به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، شهید آیتالله بهشتی بهار و تابستان سال ۵۷ برای ساماندادن به مبارزات سیاسی با رژیم پهلوی که در خارج از ایران در جریان بود، عازم سفری چندماهه به کشورهای اروپایی و آمریکایی میشود. ایشان در یکی از دیدارهای خود با دانشجویان عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا سخنرانی مهمی پیرامون مساله گونهشناسیهای مختلف اسلام درمیان مردم از نگاه قرآن کریم میکند و همچنین تحلیلی جامعهشناختی درباره گروههای مختلفی که در نهضت اسلامی ایران با حکومت پهلوی مبارزه میکنند، ارائه میدهد. شهید بهشتی در این سخنرانی طبق آیات قرآن دوگونه اسلام یعنی اسلام مصلحتی و سیاسی و همچنین اسلام راستین و قلبی را توضیح میدهد و درکنار آن به نوع سوم اسلام که با گذر زمان و درطول نهضت به وجود میآید، یعنی اسلام اقلیمی اشاره دارد. وی همچنین پنج گروهی که پس از آغاز هر نهضتی به آن میپیوندند را معرفی و به تحلیل و جامعهشناسی هرکدام از آنها میپردازد. این سخنرانی شهریور ۵۷ در اتریش صورت میپذیرد. در ادامه متن این سخنرانی را که در کتاب «سهگونه اسلام» متعلق به انتشارات «شهید بهشتی» آمده، بازخوانی میکنیم.
اسلام راستین و اسلام تابعیتی
در قرآنکریم در زیر واژه اسلام، ما به دو گونه اسلام برخورد میکنیم و بهدنبال آن در جامعه خودمان هم به یک گونه سوم... برای اینکه با اسلام آشناتر شویم، چه بهتر که بازتعریف اسلام را از خود قرآن بگیریم. کلمه اسلام در زبان عربی ازقبیل کلمه تسلیم و استسلام است. اسلام، تسلیم و استسلام یعنی چیزی را پذیرابودن بیآنکه دربرابر آن مقاومت و حساسیت منفی داشته باشیم؛ پذیرش کامل، بیچون و چرا و بدون مقاومت؛ این میشود معنی اسلام. از بررسی آیات قرآن به دست میآید که در این کتاب آسمانی از دو نوع پذیرش، از دو نوع قبول دعوت پیامبر یاد میشود. یک نوع عبارت است از اسلام سیاسی، مصلحتی و تابعیتی؛ دوم اسلام واقعی، قلبی، سازنده و عملی. آیات با این تاکید همه را به اسلام دعوت میکند، به اسلام راستین قلبی سازنده عملی؛ آنکه انسانساز است... پنج آیه آخر سوره حجرات، روی سخن آیات با عدهای است که مسلمان شدهاند و قرآن با صراحت به آنها میگوید شما مسلمان شدهاید بیآنکه ایمان به دل شما راه یافته باشد. اینها چه کسانی هستند؟ به آنها میگوید مومنان راستین کسانی هستند که چنین و چنانند؛ شما از آنها نیستید. این مسلمانهای قلابی که در همان زمان پیغمبر، نهضت اسلام با آنها روبهرو شده، چه کسانی هستند؟ برای شناسایی اینها اجازه بدهید کمی وضع نهضتها را بهطور کلی و بهخصوص نهضتهای مسلکی را بهتر و واقعبینانهتر بشناسیم.
گروههای مختلف حاضر در یک نهضت
یک نهضت مسلکی که دارای یک راه، مسلک، ایده، عقیده، جهانبینی و ایدئولوژی است، به محض اینکه آغاز میشود، گروههایی به آن روی میآورند. ۱- جستوجوگران راستین حقجوی حقپویی که دلشان در عشق حق میتپد، سالها به این سو و آن سو رفتهاند، جستوجو کردهاند و گمشده خود را پیدا نکردهاند. حال نهضتی تازه پیدا شده، دعوتی تازه به گوش آنها میخورد، به سراغ این دعوت میروند که ببینند آیا آن راه راستی که میخواهند در همین دعوت به دستشان میآید یا خیر. ۲- یک عده مردم ناراضی از وضع موجود که چون از وضع موجود ناراضیاند، هر دعوت تازهای که احتمال بدهند برای آنها وضع بهتری به وجود میآورد برایشان قابلتوجه است. پس به سوی آن میروند و به آن دعوت روی میآورند تا ببینند آیا در آن دعوت میتوانند از زندگی و وضع خودشان رضایت بیشتری داشته باشند. اینها درحقیقت در پی وضع بهترند بیآنکه آرمانهای عالیتری داشته باشند؛ پس به این امید که در شرایط جدید ممکن است وضع بهتری داشته باشند به آن نهضت روی میآورند. ۳- افرادی کمابیش پیدا میشوند که در شرایط موجود بیش از نارضایتی اصولا یک گمشده دارند؛ مخصوصا جاهطلبهایی که در محیط کنونی فرصتی برای رشد و ترقی و رسیدن به مقام دلخواه پیدا نکردهاند. اینها به محض اینکه صدای تازهای به گوششان میخورد، میگویند سراغ این صدای تازه برویم، شاید در آن مسیر، از آن نمد به ما کلاهی برسد. حتی گاهی در میان اینها چهرههایی پیدا میشود که کارهای قهرمانانه میکنند. چون شما میدانید کارهای قهرمانانه منحصر به افراد هدفدار نیست. قهرمانان بوکس مگر قهرمان نیستند؟ مگر اینان کارهای خطرناک نمیکنند؟ مگر به خطرها تن نمیدهند؟ قهرمانان دریانوردی که شما قصهها و افسانههایشان را خواندهاید، مگر به خطرات بزرگ تن در ندادهاند؟ اینها بهخاطر چه چیزی به این خطرها تن میدهند؟ به خاطر یک آرمان بزرگ بشری؟ یا به خاطر رسیدن به یک شهرت، نام، آوازه یا احیانا آنچه بهدنبال شهرت و نام و آوازه نصیب اشخاص میشود؟ این هم گروه سوم، یعنی کسانی که گمشدهای دیگر دارند که در شرایط موجود به آن نرسیدهاند و در وضع قدیم راهها را بسته میدیدند، حالا در وضع جدید میگویند ممکن است راهی به روی ما باز شود، بنابراین بهدنبال گمشده خودشان هستند. ۴- فرصتطلبان، آپورتونیستها، کسانی که اصولا به اندازه این گروه سوم هم حاضر نیستند تن به خطر بدهند؛ کسانی که در کمینگاههای خودشان غنودهاند، چشم میاندازند، دوربین میگذارند تا از دور ببینند از کجا زمینهای برای یک سفره گسترده فراهم میشود که آنها بر سر سفره آمادهای که با رنج دیگران آماده شده، حاضر شوند و شکمی از عزا دربیاورند، به مالی برسند، به نامی برسند، به مقامی برسند، به رهبریای برسند، پیشوایی و پیشتازی کنند، درحالی که تاکنون هیچگونه تاختوتازی نداشتهاند؛ فرصتطلبان بهمعنی واقعی. این هم گروه چهارم. ۵- گروه پنجم، که بیشتر مردم از این قبیلند، کسانی هستند که اصولا کاری به این کارها ندارند، مردم معمولیاند؛ پیروان مذهب زندگی آرام. میخواهند با همان زندگی روزمره خودشان سرگرم باشند و برای پرداختن به زندگی روزمره این را تجربه کردهاند که باید در پناه یک قدرتی زندگی کرد. حالا این قدرت، خواه قدرت دیروز باشد، خواه قدرت امروز؛ بوجارند. بوجار به کسی میگوییم که خرمنها را باد میدهد و با باد دادن، گندم را از کاه جدا میکند. بوجار با وسیلهای که دارد گندم را با کاه بالا و پایین میکند، یک باد ملایم که میآید کاه را به یک طرف میبرد، گندم سرجایش پایین میآید و آرامآرام خرمن پاک میشود؛ به این بوجار میگوییم. اینان بوجارهایی هستند که یک نسیمی میخواهند که با آن نسیم خرمنشان را پاک کنند. حالا باد میخواهد به سمت مشرق بوزد یا میخواهد به سمت مغرب. اینها به هرطرف که باد بیاید خرمنشان را باد میدهند. ضربالمثل معروف میگوید به هر طرف باد میآید، این هم به همان طرف باد میدهد. باید گفت اکثریت مردم در طول تاریخ همینطور بودهاند؛ مردمی بودهاند زندگیزده، طالب زندگی روزمره، به روزمرگی خو کرده و خواهان یک نوع نظام و قدرتی هستند که در پناه آن نظام و قدرت بتوانند زندگی روزمره را بگذرانند. درطول تاریخ تا آن مقدار که من مطالعه دارم نهضتهای عالم، معمولا با همه این پنج گروه روبهرو بودهاند.
نحوه شناسایی گروههای مختلف نهضتی از یکدیگر
پیشتازان و السابقونالسابقون چه کسانی بودهاند؟ آن گروه نخستین، جستوجوگران راستین، آنها که بهراستی بهدنبال آرمانی میگشتهاند، خواهان آرمانی بودهاند، ایدهای انسانی و عالی و الهی داشتهاند؛ اینها سراغ یک نهضت و رهبر آن نهضت میآمدند و اگر در آن نهضت و در رهبر آن نهضت و الگوهای آن نهضت، گمشده خودشان را پیدا میکردند، به آن میپیوستند و در راه به ثمر رسیدن آن فداکاری و جانبازی میکردند. در راه جهاد باموالهم و انفسهم فیسبیلِ آن هدف و آرمان و مرام و عقیدهای که انتخاب کرده بودند، هیچگونه تعللی نداشتند. اینها مومنان و پیروان راستین یک نهضت هستند. اما آن چهار گروه دیگر چه؟ گروه اول و دوم کسانی هستند که حتی ممکن است در اوایل نهضت، همان وقتی که نهضت با دشواریهایی روبهرو است، به نهضت بپیوندند. بسیاری از چهرههایی که در نهضتهای بزرگ تاریخ در مراحل حساس و تلخ و خطرناک به نهضت پیوستهاند، از این گروههای اول و دومند. گروه دوم چه کسانی بودند؟ ناراضیان از وضع موجود که بهدنبال بهتر شدن وضع بودند و میگفتند وضع موجود به هم بخورد، وضع جدید هرچه باشد برای ما بهتر از این است؛ شعاری اینچنینی. گروه سوم آنهایی هستند که در پی آن هستند که در مسیر جدید و شرایط جدید به مقامی برسند که در وضع موجود هرگز امید آن را ندارند. نهفقط از وضع موجود ناراضی بودند و میخواستند وضع به هم بخورد و وضع بد، بهتر بشود، بلکه یک هدف خاص شخصی را هم در طول نهضت دنبال میکردند. حتی در صفوف نخستین نهضت، گاهی چهرههایی از این قبیل به چشم میخورد. در نهضتهای معروف دنیا اشخاصی هستند که نام نمیبرم _زیرا مطلبی که قصد گفتن آن را دارم نمیخواهم فدای اختلاف بر سر چهرهها، اشخاص و نامها شود_ چهرههای معروفی در طول تاریخ، قبل از اسلام، دوران اسلام، بعد از اسلام و در دوره معاصر میتوان جستوجو کرد که زندگینامهشان نشان میدهد با اینکه از نخستین گروندگان به نهضتها بودهاند ولی از همان آغاز بهدنبال یک هدف شخصی نیز بودهاند و با مهارت و گاهی با قبول خطرها، آن هدف شخصی را دنبال میکردهاند. بازشناختن اینها از گروه اول بسیار دشوار است، زیرا هردو گروه، آدمهای برجستهای هستند، هردو آدمهای کارایی هستند و هردو تلاشگرند. هردو، تن به خطر میدهند و بازشناختن این دو گروه فقط یک راه بیشتر ندارد و آن این است که گروه نخستین گروه نورانیاند؛ در زندگیشان نوری میدرخشد، نور خداخواهی و نور دگرخواهی. گروه سوم با تمام کوششی که برای جازدن خودشان در گروه و صف اول میکنند، با دقت میشود آثار تاریکی، پوکی و پوچی را در مجموعه شخصیت آنها ملاحظه کرد. من اتفاقا به شما دوستان توصیه میکنم در همین مراحل کنونی که ما در آن قرار داریم، سخت باید در شناخت آن نور و این تاریکی مهارت پیدا کنیم. این سه گروهی هستند که پیش از به قدرت رسیدن نهضت مطرح هستند.
خطر بزرگ آپورتنیستها و فرصتطلبها
مصیبت از وقتی شروع میشود که نهضتها به قدرت میرسند. به محض اینکه نهضتها به قدرت میرسند دروازههای جامعه روی گروههای چهارم و پنجم باز میشود. گروه چهارم که بسیار ازخودراضی، پرتوقع و خطرناکند؛ آپورتونیستها و فرصتطلبان هستند. تا وقتی نهضت، تلخی، رنج، شهادت، زجر، شکنجه، زندان، ناراحتی، گرسنگی، تشنگی و دربهدری داشت، هیچ پیداشان نبود اما وقتی نهضت به قدرت میرسد، آن وقت میگویند بله شما که میدانید ما برای خودمان مشغول کارها بودیم و چنین و چنان میکردیم. آنها از همه کسانی که تاکنون در این راه گام برمیداشتند، طلبکارند. طلبکارهای تازه از راه رسیده یا تازهنفس، برای یک نهضت بسیار خطرناکند. البته نهضتهای پیشرفته کوشش کردهاند با معیارهای مشخصی این چهرههای قلابی را به پیروان بشناسانند و راه را بر پرتوقعی آنها تا حدود زیادی ببندند. البته نهضتها تا حدودی هم موفق شدهاند ولی باور بفرمایید تا امروز هیچ نهضت کوچک یا بزرگی را نمیشناسم که از آسیب و آفت این گروه چهارم مصون مانده باشد. البته خطر بزرگتر از جانب گروه پنجم است، چون پنجمیها هستند که تکیهگاه چهارمیها و سومیها هستند. پنجمیها چه کسانیاند؟ مردم عادی نسبت به اینکه قدرتی که بر آنها حکم میراند چه مسلکی دارد و چه کار میکند، چندان تفاوتی از خود نشان نمیدهند. اینکه قدرتی باشد در زیر سایه او زندگی کنند، در زیر چترش قرار بگیرند، باران به آنها نخورد، کافی است. حالا چتر مال هرکسی میخواهد باشد. اینها هستند که تکیهگاه گروه چهارم و سوم قرار میگیرند و در طول تاریخ گروههای سوم و چهارم به کمک این پنجمیها، گروه نخستین را که پیشوایان و پیشتازان راستین نهضتها و جوامعند، خانهنشین کردهاند و از نقش حقیقی خود انداختهاند و از میدان به در کردهاند. اگر در تاریخ نهضتها مطالعه کنید، همواره این مشکل بزرگ را بر سر راه پیروزی نهضتها میبینید. این است که تعجب نکنید که همه هجده آیه سوره حجرات پیرامون مشکلات کوچک و بزرگی است که نهضت اسلام و پیغمبر اسلام در برابر گروه پنجم داشته است و خطاب، بیشتر به گروه پنجم است که درونشان از گروه چهارم هم کسانی یافت میشوند.
رابطه مسلمان تابعیتی و ایدئولوژی
رابطه گروه پنجم با ایدئولوژی چه نوع رابطهای است؟ رابطه تابعیتی. اگر نهضت اسلام است، مسلمان میشود و میگوید من مسلمانم؛ «أشهد ان لاالهالاالله، أشهد ان محمدا رسولالله.» شهادتین را میگوید، میگوید بفرمایید، دیگر چه میگویید؟! اما برای چه میگراید؟ این گرایش درحقیقت برای این است که بتواند تابعیت جامعه اسلام را بپذیرد و از مزایای قدرت حاکم برخوردار شود و بتواند از مزایای تابعیت کشور جدید استفاده کند. آیا در دل چنین کسی ایمان آمده؟ اصلا آرمانهای نهضت را و شعارهای واقعی نهضت را میشناسد؟ این هیچچیز نمیشناسد. این است که قرآن به پیغمبر میگوید به اینان بگو «قولوا اسلمنا»؛ بگو من به شما اعلام میکنم حق ندارید بگویید ما ایمان آوردیم. باید بگویید ما در برابر جریان روز تسلیم شدیم. اسلام اینها چیست؟ تسلیم شدن است اما تسلیم شدن دربرابر قدرت حاکم. به چه منظور؟ بهمنظور توانمندشدن در استفاده از مواهب این قدرت حاکم. اینها گاهی هم بر پیغمبر منت میگذاشتند: یا رسولالله! چرا به ما نمیرسی؟ چرا سهم ما را نمیدهی؟ چرا مواظب حال ما نیستی؟ آخر ما بهخاطر تو مسلمان شدیم؛ «یمُنّون علیک ان اسلِموا»؛ بر تو منت مینهند که اسلام پذیرفتند. «قل لاتمُنّوا علیّ اسلامکم» چه منت مینهید بر من این مسلمانی را، اگر واقعا ایمان پیدا کردید؟ «بلِ الله یمُنُّ علیکم ان هدیکم للایمان ان کُنتم صادقین». اگر واقعا ایمان پیدا کردهاید. اگر هم ایمان پیدا نکردهاید، یک اسلام تابعیتیِ مصلحتیِ سیاسی است که دیگر منت ندارد. آمدید سر سفره غذایی بخورید، کارت ورودی گرفتید، بیش از اینکه نیست!؟ این نوع اسلام، نوع اسلام مصلحتی سیاسی تابعیتی است. خیلی جالب است که در فقه اسلامی کسی که شهادتین را بگوید، حکومت اسلامی به او شناسنامه معمولی اسلامی میدهد. بنابراین از موقعیت تابعیت جامعه بهره میگیرد. آنگاه [خدا] او را محک میزند. آنقدر با معیارهایش محک میزند تا بشود مسلمان راستین را شناخت. فقط همین یک آیه را ملاحظه کنید، ببینید با همین یک آیه تا چه حد میتوانیم مسلمان راستین را بشناسیم: «ِاّنما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و انفسهم فیسبیل الله أولئک همالصادقون» مومنان، مومنان راستین آنها هستند که قبلا به خدا و پیامبر خدا ایمان آورده باشند و بعد کمترین شک و تردیدی به دل آنها، به عمل آنها، به رفتار آنها راه نیافته باشد. تا آنجا که با تمام جان و مالشان آماده باشند در راه خدا پیکار کنند. در اینجا فشرده بیان میکند اما اگر مفصلترش را بخواهید اول سوره مومنون: «قد أفلح المومنون...» تا آخر و سوره فرقان: «و عباد الرحمن الذین یمشون علیالأرض هونا...» تا آخر. این آیات و آیات مشابه در قرآن مکرر آمده و نخواستم در این بحث سراغ آنها بروم. مومن، مسلم و اسلام راستین، با ایمان و با عمل همراه است. این اسلام شناسنامهای و آن اسلام تابعیتی میشد با ایمان همراه نباشد، میشد با عمل هم همراه نباشد و ظاهری باشد ولی اسلام راستین با ایمان راستین، ایمان قلبی، با عمل و پایبندی راستین همراه است.
قوام و استخوانبندی یک نهضت وابسته به کدام گروه است؟
قوام و استخوانبندی یک نهضت به کدام یک از این پنج گروه وابسته است؟ به گروه اول. گروه اولند که میتوانند بهراستی مایههای قوامیافتن یک نهضت و یک حرکت باشند: حرکت دانشجویی اسلامی در اروپا، آمریکا، ایران، در حوزه قم، در میان معممین و غیرمعممین، خانمها، آقایان، جوانان و سالخوردگان. نهضت باید بداند قوامش به مسلم نوع اول است. مسلمان، مسلمان واقعی، مسلمان راستین، مسلمان با ایمان، مسلمان نورانی؛ «اللَّه وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کفَرُوا أَوْلِیاوهمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولَئِک أَصْحَابُ النَّارِ همْ فِیها خَالِدُونَ» آنکس که در زندگیاش روشناییها و اخلاصها به چشم میخورد. آنهایی که فطرت شما ایشان را دوست دارد. آنکه دلهای پاک انسانهای جستوجوگر ایمانش را، عملش را، اخلاصش را، ازخودگذشتگیاش را، طالب جاه نبودن و طالب شهرت نبودن و ریا نداشتنش را دوست دارد.
اسلام اقلیمی، گونه سوم اسلام
از دهه سوم به این طرف، نهضت با نوع سومی از مسلمانان روبهروست: مسلمانان «پدر و مادری» و «اقلیمی» که ما باشیم. چرا شما مسلمانی؟ چون در خانه پدر و مادر مسلمان به دنیا آمدهام. اگر در خانه پدر و مادر مسیحی به دنیا آمده بودم چه بودم؟ مسیحی بودم. اگر در خانه پدر و مادر بیدین و مادی به دنیا میآمدم، چه بودم؟ ملحد و مادی بودم. اگر مسلمان اقلیمی یا مسلمان شناسنامهای، مسلمانزاده شده باشد و در خانه پدر و مادر مسلمان اگر درست ساخته شده باشد و صحیح تربیت بشود یعنی درست به او برسند و یا خودش به خودش برسد، مسلمان راستین میشود، یعنی از مسلمانان گروه اول میشود، وگرنه مسلمانی میشود که چون پدر و مادرش مسلمان بودند، مسلمان است. من به اینها مسلمانهای عادتی میگویم زیرا عادت کردهاند مسلمان باشند.