. بنده معتقد هستم در هر شرایطی کف مطالبه ممکن خواهد بود. به این خاطر که بخشهایی از حاکمیت اصولگرایی و بخشهایی از حاکمیت کلان نیز به این نتیجه رسیدهاند که جریان افراطی منافع ملی را به خصوص در دو سال اخیر دولت روحانی نادیده گرفته است. به عقیده من جلوگیری از حضور تندروها در مجلس دهم محقق خواهد شد. اصلاحطلبی تعریف و هویت مشخصی دارد که تلاش میکند آن را محفوظ نگه دارد چون بنا را بر این اصل گذاشته شده که صحنه کنشگری سیاسی و اجتماعی را ترک نکند حتی اگر هزینههای سنگین پرداخت شود. کنار کشیدن اصلاحطلبان مطلوب جریان تندرو است. همچنین اصل بر این است که منافع ملی بر منافع جناحی ارجح باشد. نمونه بارز آن در گذشته این بود که یک اصولگرای عضو جامعه روحانیت مبارز که گفتمان اصلاحطلبی را برای انتخابات پذیرفت به عنوان نامزد اصلاحطلبان حمایت شد. جریان اصلاحات نامزد اصلی خود را کنار گذاشت و از نامزدی با پیشینه اصولگرایی حمایت کرد. دولت آقای روحانی نتیجه سیاستها و ابتکار عمل جریان اصلاحات بود. خوشبختانه آقای روحانی با همین گفتمان در عرصه بینالمللی و داخلی پیش رفته است و او را یک اصلاحطلب روشن و آشکار میبینند. با حفظ این مقدمات اصلاحطلبان در انتخابات پیشرو با وجود ردصلاحیتهای گسترده شرکت خواهند کرد و لیست خواهند داد. همچنان که در انتخابات ٩٢ بخشی از اصولگرایان معتدل در کنار اصلاحطلبان قرار گرفتند و به دفاع از نامزد مورد توجه اصلاحطلبان آمدند، در انتخابات مجلس نیز این اتفاق رخ خواهد داد. به عقیده من شرایط خطیر کشور اقتضا میکند که این مصلحت اندیشی رخ دهد. بنابراین اصلاحطلبان با حفظ گفتمان ثبت شده و تاریخی خود که بر همه روشن است در انتخابات شرکت خواهند کرد. پیشبینی ما این است که جریان اصلاحات در حداکثر حوزه انتخابیه لیست خواهد داشت. البته این لیست ایدهآل اصلاحطلبان نخواهد بود بلکه لیستی با شرایط حداقلی خواهد بود.
آیا پیش زمینه و ابزار لازم برای بستن لیست حداقلی وجود دارد؟
فعلا آنچه مسلم است این است که ستادها و شورای اصلاحطلبان در سراسر کشور در ایام ردصلاحیتها تمام تلاششان را برای شناسایی نیروها کردهاند. نیروهایی که حتی بعضا مستقل بوده و بروز و ظهور اصلاحطلبی ندارند اما کفایتها و تخصصهای لازم برای حضور در پارلمان را دارند. اصلاحطلبان در این دوره به جهت حساسیت خطیر، شرایط بحرانی و موقعیت کشور در پسا برجام با تمام قوا در انتخابات شرکت میکنند. خصوصا به دلیل انتخابات خبرگان که برای اصلاحطلبان و کل جامعه بسیار مهم است، تاکتیک ما باید روشن و قوی باشد. این دو انتخابات بر هم اثر خواهند گذاشت. اگر انتخابات خبرگانی در پیش نبود شاید اصلاحطلبان رویکرد دیگری متفاوت با آنچه هست در پیش میگرفتند اما چون انتخابات خبرگان بسیار مهم است بنابراین شاید شرایط اقتضا کند که اصلاحطلبان تعداد زیادی از نامزدهای بدون شناسنامه بارز و آشکار اصلاحطلبی را در لیستهای خود لحاظ کنند. حتی اگر برخی حوزههای انتخابیه لازم باشد از نمایندگان اصولگرای معتدل حمایت کنند؛ نه اینکه در لیست قرار دهند. این حمایت به این دلیل خواهد بود که کف مطالبات ممکن شود و مانع ورود نیروهای تندرو در مجلس شویم.
با این تفاسیر پس اصلاحطلبان به اهمیت دو انتخابات پیشرو واقف هستند؟
بله. انتخابات سال ٩٤ بسیار برای اصلاحطلبان حیاتی است. دو انتخابات مهم پیش رو است. انتخابات مجلس میتواند در انتخابات ٩٦ ریاستجمهوری تاثیرگذار باشد. انتخابات خبرگان نیز برای بقا و دوام کشور اهمیت دارد. این دو باعث شده که اصلاحطلبان رویکرد جدیتری را بر اساس مطالح و منافع عمومی اتخاذ کنند.
شناسایی نیروهای خاکستری در شرایط فعلی اهمیت ویژهای دارد؛ این شناسایی باید چه فاکتورهایی داشته باشد؟ از این نظر که اصلاحطلبان یکبار تجربه تلخ انتخابات شورای شهر را داشتهاند. چه باید کرد تا آن اتفاق دوباره در مجلس شورای اسلامی تکرار نشود؟
اکنون تمام تلاش دوستان در سراسر کشور بر این است که چهرههای آماده به کار و حافظ روابط و مصالح عمومی جامعه شناسایی شده و افرادی انتخاب شوند که به شرایط عمومی کشور فکر میکنند. به عقیده من با توجه به میزان ثبت نامی که شده بتوان چنین لیستی بست. با توجه به سفرها و گزارشهایی که انجام شده از مراجع کلان حاکمیت، پیشبینی میشود خیلی از ردصلاحیت گسترده در سطح کشور رضایت وجود نداشته است. همچنین پیشبینی میشود تعدادی از نامزدهای ردصلاحیت شده برگردند.
این مساله را باید به عنوان یک واقعیت در نظر گرفت که وقتی ردصلاحیتها اعلام شد بخشی از پایگاه اجتماعی جریان اصلاحطلب ناامید شده و ممکن است پای صندوقهای رای حاضر نشود. اصلاحطلبان چه راهبردی دارند برای اینکه بتوانند پایگاه اجتماعیشان را پای صندوقهای رای بکشانند؟ ضمن اینکه به هر حال انتخابات مجلس تفاوت ساختاری با انتخابات ریاستجمهوری دارد.
واقعیت این است که این مشکل وجود دارد. انتخابات ریاستجمهوری و انتخابات مجلس متفاوت هستند. شاید بتوان گفت در این مورد مهمترین وظیفه را رسانههای اصلاحطلب به عهده دارند که اجازه ندهند انفعال در میان جامعه رای اصلاحطلبان ایجاد شود. با همان رویکردی که در سال ٩٢ توانستیم مردم را قانع کنیم که پای صندوق رای بیایند و به نامزدی با پیشینه اصولگرایی اما با گفتمان اصلاحطلبی رای دهند. اصلاحطلبان و پایگاه اجتماعی این جریان در اسفند ٩٤ نیز این اولویت را پیشروی خود دارند. با توجه به شرایط عمومی منطقه و شرایط کشور به هیچوجه نمیتوانیم صحنه را ترک کنیم. اصلاحطلبان و پایگاه اجتماعی جریان اصلاحطلب نباید از این مساله غافل شوند. جریان تندرو مشکلات سنگینی را در کشور پدید آورده است. با حرکتی که رسانههایی امثال صدا و سیما در پیش گرفتهاند فکر میکنم جریان رقیب اصلاحات که تاحدودی انتخابات را مدیریت میکند تمایل به این دارد که اصلاحطلبان و جامعه حداقل مشارکت را داشته باشد. به این خاطر که تصور میکنند در مشارکت حداقلی پیروز هستند. ما باید فضا را به گونهای کنیم که بازی را به هم بزنیم. همچنان که در سال ٩٢ بازی آنها را بههم زدیم. آنها فکر نمیکردند که با ردصلاحیت آقای هاشمی اصلاحطلبان بتوانند در صحنه ریاستجمهوری پیروز شوند. اسفند ٩٤ نیز باید همین قاعده را به کار ببریم. رسانهها، نخبگان و همچنین فضای مجازی نقش مهمی در این زمینه دارند تا جامعه رای اصلاحطلبان را ترغیب کنند که تحت هر شرایطی پای صندوق رای بیایند. حتی اگر اقلیت فعالی در مجلس داشته باشند بهتر از این است که شرایط مانند چند دوره اخیر مجلس باشد.
چه تضمینی وجود دارد که لیست کمتر شناخته شده از اصلاحطلبان رای بیاورد؟ به هر حال برای این مشکل هم باید چارهای اندیشید.
این مساله به ایام تبلیغات باز میگردد. باید ببینیم چه سیاستهایی مناسبتر هستند. نامزدهای ردصلاحیت شده که چهرههای شناخته شدهای در سطح ملی هستند، مثل آقای الیاس حضرتی که امیدوار هستیم تایید صلاحیت شود و به صحنه انتخابات بازگردد میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. بر فرض محال اگر امثال او تایید صلاحیت نشدند باید در زمان تبلیغات افراد برجسته فعال شده و جامعه رای اصلاحطلبی را برای حضور در انتخابات و رای به فهرستهای حداقلی آماده کنند. نخبگان کشور و افراد ردصلاحیت شده به عنوان گروههای مرجع مورد توجه جامعه اصلاحطلب در سراسر کشور هستند.
این راهبرد برای حوزههای انتخابیه کوچکتر هم میتواند پاسخگو باشد؟
بله اما میزان اثرگذاری آن کمتر است. در حوزههای انتخابیه کوچکتر و جغرافیای محدودتر شرایط فرهنگی، اجتماعی و سنتی خاص حاکم است. اصلاحطلبان در حوزههای محدودتر و کوچکتر نیز افرادی را دارند که بتوانند به عنوان گروه مرجع محسوب شده و همین مخاطبهای سنتی با فرهنگ و قومیت خاص را نیز جذب کرده تا مردم را به نفع نامزدهای کمتر شناخته شده و لااقل مستقل پای صندوق رای بکشانند. تمام سیاستها باید در این جهت باشد که ما به حداقل و کف مطالبات خود قناعت کنیم. هر چه بیشتر بتوانیم نامزد وارد مجلس کنیم، بهتر است. گام اول این است که از ورود جریان تندرویی که در این سالها اثبات کرد به هیچوجه مصالح کشور را در نظر نمیگیرد، جلوگیری شود. تندروها باعث شدند کسانی مثل آقای لاریجانی از این حوزه کنار کشیده و مستقل وارد انتخابات شوند. فکر میکنم در حوزههای انتخابیه کوچک هم بتوان این راهبرد را سازماندهی کرد.
بنابراین این راهبرد و شعار وجود دارد که اصلاحطلبان در هر شرایطی اجازه نمیدهند نیروهای تندرو وارد مجلس آینده شوند؟
این اتفاق باید ممکن شود. به هر قیمتی که شده باید طوری بازی کنیم که جریان تندرو وارد مجلس نشود. من بر این باور هستم که جریان اصولگرای عاقل هم به این نتیجه رسیده که جریان تندرو برای کشور و جریان اصولگرایی پرهزینه بوده است. لذا امروز به این نتیجه رسیده که هر طور شده تلاش کند تا جریان تندرو وارد پارلمان نشود. چرا که وقتی درون قدرت این جریانهای تندرو حضور پیدا میکنند جریانهای خودسر بیرون نهادهای حاکمیتی راحت میتوانند برای کشور هزینه بیافرینند. اتفاقاتی مانند حمله به سفارت عربستان یا انگلیس که حمایتهای درون نهادهای قدرت میتواند برای کشور هزینه ساز باشد. هرچه جریان تندرو کمتر درون جریانهای حاکمیتی باشند به نفع کشور، منافع ملی و حتی اصولگرایان است.
انتهای پیام/