جای ژانرنویسی در کتابهای کودک و نوجوان خالی است/ عموپورنگ و فیتیلهایها هم در فرهنگ کتابخوانی موثر هستند
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، اوضاع ناراحت کننده ادبیات کودک و نوجوان، یکی از پروندههایی بوده که از هفتههای گذشته به آن پرداختهایم. ضعف محتوایی به خصوص در حوزه کودکان و گروه سنی الف (آمادگی و کلاس اول) و استفاده از تصویرگری نامناسب برای کتابهای کودکان نکات مهمی بود که به آن پرداخته شده است.
در هفته گذشته بهطور ویژه در رابطه با اوضاع ادبیات کودک با یکی از نویسندگان حوزه ادبیات کودک و نوجوان گفتوگو کردیم و امروز نیز ضعفهای موجود در ساختار و محتوای متنی این آثار را در گفتوگو با یکی از نویسندگان شناخته شده این حوزه مطرح کردیم.
محمدرضا شمس، نویسنده و مترجم حوزه کودک و نوجوان که از آثار او میتوان به «یک سبد سیب»، «خواب و پسرک»، «افسانه روباه حیلهگر»، «اگر این چوب مال من بود»، «روباه و خروس» و غیره اشاره کرد.
حال ادبیات کودک و نوجوان مساعد نیست
آنا: اوضاع این روزهای ادبیات کودک و نوجوان ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
شمس: ادبیات کودک و نوجوان حال مساعدی ندارد. این حوزه قبل از شیوع ویروس کرونا اوضاع خوبی نداشت، بعد از آن به مرز تعطیلی رسید. انتشارات با احتیاط عمل میکنند، کتاب چاپ نمیکنند یا محدود عمل میکنند. من کتابی دارم که سه سال است چاپ نشده است.
آنا: چرا ناشران محدود عمل میکنند؟
شمس: به هر حال وقتی دانشآموزان به مدرسه نمیروند و بازار، خرید و روابط اجتماعی پیشاکرونا وجود ندارد، مطمئناً ناشر هم ریسک خود را کمتر میکند و سراغ چاپ با تیراژ بالا نمیرود. در قبل ناشران در تعداد محتوای تولیدی رقابت داشتند اما در حال حاضر این اتفاق نمیافتد. تیراژ کتابها قبل از کرونا ۵۰۰ تا یک هزار نسخه بود اما هماکنون به ۲۰۰ یا ۴۰۰ نسخه میرسد. کرونا تأثیر بدی بر روی جامعه گذاشت. هیچکس آینده خود را نمیداند. به همین دلیل انگیزهای برای انجام کار وجود ندارد. مردم آنقدر مشغلههای ذهنی و مالی دارند که به فکر تهیه کتاب برای کودکان خود نیستند.
آنا: در دوران کرونا هیچ راهی نیست که ادبیات کودک و نوجوان را نجات داد؟
شمس: البته کرونا با این همه جفایی که بر مردم روا داشت، یک حُسن داشت که باعث شد کلاسهای داستاننویسی در فضای مجازی شکل بگیرد، من در این مدت دیگر دستم به نوشتن نمیرود و به سراغ برگزاری کلاس مجازی داستاننویسی رفتهام، فضای مجازی این امکان را فراهم کرده که کودکان از سراسر کشور در آن شرکت کنند. نکته دیگر اینکه دوستان تازهکاری که میخواهند به حوزه ادبیات کودک و نوجوان وارد شوند حداقل با تئوری آن آشنا میشوند. به جرات میتوان گفت خیلی از نویسندگان ما (قصد جسارت ندارم و خودم را میگویم) با تئوری آن زیاد آشنا نبودهاند.
والدین برای فرزندان خود قصه نمیگویند
سؤال: در راستای بهبود ادبیات کودک و نوجوان چه اقدامی لازم است تا این فرهنگسازی ایجاد شود؟
شمس: حال ادبیات کودک و نوجوان خوب نیست، برای اینکه تبدیل به یک حال مساعد شود باید دولتمردان، نهادهای ادبی، نویسندگان و ناشران دست به دست هم دهند تا این مشکل حل شود. گرانی کاغذ معضل دیگری است. باید تدبیری انجام شود زیرا کشوری که فرهنگ ضعیفی دارد و سرانه مطالعهاش در حد چند دقیقه است، مطمئناً جز کشورهای جهان سوم است و نمیتواند رشد کند. این جهان نمیتواند کودکان را به قصه و داستان ترغیب کند.
مشکل دیگر صدا و سیما است. اگر برنامههای کودک و نوجوان را با دهه ۶۰ مقایسه کنید، متوجه میشوید چقدر سطحی شده، من به تنهایی نمیتوانم این کار را انجام دهم، حتی وزارت ارشاد هم نمیتواند. باید یک اراده ملی باشد تا برای آن برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت شود. از طرفی والدین هم میتوانند در این قضیه نقش داشته باشند. زمانی که تلویزیون و رادیو نبود یا به ندرت در میان خانوادهها پیدا میشد، پدربزرگ یا مادربزرگ برای کودکان قصه تعریف میکردند. آنها با شادی قهرمان شاد میشدند، با غصههایش غصه میخورند و احساس همدردی میکردند. الان متأسفانه والدین برای فرزندان خود وقت نمیگذارند تا برای آنها قصه بگویند. فاصله نسلها روز به روز بیشتر میشود. من کودکم را نمیفهمم، او من را نمیفهمد و جدایی نسلها ادامه پیدا میکند.
ژانرنویسی در حوزه کودک و نوجوان نداریم
آنا: گفتید برنامههای کودک و نوجوان سطحی شدند و مثل دهه ۶۰ عمق ندارد، کتابهای این حوزه چطور؟
شمس: همه کتابهای داستانی سطحی نیستند بلکه به نظر برعکس است. نویسندهها بیشتر با مخاطب کوچک خود آشنا شدهاند البته در بحث کتابهای درسی متاسفانه این اتفاق نیفتاده، زمانهای گذشته را نگاه کنید. من هنوز قصه «حسنک کجایی؟»، «کلاغ و روباه» و «عموحسین گاو شیرده داشت»، به یاد دارم و تأثیر خودشان را تا این زمان گذاشتهاند. الان کتابهای دبستانی از داستانهایی که برای کودکان مفید است، دور افتادهاند.
خیلیها تصور دارند ادبیات کودک و نوجوان ۴ تا تصویر و متن کوتاه است و مجموعش میشود کتاب داستان!، در صورتی که کارشناسی لازم دارد، شما باید دنیای کودک و نوجوان را بشناسید، مورد دیگر اینکه ما هنوز جسارت ژانرنویسی در حوزه کودک و نوجوان را نداشتهایم.
آنا: ژانرنویسی چه کمکی به حوزه کودک و نوجوان میکند؟
شمس: ژانرنویسی در سراسر دنیا انجام میشود. خیلیها آن را مساوی با سطحینویسی میدانند در صورتی که این گونه نیست. شما یک ویترین در کتابفروشی برای کودک و نوجوان دارید که معمولاً خالی است! ما چندتا داستان علمی برای کودکان نوشتهایم؟ پس نمیتوانیم ارزشهای اخلاقی و علمی را به مخاطب کوچک خود منتقل کنیم! بنابراین مطمئناً تیراژ ما پایین میآید و والدین به سراغ کتابهای ترجمه شده خارجی میروند.
بیشتر بخوانید:
- فضای مجازی نمیتواند جایگزین قصهگویی مادران شود/ والدین بر اساس ذائقه کودکان کتاب بخرند
- جریان خون ادبیات کودک کند شده است/ دادههای فرهنگی بیگانه، اعتماد کودک به جامعه ایرانی را از بین میبرد
- کتابهای سطحی و کممایه پرچمدار بازار کتاب کودک شدهاند
کتابهای تألیفی قدرت رقابت با کتابهای خارجی را ندارند!
سؤال: از نظر اقتصادی برای یک ناشر خارجی یا داخلی بودن کتابها فرقی میکند؟
شمس: صددرصد، ناشری که کپیرایت را رعایت نمیکند اگر یک کتاب خارجی را چاپ کند به نفعش است زیرا که حق تصویرگر و نویسنده نمیدهد، اگر بیش از دلسوزی به فکر برگشت سرمایهاش باشد مترجم تازهکاری را انتخاب میکند که به تجربه بیشتری برای ورود به حوزه کودک نیاز دارد. ناشر برای یک داستان مصور که قرار است یک مؤلف ایرانی آن را تألیف کند و یک تصویرگر تصاویر آن را بکشد، برای هر تصویر یک میلیون هم در نظر بگیرید با وجود ۲۵ تصویر فقط باید ۲۵ میلیون به تصویرگر بدهد، در حالی که حق نویسنده، صفحهآرا، ویراستار و غیره هم هست. طبیعی است که کتابهای خارجی میآیند جای کتابهای ایرانی را میگیرند!
آنا: در این راستا چه اقدامی باید کرد؟
شمس: نظارت جدیتری در حوزه ادبیات کودک و نوجوان باید اعمال کنند تا جلوی این بی در و پیکر بودن گرفته شود. نباید اجازه بدهند که بدون کپیرایت، کتابی منتشر شود، چند ناشر یک کتاب را چاپ کنند و بازار مملو شود. خب من مخاطب که میروم کتاب بخرم، چشمم به این کتابها میافتد! کتاب ایرانی را نمیبینم که بخرم، برای همین تیراژ پایین میآید.
سؤال: بسیاری بر این باورند که محتوای کتابهای کودک و نوجوان در بسیاری از موارد با فرهنگ ایرانی-اسلامی منافات دارد و مناسب کودکان ما نیست، نظر شما چیست؟
شمس: به هر حال کتابهایی که از یک کشور خارجی وارد میشوند نمیتوانند با محتوای ایرانی یکسان باشند، فردی که این کتابها را به ایران میآورد باید به این موضوع دقت کند و کتابهایی را انتخاب کند که مغایر فرهنگ ما نباشد. کتابهایی که از نظر مضمون در حوزه اخلاقیات و انسانیت باشند برای کودکان ما راهگشا هستند، کتابهای خارجی به نویسندگان ما کمک میکند که بدانند آنها با ساختار قصه و داستان کودکان، مینویسند و از آنها یاد میگیرند. یکی از علتهای اینکه کتابهای تألیف محجور واقع میشوند این است که قدرت رقابت با کتابهای خارجی را ندارند.
شخصیت ماندگار در ادبیات خلق نکردهایم
سؤال: با وجود کتابهای خارجی الان متأسفانه الگوی کودکان ما ابرقهرمانهای خارجی شدهاند و الگوی ایرانی ندارند!
شمس: بله، چند افسانه ملی ایرانی را دیدهاید که بر اساس آنها قصه و داستان بنویسند؟ ما اصلاً شخصیت ماندگار در ادبیات خلق نکردهایم. در کتابهای خارجی یک هزار شخصیت وجود دارد که کودکان در مورد آنها صحبت کنند. بتمن، مرد عنکبوتی، سوپرمن و غیره، چون با سرمایهگذاری برای کودکان خود وقت میگذارند. هنوز خیلی از نویسندگان ما با اسطورههای ایرانی آشنایی ندارند و اگر بگویید چند اسطوره ایرانی را نام ببرید؟ نمیدانند! چند نسخه کتاب در مورد بچههای ۲، ۴، ۵ یا ۶ ساله داریم؟ چگونه این گروههای سنی را تفکیک کردیم؟ چه کتابهایی برایشان نوشتیم و چه محتوایی تهیه کردیم؟ بعد توقع داریم تیراژ کتابهایمان بالاتر برود و کودکان به کتاب ترغیب شوند؟! کاری همگانی است که نیاز به یک اراده ملی دارد تا این وضعیت تغییر کند.
سؤال: در گفتوگوهای قبلی ما در این پرونده به موضوع کتابهای کودک و نوجوان بازاری که در سوپرمارکتها و دکههای روزنامهفروشی به فروش میرسد هم صحبت شد، این سبک از آثار را تا چه میزان معضل ادبیات کودک میدانید؟
شمس: ضربالمثلی هست که میگوید: «آب که سربالا رفت، قورباغه ابوعطا میخواند!»، وقتی که کار با کیفیت خوب تولید نشود، بازار دست آنها میافتد. وقتی که تدبیری انجام نشود ادبیات کودک ضربه سختی میخورد.
نوشتن برای کودک و نوجوان بسیار کار سختی است
آنا: از چه لحاظ این کتابها به ادبیات کودک ضربه سختی میزند؟
شمس: این کتابها، تصاویر، صفحهآرایی و ویراستاری ضعیفی دارند. متون آن شعاری است، مثلاً میگوید «دندان خودت را مسواک بزن»، در همین حد هستند!، کودک با داستانی روبهرو میشود که جملات آن خارج از واژگانی است که میشناسد. شیطنت، بازیگوشی و طنز خاص کودک و نوجوان در این کتابها نیست. خب معلوم است که کودک دلزده میشود و حال او را خوب نمیکند! نوشتن برای کودک و نوجوان بسیار کار سختی است.
آنا: راه مقابله با این کتابهای بازاری چیست؟
شمس: بازار بزرگ و آشفته است و این کتابها به هر حال به آن راه پیدا میکند. ما نمیتوانیم جلویش را بگیریم فقط باید فرهنگسازی کنیم.
سؤال: چگونه فرهنگسازی انجام شود؟
شمس: نهادهای ادبی، نویسندهها، دستاندرکاران صنعت نشر، دور هم جمع شوند و روی این قضیه کار کنند. تلویزیون، روزنامهها و مجلات، کتابها را تبلیغ کنند و در مورد آنها صحبت کنند. نویسندگان به مدارس مختلف بروند با کودکان صحبت کنند و کتابهایشان را نشان دهند. والدین وقتی مطلع شوند سراغ کتابهای کیوسکی برای فرزندان خود نمیروند.
آنا: از فضای مجازی نامی نبردید، این فضا با توجه به اینکه کودکان و نوجوانان به تلفن همراه دسترسی دارند و حتی آموزش آنها در آن انجام میشد میتواند برای فرهنگسازی مفید باشد؟
شمس: صد در صد، ما از تمام داشتههای خود باید استفاده کنیم. الان من و خیلی از دوستان نویسنده کتابهای خود را در فضای مجازی معرفی میکنیم. وقتی کتاب معرفی شود، والدین میبینند و به دست کودکان میرسد. البته به گونهای پیش نرود که آشفتگی بازار نشر به فضای مجازی هم سرایت کند!
عموپورنگ و فیتیلهایها موثر در فرهنگ کتابخوانی
آنا: نظرتان در مورد برنامههای داستان صوتی چیست؟
شمس: به نظرم باید حمایت شوند، این راه کمک میکند که از طریق فضای مجازی والدین و کودکان به سراغ کتاب بروند. من سه سالی است که یک کانال قصهگویی در فضای مجازی دارم و برای کودکان داستان تعریف میکنم. در این راستا هنرمندانی که در این زمینه فعالیت میکنند بهطور مثال عموپورنگ، عموهای فیتیلهای، خانم برومند، خانم محبوب و غیره هم در فرهنگ کتابخوانی کودکان موثر هستند.
آنا: نکته پایانی هست که بگویید؟
شمس: مصاحبهها و گفتوگوها در رسانههای خبری نیز میتواند به رشد ادبیات کودک و نوجوان کمک کند، آسیبشناسی باعث میشود مشکل پیدا شود. البته تلنگری هم میشود برای کسانی که در این صنعت کار میکنند و آنها را به حرکت وا میدارد.
انتهای پیام/۱۱۰/
انتهای پیام/