غفلت از صنعت سریالسازی و دلبستن به محبوبیت قدیمیهای تلویزیون
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، حدود ۱۲۵ سال پیش زمانی که برادران لومیر سینماتوگراف را اختراع کردند، شاید خودشان هم نمیدانستند مخترع یکی از بزرگترین و محبوبترین هنرهای جهان هستند، هنری که خیلی زود جای خودش را در دل مردم در سراسر دنیا باز کرد. جذابیت و کشش سینما از دیرباز، یکی از بارزترین دلایل محبوبیت این هنر در میان هنرهای هفتگانه بوده است. جذابیتی که در هیچکدام دیگر از انواع هنر به این غلظت وجود ندارد.
این روزها اما سینما یک رقیب جدی پیدا کرده است، رقیبی که در ابتدا یکی از زیرمجموعههای خود اما حالا روز به روز درصد بیشتری از مخاطبان سینما را به سمت خود میکشاند، رقیبی به نام «سریال». یکی دو دهه قبل اگر از اهالی هنر هفتم درباره اهمیت سریالسازی سوال میکردید، معتقد بودند که سریال از نظر جنبههای هنری، سرگرمی و... با سینما فاصله زیادی دارد و اصلا نباید این دو را با یکدیگر مقایسه کنید. شاید به همین خاطر هم بود که بسیاری از بازیگران مطرح سینما، بازی در سریالها را کسر شان میدانستند و تمام فیلمنامههایی که از این سمت برایشان میرفت را نخوانده، رد میکردند.
حالا اما اوضاع به طور کلی متفاوت شده است و سریالها در حال تبدیل شدن به جذابترین سرگرمی در میان هنرهای نمایشی هستند. وقتی بزرگترین فیلمسازان جهان در حال تجربه ساخت سریال هستند و سوپراستارها (هم از نوع خارجی و هم داخلی) به جای بازی در فیلمهای سینمایی، ترجیح میدهند در مقابل دوربین سریال سازان قرار بگیرند، پس میتوان گفت کفهترازوی این بخش حالا از فیلمهای سینمایی سنگینتر شده است.
مثال ساده این ماجرا را میتوانید در کشور خودمان نیز قابل مشاهده است، وقتی این روزها اکثر جوانها در انتظار تماشای فصل جدید سریالهایی مثل دیدن (see) یا خانه کاغذی (Money Heist) هستند و یا در سایتهای مختلف به دنبال زیرنویس فصل آخر سریال مردگان متحرک (The Walking Dead) میگردند، میتوانید به خوبی درک کنید که صنعت سریالسازی غربی توانسته با چه ضریب نفوذ بالایی به خاورمیانه نیز برسد.
سریالهایی با طعم حسرت
در چنین شرایطی این سوال مهم پیش میآید که سریالسازی در کشور ما چه جایگاهی دارد؟ سالها پیش در دهههای شصت، هفتاد و اوایل دهه هشتاد، ما سریالهایی در شبکههای مختلف سیما داشتیم که هنوز هم در گوشه ذهن مردم ایران جا خوش کردهاند. آثاری که بازپخش چند باره آنها از شبکهای مثل «آی فیلم» هنوز هم در جذب مخاطب موفق است و از بسیاری از سریالهای تازه تلویزیون بیننده بیشتری دارند. «سلطان و شبان»، «سربداران»، «هزاردستان»، «امیرکبیر»، «روزی روزگاری»، «آیینه عبرت»، «خانه سبز»، «زیر آسمان شهر»، «داستان یک شهر»، «آژانس دوستی»، «امام علی (ع)»، «شب دهم»، «روزگار قریب»، «کیف انگلیسی» و... تنها چند نمونه از بهترین سریالهای سیما در چند دهه اخیر هستند.
بیشتر بخوانیم:
«کیف انگلیسی»؛مرثیهای برای روشنفکران بیگانه با جامعه
«آرایشگاه زیبا»؛ حکایت عاشقی پردردسر آقااسد
چرا دیدن سریالهای قدیمی لذتبخش است
اما اگر بخواهیم همین میزان زمان را برای شاخصترین سریالهای سیما در 10 سال اخیر انجام دهیم، شاید تعداد سریالهای خوب به انگشتان یک دست هم نرسد. چه چیزی باعث شد که این اتفاق برای صنعت سریالسازی ما بیافتد؟ چرا شبکههای مختلف سیما دیگر رغبتی به ساخت سریالهای درجه الف، یا الف ویژه ندارند و بیشتر از اینکه بخواهند برای ساخت سریال خوب هزینه کنند، سعی میکنند با ساخت برنامههای تلویزیونی و استفاده از بازیگران سینما به عنوان مجری، به دنبال جذب آگهی بازرگانی و بعد از آن، مخاطب باشند؟
تلویزیون و خلاصهکردن عنصر «کیفیت» در سریالهای مناسبتی
شاید بتوان گفت دلایلی همچون عدم استفاده از چهرههای موفق در زمینه ساخت سریال، سلیقهای برخورد کردن با بعضی از سوژههای جذاب اجتماعی، عدم حمایت از هنرمندان شاخص و بی توجهی به عنصر با ارزشی به نام «قصه» در سریالهای چند سال اخیر سیما بزرگترین علل شکست اکثر سریالهای تلویزیونی در سالهای اخیر است.
در سالهای گذشته به جز یکی دو مورد خاص، محبوبترین آثار نمایشی سیما، سریالهای مناسبتی بوده که نشان میدهد دستاندرکاران تلویزیون بیشتر تمرکزشان برای سریالسازی را صرفا به بعضی از مقاطع سال معطوف کردهاند. گویا که سریالسازی یک شغل فصلی است و شما فقط اگر دو ماه قبل از نوروز و سه ماه قبل از ماه رمضان پروژهای را استارت بزنید، خوب از آب درمیآید.
این بیتوجهی مدیران سیما به جایگاه سریال در جذب مخاطب، باعث شده که بسیاری از علاقهمندان به هنرهای نمایشی یا به شبکه نمایش خانگی کوچ کنند (که در آنجا نیز هر چند وقت یکبار با یک اثر موفق روبرو هستیم) یا به طور کلی قید آثار ایرانی را بزنند و مشتری پروپاقرص سریالهای خارجی شوند، سریالهای خوش رنگ و لعابی که اکثر آنها از نظر فرهنگی، اختلاف فاحشی با سبک زندگی ایرانی دارند.
میزان استقبال جوانان از سریالهای خارجی که باعث شده پلتفرمهای داخلی هم با دوبله همین سریالها به فکر جذب مخاطب باشند. این حجم از علاقه مخاطبان ایرانی به سریالهای خارجی در ژانرهای مختلف نشان میدهد ظرفیت بالایی در کشورمان وجود دارد که تشنه دیدن کارِ خوب است، ظرفیتی که اگر ما نتوانیم خوراک آن را تامین کنیم، خیلی راحت با آثار خارجی در هر ژانری (حتی سریالهای ترکیهای که از نظر قصه و شخصیتپردازی به غایت ضعیفتر از بسیاری از سریالهای سیما هستند) خودشان را تغذیه میکنند.
لازم است مدیران سیما هرچه سریعتر فکری به حال این موضوع کنند و با تغییر در سیاستهایشان و سختگیری منطقی و هنری در محتوا و ساختار آثار نمایشی (عدم اعطای پروانه نمایش به آثاری که از نظر قصه، نوع روایت و... ضعیف هستند) کاری بکنند که باز هم گزینه اول مخاطبان ایرانی برای تماشای سریال، سریالهای داخلی باشد. آثاری ساخته کارگردانهای ایرانی، با بهترین بازیگران، نویسندگان و عوامل تولید، اتفاقی که چند دهه پیش به وفور رخ میداد نتایج درخشان زیادی هم داشت.
انتهای پیام / ۴۱۰۴/
انتهای پیام/