قدرت گرفتن برقآسای طالبان، خیالبافی درباره قدرت جهانی انگلیس را نشان داد/ توطئه سکوت
گروه جهان خبرگزاری آنا- احمد محمدی؛ «فیل میلر» یکی از گزارشگران اصلی سایت Declassified UK است؛ یک سازمان روزنامهنگاری تحقیقی که به نقش انگلستان در جهان میپردازد. وی در گزارشی به ارزیابیهای فاجعهبار انگلیس از اوضاع افغانستان و عدم تطابق پیشبینیها با واقعیتهای میدانی پرداخته است که حاکی از ادامه همین رویه در مناسبات بینالمللی است. شرح خواندنی وی در این خصوص، در ادامه تقدیم میشود.
مقامات انگلستان، وزرا و نظامیان این کشور میدانستند که سناریوی اشغال افغانستان به آن خوبی که رسانههای ملی آن را برای مردم تصویر میکردند، پیش نمیرود اما سیاست «توطئه سکوت» را در این زمینه در پیش گرفته بودند. تصرف برقآسای افغانستان از سوی طالبان نشان داد که دیدگاه نخبگان انگلیسی در مورد قدرت جهانی این کشور چقدر از واقعیت فاصله دارد.
در یکی از روزهای سرد و یخبندان از ماه نوامبر سال ۲۰۱۰ در استان مرزی کاله فرانسه بود که یک پسر افغان به کامیونی که در پارکینگ کنار جاده توقف کرده بود نزدیک شد تا به من نشان دهد که چگونه به امید ورود مخفیانه و غیرقانونی به انگلستان، هر شب را با خزیدن در میان آهنآلات شاسی این کامیونها و در وضعیتی خطرناک طی طریق میکند. اگرچه روش مخفیانه سفر او به اندازه آویختن از یک هواپیمای نظامی آمریکایی انتحاری نبود اما همچنان حکایت از عمق اضطرار و استیصال میکرد. او نیز مانند خیل عظیم افغانهایی که چندی پیش در فرودگاه کابل گیر افتاده بودند، رؤیای پیوستن به بستگان خویش در انگلستان و آغاز یک زندگی به دور از جنگ و خونریزی را در سر میپروراند.
خردسالان بدون همراه مانند او بعدها به یکی از دلایل اصلی هواداران باقی ماندن انگلستان در اتحادیه اروپا، تبدیل شدند اما در سال ۲۰۱۰ به جز چند گروه کلیسایی، وکلای مهاجرت و گروههای آنارشیست، یافتن کسانی که از پناهندگان افغان در کاله حمایت کنند، بسیار دشوار بود.
دولت حزب کارگر در انگلستان و سایر اعضای اتحادیه اروپا یک دهه را از حمله به افغانستان پشت سر گذاشته بودند و در مقابل هر کسی که قصد فرار از این کشور را داشت، گارد میگرفتند و او را از خود میراندند چرا که اعطای پناهندگی به آنها مهر تأییدی بر عجز اشغالگران از ایجاد امنیت در آن کشور بود.
جنبش ضد جنگ از ابتدا با این استدلال که راههای بهتری برای دستگیری و محاکمه بن لادن وجود دارد با حمله به افغانستان مخالفت کرد و در نهایت وقتی این تروریست عربستانی در فاصله کمتر از یک کیلومتری یک پایگاه نظامی تحت کنترل انگلستان در کشور پاکستان (متحد نزدیک آمریکا) به دام افتاد، درستی استدلال جنبش ضد جنگ به اثبات رسید.
در سال ۲۰۰۲ و اندکی پس از حمله نیروهای نظامی کشورهای غربی به رهبری آمریکا به افغانستان، تونی بلر معتقد بود انگلستان باید از هواپیماهای نظامی ترابری RAF (همان هواپیماهایی که چندی پیش برای انتقال افراد از کابل استفاده شد) برای اخراج دستهجمعی مهاجران افغان و بازگرداندن آنها به کشورشان استفاده کند.
دیود بلکنت وزیر کشور تونی بلر نیز با تأکید بر اینکه «هیچگونه همدردی» با پناهندگان جوان افغان ندارد، گفت: «ما کشورهایی با زمینههای مذهبی و فرهنگی مختلف را آزاد میکنیم و این امکان را در اختیار اتباع آنها قرار میدهیم که به کشور خود بازگشته و آن را بازسازی کنند.» در پی این سخنان بود که شاهد بر پا شدن بزرگترین مراکز بازداشت مهاجران در انگلستان بودیم، اقدامی که در سراسر جهان غرب انعکاس پیدا کرد و باعث شد افغانهای مأیوس از دستیابی به پناهندگی دست به اعتصاب غذا زده و حتی برخی از آنها در اعتراض به این اقدام، لبهای خود را به هم بدوزند.
حتی قبل از ۱۱ سپتامبر نیز جهان به اقلیتهای افغان که توسط طالبان تحت تعقیب قرار میگرفتند اهمیت چندانی نمیداد. یک پناهجوی افغان به نام خداداد به من گفت: «ما در پی یافتن مأمنی برای آرامش و امکان تحصیل بودیم.» او توضیح داد که چگونه گارد ساحلی استرالیا، کشتی «تامپا» که حامل او و صدها پناهجویی که عمدتاً از جامعه هزاره فارسیزبان افغانستان بودند را از سواحل آن کشور دور کردند. اما از سوی دیگر این به اصطلاح «جنگ علیه تروریسم» و ترس و وحشتی که در پپرامون آن شکل گرفته بود، به شرکتهای خصوصی امنیتی اجازه داد تا از رنجهای افغانستان منتفع شوند و انگیزه مالی عظیمی یافتند تا در پی تداوم هر چه بیشتر این جنگ باشند.
گنج خونآلود
مؤسساتی مانند G۴S برای اخراج پناهجویانی که موفق به دریافت پناهندگی نشده بودند، پول زیادی دریافت میکردند و در حالی که اغلب کهنهسربازان را برای انجام کارهای کثیف (یافتن، تعقیب و دستگیری پناهجویان غیرقانونی) استخدام میکردند، یک وزیر سابق انگلستان به نام لرد جان رید (وزیر دفاع و مهاجرت)، به عنوان مشاور مؤسسه G۴S سالانه ۵۰,۰۰۰ پوند درآمد داشت. همین شرکتها برای حفاظت از تاسیسات خارجی در افغانستان نیز پول هنگفتی به جیب زدند. در حال حاضر شرکت گارداورلد (GardaWorld) دارای قراردادی سه ساله برای تأمین امنیت سفارت انگلیس در کابل به ارزش ۶۵ میلیون پوند است.
محافظهکاران انگلستان نیز هنگام به قدرت رسیدن در سال ۲۰۱۰ هیچ تفاوتی با حزب کارگر جدید نداشتند. ترزا مِی (وزیر کشور وقت) تقریباً بلافاصله بعد از استقرار در دفتر خود ایجاد یک مرکز جدید ۴ میلیون پوندی برای اسکان پناهجویان افغان ۱۶ ساله اخراج شده از انگلستان در کابل را در دستور کار خود قرار داد. این شعار که «کابل در امنیت است» در وزارت کشور انگلستان تبدیل به وحی مُنزل شد و آنقدر در پروندههای مهاجرت بهکار گرفته شد که انگلستان از سال ۲۰۰۸ بیشتر از هر کشور دیگر در اتحادیه اروپا مهاجران افغان را اخراج کرد.
در همین حال، فرماندهان نظامی بیانیههای مطبوعاتی زیادی در مورد موفقیت خود در آموزش هزاران سرباز و پلیس افغان منتشر کردند و مدعی شدند که آنها مدتها پس از خروج ناتو نیز از ملت افغانستان در مقابل طالبان محافظت خواهند کرد اما رژیم تحت حمایت غرب پس از عقبنشینی نیروهای نظامی غربی تنها کمی بیش از یک هفته دوام آورد. ۲۰ سال اشغال، یکی از فاسدترین حکومتهای جهان را در افغانستان ایجاد کرده بود، یک «دولت نارکو» مملو از هروئین و شناور بر دریایی از کمکهای غربی.
بیشتر بخوانید:
غرامت پرداختشده انگلیسیها برای یک افغانستانی، کمتر از یک حیوان
هشدار MI۵ درباره حملات مشابه ۱۱ سپتامبر
افشای ارتباط MI۶ با گروههای شبهنظامی افغانستان/ جاسوسان انگلیسی بهتازگی با طالبان مذاکره کردهاند
«دولت نارکو» یا «نارکو سرمایهداری» یا «اقتصاد نارکو» یک اصطلاح سیاسی و اقتصادی است که برای کشورهایی به کار میرود که در آن کشورها، همه نهادهای قانونی تحت تأثیر قدرت و ثروت تجارت غیرقانونی مواد مخدر قرار میگیرند.
البته میلیونها دختر به مدرسه رفتند، کاری که در زمان طالبان قادر به انجام آن نبودند، واقعیتی که شاید موجب تسکین خاطر خانوادههای داغدیده ۴۵۷ سرباز انگلیسی کشته شده در افغانستان و بیش از ۳۰۰ نظامی دیگری که در این کشور قطع عضو شدند، باشد اما با وجود ریخته شدن این همه خون و هزینه کردن میلیاردها پوند، تخمین زده میشود که تا سال ۲۰۱۷ هنوز دو سوم دختران افغان به مدرسه نمیرفتند و در کشوری که ۹۰ درصد مردم زیر فقر زندگی میکنند و از سال ۲۰۰۱ نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر بر اثر درگیریهای نظامی جان باختهاند فقط حدود ۳۰ درصد زنان باسواد هستند که از این نظر نیز در جهان رکورددار است.
سرخوردگی
جنبش ضد جنگ از ابتدا با این استدلال که راههای بهتری برای دستگیری و محاکمه بن لادن وجود دارد با حمله به افغانستان مخالفت کرد و در نهایت وقتی این تروریست عربستانی در فاصله کمتر از یک کیلومتری یک پایگاه نظامی تحت کنترل انگلستان در کشور پاکستان (متحد نزدیک آمریکا) به دام افتاد، درستی استدلال جنبش ضد جنگ به اثبات رسید.
بسیاری از کسانی که در ابتدا در صف موافقان جنگ قرار داشتند، مدتها پیش سرخورده شده بودند. جو گلتون در سال ۲۰۰۶ در قندهار به عنوان سرجوخه در سپاه تدارکات سلطنتی خدمت میکرد و هنگام سقوط هواپیمای قدیمی «نمرود» که باعث کشته شدن ۱۴ سرباز انگلیسی شد، مأموریت انتقال تابوت کشتهشدگان این سانحه را بر عهده داشت. او میگوید: «در طول رفت و آمد چندباره در آن جاده و در حالی که در هر رفت و آمد دو یا سه تابوت کشتهشدگان سقوط هواپیما روی چنگالهای لیفتراک من چیده شده بود، به تنها چیزی که میتوانستم فکر کنم این بود که این کار (اشغال افغانستان) یک اشتباه است!»
اگر نگوییم هزاران، مطمئناً صدها تن از کارمندان دولت، وزرا و افسران نظامی انگلیس متوجه شده بودند که اشغال افغانستان به همان خوبی که مطبوعات آن را برای مردم به تصویر میکشیدند پیش نمیرفت.
گلتون در یک مرخصی چند روزه به انگلستان رفت و از بازگشت به افغانستان خودداری کرد. او در نامهای برای گوردون براون (نخستوزیر وقت) نوشت «این اشغالگری بیش از بهبود زندگی برای افغانها، مرگ و ویرانی را برای آنها ارمغان آورده است!» اما نوشتن این نامه مانع از آن نشد که به دلیل فرار از خدمت، توسط یک دادگاه نظامی محاکمه و به زندان افکنده شود تا خودش و عقایدش به حاشیه و فراموشی سپرده شوند.
کلایو لوئیس یکی از نمایندگان حزب کارگر در مجلس انگلستان که در سال ۲۰۰۹ در افغانستان خدمت می کرد، اجازه نیافت تا در جریان مناظره هفتگی روزهای چهارشنبه در پارلمان صحبت کند اما بعداً اینگونه نظرات خود را در توئیتر منتشر کرد: «میخواستم باور کنم که به «دلایل درستی» در آنجا (افغانستان) هستم اما وقتی از نزدیک متوجه تلفات انسانی ناشی از حضورتان میشوید، قانع کردن خودتان در مورد آن «دلایل درست» دشوار است؛ مانند زمانی که یک پسر ۱۵ ساله افغان و پدرش را ملاقات کردم که دربهدر به دنبال مراقبتهای پزشکی سرگردان بودند. در قسمتی از بدن آن پسر که پیش از این پای او قرار داشت، تنها یک توده خونآلود بر جای مانده بود؛ او بهطور تصادفی از سوی نیروهای ناتو مورد هدف قرار گرفته بود!»
تا پیش از آن که جولیان آسانژ بنیانگذار ویکی لیکس پروندههای محرمانه دولت ایالات متحده به عنوان «گزارش جنگ افغانستان» را در سال ۲۰۱۰ منتشر کند، هیچکس اطلاع دقیقی از حجم گسترده و وحشتناک تلفات غیرنظامیان در افغانستان نداشت اما در حالی که رسانههای غربی نگران رویکرد طالبان نسبت به آزادی مطبوعات در افغانستان هستند، آسانژ به دلیل افشای ابعاد جنایات جنگی ناتو پشت میلههای زندان امنیتی بلمارش در لندن مینشیند و نیروهای غربی که غیرنظامیان افغان را کشتند، آزادانه در خیابانها قدم میزنند.
حتی ترامپ در این حد حفظ ظاهر کرد و از خود خویشتنداری نشان داد که بعد از انجام تحقیقات، نیروهای نظامی آمریکایی متهم به جنایات جنگی در افغانستان را عفو کند اما دولت انگلستان با بلاهت تمام در جلوگیری از پیگرد قانونی این جنایات، تحقیقات را در نطفه خفه کرد و با درخواست عفو عمومی برای نظامیان جنایتکار خود، دو دستی هدیهای تبلیغاتی تقدیم طالبان کرد تا هر چه بیشتر ادعاها و توجیهات غرب در مورد اشغال بشردوستانه(!) افغانستان را به مضحکه بگیرد.
وقتی روزنامه ساندی تایمز گزارشی درباره اعدام شهروندان غیرنظامی افغان در جریان یکی از حملات شبانه نظامیان انگلیسی چاپ کرد، دیوید ویلتس، سردبیر دفاعی روزنامه سان، همصنفیهای روزنامهنگار خود را به دلیل انتقاد از ارتش مورد حمله قرار داد. اندکی پس از این ماجرا بود که وی به عنوان یکی از کارکنان ارشد دفتر مطبوعاتی وزارت دفاع انگلستان (MOD) مشغول به کار شد، ادارهای که وظیفه اصلیاش انتشار اطلاعات نادرست در مورد جنگ بود.
سیمون آکام که کتاب انتقادی او درباره عملکرد ارتش انگلستان در عراق و افغانستان پس از امتناع وی از ارزیابی و جرح و تعدیل دستنوشتههایش توسط کارشناسان وزارت دفاع از نوبت انتشار یکی از ناشران حذف شده بود، پس از ساقط شدن سریعالسیر حکومت افغانستان توسط طالبان گفت: «دیدن اینکه برآوردها در مورد توانایی و ظرفیت نیروهای نظامی افغان آموزش دیده توسط غربیها تا چه حد خوشبینانه و اغراقآمیز بود، واقعاً شگفتانگیز است!»
اگر نگوییم هزاران، مطمئناً صدها تن از کارمندان دولت، وزرا و افسران نظامی متوجه شده بودند که اشغال افغانستان به همان خوبی که مطبوعات آن را برای مردم به تصویر میکشیدند پیش نمیرفت اما «توطئه سکوت» در اینباره وجود داشت.
توبیاس الوود، رئیس کمیسیون دفاعی مجلس انگلستان که قرار است وزارت دفاع را جوابگو کند، خودش یک افسر ذخیره در تیپ ۷۷ ارتش بریتانیا است؛ یک واحد مخصوص جنگهای روانی که در زمینه جنگ اطلاعات فعالیت میکند. از سوی دیگر الوود در فاصله سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹ یا به عنوان وزیر امور خارجه و یا در سِمت وزیر دفاع انگلستان مشغول به کار بود و بنابراین از وضعیت واقعی نیروهای امنیتی افغانستان آگاهی داشت. او اندکی پیش از وزارت میدانست که ۳۰ درصد از نیروهای امنیتی افغانستان فرار کردهاند، تنها نیمی از گردانهای آن قادر به انجام عملیات مستقل هستند، ۷۰ درصد از نیروهای استخدام شده بیسواد و ۲۰ درصد نیز به مواد مخدر اعتیاد داشتند و عملکرد آنها در طول پنج سال وزارت وی نیز بهبود چندانی نیافت. با همه این تفاسیر او یکی از منتقدان برجسته تصمیم دولت برای خروج بود و به امید بازگشت مقتدرانه به افغانستان برای زدودن داغ ننگین «حقارت» و «خیانت» از پیشانی غرب، به هر روزنه امیدی چنگ میزند!
شکست
در حالی که طالبان تقریباً بر سرتاسر افغانستان مسلط شده است اما هنوز هم معلوم نیست چه اتفاقی برای ۳۰۰ هزار سرباز و پلیس افغانستان که ناتو مدعی آموزش آنها شده بود افتاد! از صدها هزار سرباز و پلیس تنها یک توییت برجای مانده است که یگان نیروهای ویژه افغانِ تحت حمایت سازمان سیا به نام NDS ۰۱ که به دلیل حملاتاش علیه غیرنظامیان در گزارش دیدهبان حقوق بشر از آن به عنوان «تیم مرگ» یاد شده بود، پس از سقوط کابل آن را منتشر کرد: «ما برمیگردیم و بار دیگر به هموطنان خود خدمت خواهیم کرد.»
سقوط کابل یک یادآوری تحقیرآمیز است که مشخص میکند تصورات از قدرت انگلستان در جهان به حد خطرناکی توهمآمیز است.
فرماندهان نظامی سابق اتحاد شمالی ضد طالبان در دره پنجشیر در شمال کابل گرد هم آمدهاند. گفته میشود ژنرال عبدالرشید دوستم، از سیاستمداران ارشد دوره اشغال آمریکا در افغانستان یکی از حامیان آنهاست. او سابقه درخشانی در رابطه با حقوق بشر ندارد و اتهاماتی دربارهاش مطرح است از جمله اینکه نیروهای تحت امرش در سال ۲۰۰۱ در دشت لیلی افغانستان با مهر و موم کردن صدها (و بر اساس برخی منابع، هزاران) زندانی طالبان در کانتینرهای مخصوص حمل بار، دست به قتل عام آنها زدهاند.
اما سیاستمدارانی مانند الوود واقعاً نگران سوابق حقوق بشری متحدان انگلستان نیستند و از حکومتهای جنایتکار از عربستان سعودی گرفته تا رژیم حاکم بر برونئی حمایت میکنند. با دقت در سخنان الوود مشخص میشود که او اصرار دارد غرب نه به دلایل بشردوستانه بلکه به دلایل ژئواستراتژیک و به طور نامحدود در افغانستان بماند. وی در یکی از جلسات مناظره روزهای چهارشنبه که چند هفته پیش در مجلس انگلستان برگزار شد به نمایندگان گفت: «اجلاس G۷ درباره چه بود؟ درباره تجدید سازمان مجدد غرب برای مقابله با بیثباتی فزایندهای که از سوی چین، روسیه و ایران در حال تحمیل شدن به آن است. نگاهی به نقشه بیندازید! افغانستان در چه منطقهای قرار دارد؟ درست در میان هر سه کشور است! بنابراین از نظر استراتژیک بسیار حیاتی است که آن را در اختیار خود داشته باشیم!»
در آن روز یکشنبهای که کابل سقوط کرد، او بر اهمیت افغانستان به عنوان «تکهای ارزشمند از املاک جهانی» تأکید کرد. این شکست مخصوصاً برای الوود تلخ است زیرا انگلستان در راستای جهانبینی نظامیگرای خود، با ارسال یکی از ناوهای هواپیمابر جدیدش (که البته در نقش یک تاکسی برای جنگندههای آمریکایی عمل میکند) به دریای جنوبی چین در آستانه گسترش قدرت جهانی خود بود.
سقوط کابل یک یادآوری تحقیرآمیز است که مشخص میکند تصور الوود از قدرت انگلستان در جهان به حد خطرناکی توهمآمیز است و اینکه ۲۰ سال شکست در سیاست خارجی این کشور را نباید بهگونهای تحریف کرد که از آن به عنوان بهانهای برای تکرار مجدد همان اشتباهات استفاده کرد!
انتهای پیام/۴۱۰۶/
انتهای پیام/