همراه شدن با شخصیتهای رند قدیمی در کتاب «گچپژ»/ به یاد روزگاری که طنزنویسی برگ برنده مطبوعات بود
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، خوانش آثار مکتوبی که لحن و ادبیات قدیمی دارند و در دل آنها از لغات و کلماتی استفاده شده که سالهاست دیگر از آنها استفاده نمیشود، باوجود تمام سختیهایی که دارد و ممکن است باعث شود خواننده معنای برخی جملات و عبارات را متوجه نشود، اما حس خوبی به مخاطب منتقل میکند، حسی که ویژگیهای مثبت فراوانی هم دارد.
نخستین ویژگی آن بزرگ شدن دایره لغات مخاطب است، حال اگر خواننده این اثر خود دستی بر قلم داشته باشد که این ویژگی برای او کارکرد بیشتری هم خواهد داشت. بسیاری از کلماتی که در نسخ کهن و قدیمی ما استفاده میشدند، امروزه یا تغییر شکل دادند و یا آسانتر شدهاند و با خواندن متون قدیمی (حتی متون مربوط به اوایل قرن سیزده شمسی) میتوان ریشه و بن مایه اصلی بسیاری از کلمات امروزی را دید.
در برخی موارد نیز سبک و سیاق ادبی موجود در آثار قدیمی یادآور مدل نامهنگاریهای اداری است، مدلی که همچنان هم رواج دارد و باوجود انتقادات بسیاری که به این روش از نامهنگاریها صورت میگیرد اما همچنان پر استفاده است. ادبیاتی با افعال منسوخ شدهای همچون «میباشد» به همراه زیادهگویی و حشو که گویی به نمک این مدل نامهها تبدیل شده است و هرکس بیشتر از صفات هممعنی و تکراری در ادبیاتش استفاده کند، پیروز میدان خواهد شد!
یکی دیگر از مواردی که میتواند به شیرینتر شدن کتب و متونی که با ادبیات و گویشهای قدیمی به رشته تحریر درآمدند، کمک کند استفاده از لحن طنز است، طنزی که میتواند با نیش و کنایه همراه باشد و به کلیت کار فضایی جذابتر بدهد. در طول سالهای اخیر بسیاری از طنزنویسان و ستوننویسان روزنامهها و مطبوعات کشور، با استفاده از این روش حرفها و دغدغههای زیادی را در لفافه مطرح کردند، حرفهایی که شاید اگر میخواستند بدون ظرافت طنازانه و استفاده از ادبیات قدیمی بزنند تاثیرگذاری چندانی نداشت و انتخاب این لحن کمک بزرگی به بیشتر دیده شدن کار آنها داشت.
طنزنویسی با ادبیات قدیمی
در میان آثار بسیاری از بزرگان طنزنویس و قدیمیهای روزنامهنگاری کشورمان در دهههای اخیر همچون عمران صلاحی، کیومرث صابری فومنی (گل آقا) و... دیده و خواندهایم که با این سبک چه متنهایی نوشتند و در دل نوشتههایشان چه حرفهای مهمی را به مسئولان وقت گوشزد کردهاند. اصولا استفاده از نیش و کنایههای رندانه در مطالب طنز اینچنینی، یکی از روشهای امتحان پس دادهای است که بسیاری از نویسندگان ریز و درشت در دوران مختلف آن را انجام دادهاند.
اما به طور خاص در یک دهه اخیر و با نفوذ بیش از اندازه فضای مجازی در سبک زندگی مردم، حتی روشهای مختلف ادبی هم دستخوش تغییر شدند. موج «وبلاگنویسی» در دهه هشتاد و اوایل دهه نود، جریانی را در ادبیات به وجود آورد که رگههایی از آن در بخشهای طنز ادبی و ستوننویسی رسانهها نیز نفوذ کرد. بسیاری از نویسندگان نسبتا شناخته شده امروزی، کسانی هستند که یا کارشان را با وبلاگنویسی آغاز کردند، یا در دوران اوج این پدیده به این جرگه ورود کردند و اصطلاحا «وبلاگنویس» شدند.
حالا مدتی است که برخی از این وبلاگنویسها بهترین بخشهای نوشتههای خود را که عموما طنز است، در قالب کتاب منتشر میکنند، کتابهایی که اکثراً از نظر ادبی هم سطح بالایی دارند و با کمی ویرایش نسبت به نسخه منتشر شده اولیه در اینترنت، به اثری قابل دفاع در حوزه ادبیات طنز تبدیل شدهاند. یکی از این کتابها «گچپژ» نوشته محسن رضوانی است. اثری که ادبیات و لحن روایی تمام یادداشتهای آن برگرفته از گویش و لهجه غلیظ تهرانی و ادبیات قدیمی است، ادبیاتی که در ابتدای گزارش به آن اشاره شد.
این کتاب ۵۱ عنوان یادداشت دارد که در دل عناوین مختلف آن هم میتوان نکات جالب توجهی دید، تا حدی که گویی نویسنده تلاش زیادی کرده که بخش زیادی از نمک یادداشتهایش را در تیتر یا عنوان آن به خرج دهد. باوجود اینکه کلیت متن از لحن روایی قدیمی و گویش چند دهه پیش تهرانیها تبعیت میکند، اما در دل آن یادداشتهایی با عناوین امروزی هم به چشم میخورد. عناوینی همچون دیفالت، آی لاو تو رو، بیگ لایک، سولفوریز و... که هم ادبیاتی قدیمی دارد و هم از تکه کلامها و الفاظ امروزی در بخشهای مختلف آن به وفور استفاده شده است.
این کتاب یادداشتهای کوتاه و خوش ریتیمی دارد که قطعا از خواندن آنها خسته نخواهید شد. در یکی از یادداشتهایی کتاب «گچپژ» با عنوان «بگزمگز» آمده است:
همسایه تا حدودی محترم! جناب رحمتالله خان! سلام. بالاخره به برکت دوسیهسازی و زیرآبزنی و لاپورتهای ناجوانمردانه حضرتعالی، حجره گلفروشی ما را به بهانه نداشتن پروانه تخته کردند. عجالتا! خانهنشینم. به عباره آخری، بخیه به آبدوغ میزنم. شاید هم به خدمت بلدیه درآمدم جهت اخته کردن گربههای طهران. علی ایحال، بالفعل بیکارم. بذا متصل فکر و خیال و ایده به ذهنم خطور میکند. قبل ناهاری، به مرگ فکر میکردم. به اعتقاد هندوها به تناسخ. فکری این قضیه بودم که –لو فُرِض- چنانچه تناسخی درکار بود، به شخصه ترجیح میدادم تبدیل به پوست خیار سالادی شوم تا پوست موز. پوست موز با آن همه فخامت و نفاست، در مرام و مردانگی، سه – هیچ از پوست خیار سالادی عقب است. پوست خیار، اَقلَش، دلخوش کن پیرزنی است که به امید معشوقیت، ورقه ورقه روی صورت چروکیدهاش چیده، بلکم جوانتر جلوه کند و عنایت حاجیشان بیشتر بشود. این هزار مرتبه بهتر از این است که بروم زیر پای پدرمردهای، کله معلق بزند وسط چهارراه، الباقی سوژه مضحکه و ابزار تفریح و تشفیاش کنند.
اساسا بعضی آدمها پوست موزصفتند. مترصد زمین زدن خلقالله. قسمتی از آدمها پوست خیارصفتند. در کنارشان جوان میمانی یا دست کم خیال میکنی جوانتر شدهای. یک عده پوست پرتقالصفتند. تا کردن و معاشرت با آنها قلق دارد. علی مایبدو – تلخند؛ لکن بالقوه ظرفیت مربا شدن دارند. ایضاً حضور چشمگیر در نثار زرشکپلو. عدهای دیگر پوست گردوصفتند. پوست گردوی تازهصفت (!) جوری سیاهت میکنند که تا مدتها اثرش بماند. بخشی دیگر اما، شفاف و زلالند. لکن بعضاً همزمان شکننده و ظریف هم هستند. این جماعت پوست سیر و پیازصفتند. گرویه موسومند به آدمهای پوست پسته صفت. متصل نیششان تا بناگوش باز است. جماعتی پوست تخمهصفتند. باید جوری از آنها انتفاع ببری که کمترین تماسی بهشان پیدا نکنی و الا شورش را درمیآورند. تعامل با شماری آدمها ترفند و تکنیک میطلبند. اینها پوست آناناسصفتند. الغرض فکر میکردم اگر حضرت عالی میوه بودی، ترکیبی از موز و گردو و تخمه و آناناس و... میشدی. مضافاً اینکه با آن موهای هیپی و افشان، بیشباهت به نارگیل هم نیستی.
داشتم فکر میکردم به قول قدیمیها، خوب شد به مگس گفتند مگز؛ اگر میگفتند بگز چه میکرد؟ راستی اسم شما در شناسنامه هم رحمتالله خان است؟!
بیشتر بخوانید:
«داستانهای شگفتانگیز» کتابی جذاب با مقدمهای از هیچکاک
آشنایی با مفهوم طنز در کتاب «ادموند گانگلیون و پسر»
فرهنگ غذایی ترکیه را با این کتاب خوشمزه بشناسیم
«ساحل تهران» مجموعهای موجز برای دوستداران داستان کوتاه عاشقانه
نگاه طنازانه «من و باباشاهم» به تاریخ ایران
اولین کتاب نویسنده دهه شصتی
«کتاب گچپژ: عصفورههای محسن رضوانی» نام اصلی این کتاب است که سال ۹۵ و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. رضوانی نویسنده این کتاب، متولد سال ۶۵ است و در حال حاضر در مقطع دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی در حال تحصیل است. این کتاب نخستین کتاب اوست که منتشر شده و اکثر یادداشتهای آن، آثاری است که در وبلاگ شخصی او و بعضا در مجله طنز «سه نقطه» منتشر شده است.
میتوان گفت که حال و هوای این کتاب طنز، شبیه به حال و هوای اکثر آثار منتشر شده در این حوزه است. ادبیاتی رندانه با نیش و کنایههایی که باید آنها را در گوشه و کنار هر متنی جستجو و کشف کرد. اصولا کتبی که از این قبیل کشفها در دل روایات آنها وجود دارد، لذت خواندنشان را چند برابر میکند. در نهایت کسانی که یادداشتهای طنز منتشر شده در مطبوعات و مجلات قدیمی ایرانی را دوست داشتند، قطعا از ادبیات و لحن این کتاب نیز استقبال خواهند کرد.
انتهای پیام/۴۱۷۳/
انتهای پیام/