چرا نویسندگان سکوت میکنند؟/ از شیوع ناامیدی در بازار نشر تا تمرین سکوت
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا؛ روند تحمیلها و تحملها، خصوصا در شرایط و فضایی که نویسندگی یک حرفه نیست و نویسندگان در کنار مشاغل دیگری که دارند، صرفا به دلیل علاقهمندیهای شخصی نوشتن را دنبال میکنند، به مراتب سختتر و پرمخاطرهتر است. به عبارت دیگر وقتی نویسندهای از راهی دیگر ارتزاق میکند، مجبور نیست ناملایمتهای وادی نویسندگی را چندان تاب بیاورد. به همین خاطر هر رنجشی باعث میشود دست کم برای مدتی از وادی نوشتن فاصله بگیرد.
با نظر به وضعیت بازار نشر در کشورمان طی سالهای اخیر، در می یابیم که عوامل رنجش نویسندگان روز به روز و سال به سال افزایش یافتهاند. عواملی مانند ممیزیها و سانسورهای سختگیرانه که گاه جان یک اثر را میگیرند، نابرادریهای ناشران و کلاههای گشادی که گاه سر مؤلف میگذارند، بازار ضعیف کتاب، مردمی که کتاب نمیخوانند، تیراژهای پایین که بیشتر باعث خندهاند تا گریه، عدم توجه نشریات و رسانهها به آثار ادبی تازه و... هرکدام کفایت میکنند تا یک نویسنده، قلمش را ببوسد و خدانگهدار!
البته عوامل دیگری نیز هستند که نویسندگان کشورمان را دیر یا زود دچار نوعی افسردگی و وازدگی از کار نوشتن کرده و آنان را به سکون و سکوت وامیدارند. به عنوان مثال در هر جای دنیا، نویسنده انتظاراتی را از جامعه و حاکمان دارد که بیشتر روحیاند! مثل انتظار منزلت و احترام، ارائه خدمات خاص و... اما در کشور ما که نهایت اقدام خدماتی برای نویسندگان، بیمهای اختیاری با لزوم پرداختهای ماهیانه از سوی نویسنده و پرداخت فرانشیزهای مشخص در هنگام استفاده از خدمات درمانی است، قطعا جایی برای انتظاراتی از این دست باقی نخواهد ماند.
فارغ از سکوتهایی که حاصلِ نوعی تمرین و تلاش برای خلق اثری بهتر از سوی نویسندگان هستند، سوالی که باید در این وضعیت از خود بپرسیم، این است که آیا کسی از سکوت نویسندگان، ناراحت میشود؟ این سوال را همه باید از خودشان بپرسند اما به نظر میآید مدیران فرهنگی کشور بیشتر باید متوجه این سوال و پاسخهای آن باشند.
حتما اشکال از قلم من است!
جواد افهمی؛ نویسنده آثاری همچون «سوران سرد»، «چتر کبود» و «سال گرگ» مدتی است که دست به نوشتن نبرده است. به همین خاطر در پاسخ به سوال خبرنگار آنا گفت: «قرار هم نبود اتفاق خاصی بیافتد. فعلا نمینویسم و فکر نمیکنم اتفاق تازهای در راه باشد.»
وی از قطع ارتباطش با عرصه نشر کتاب خبر داد و افزود: «اینروزها دیدار گاه به گاه دوستان در حد 10-15 دقیقه و چک کردن با تاخیر ایمیلها، تنها پل ارتباطی من با وادی ادبیات در این روزهاست. راستش را بخواهید اطلاعاتم از بازار نشر، به روز نیست؛ فقط طبق شنیدههایم میدانم یکی دو نشر شرایط بهتری دارند.»
افهمی ضمن بیان این مطلب که نوشتن، تصمیمبردار نیست و تنها زمانی میسر میشود که حس و سوژه به سراغ نویسنده بیایند، تاکید کرد: «در شرایط موجود اتفاقی نمیافتد؛ کتابی خوانده نمیشود... هرچند شاید انتظار من زیاد بوده و اشکال از من و قلم من است!»
نمیدانم دیگران به چه امیدی مینویسند؟
شاهرخ گیوا؛ نویسنده رمانهایی چون «مونالیزای منتشر»، «اندوه مونالیزا» و «فیلها» که پیشتر هم خبر از ننوشتنهایش داده بود، در گفتوگو با خبرنگار آنا اظهار داشت: «هیچ خبری نیست! نه شروع کردهام به نوشتن و نه تصمیمی برای نوشتن دارم. هنوز کار و بار بر همان مدار ننوشتن میگردد.»
وی در پاسخ به این سوال که آیا شرایط بازار کتاب بهتر نشده؟، گفت: «من اصلا چنین احساسی ندارم. حتی حس میکنم اوضاع بدتر هم شده. افت تعداد مخاطبان از یکسو و بازار نشر کتاب از سوی دیگر. واقعا نمیدانم نویسندگانی که هنوز مینویسند، به چه امید مینویسند؟»
گیوا افزود: «به نظر من نویسندگانی که هنوز در این شرایط به کار نوشتن ادامه میدهند،مثل ساکنان جزایری هستند و جزیره خود را تنها با چند نفر دیگر که احتمالا برخی از آنها خود نویسندهاند، شریک هستند.»
وی گفت: «اگر به مطبوعات پیش از انقلاب رجوع کنیم، میبینیم که نویسندگان دغدغه تیراژ داشتند. حالا بعد از گذشت سی و چند سال و با وجود چند برابر شدن جمعیت کشور، وضعیت تیراژ به مراتب بحرانیتر از پیش از انقلاب شده و گویا قرار هم نیست بهتر شود.»
نویسندگان به سکوت نیاز دارند
فریدون حیدریملکمیان، نویسنده رمانهایی چون «مرگ بیتوبه، بیوصیت» و «روز هزار ساعت دارد» از دیگر نویسندگانی است که مدتهاست خبری از انتشار یا نگارش تازهای از او نیست. البته چنانچه میگوید سکوتش بیشتر جنبه تلاش و مداقه دارد و نوعی تمرین تلقی میشود.
وی در این باره میگوید: «مدتی است که چیزی نمینویسم زیرا در شرایطی به سر میبرم که دوست دارم بیشتر بخوانم، ببینم، یاد بگیرم و لحظه به لحظه بیشتر حیرت کنم. من البته به رمان سومم فکر میکنم اما اصلا نمیدانم چه وقتی این اتفاق خواهد افتاد.»
این نویسنده ضمن بیان این مطلب که مشکل ما نویسندگان در بیشتر اوقات، حیران نبودن و سکوت نکردن است، برآن باور است که: «این حیرانی اگرچه به تنهایی و انفعال رنجآور ختم میشود اما توامان حس خوبی هم به آدم میدهد. نوعی رنج شادمانه که شاید هم یک بیماری باشد ولی درعین حال، بارآور و لذتبخش نیز هست.»
حیدری ادامه میدهد: «باید آنقدر بنویسم و پاره کنم، تا اثری خلق شود که حداقل خودم نتوانم نقدی بر آن وارد کنم. مطابق با این باور، خیلی از کتابهایی که منتشر میشوند، اصلا نباید به چاپ میرسیدند. به همین دلیل است که زیاد به کتابهای امروزی خوشبین نیستم و آن اتفاقی که باید دلیل نگارش آنها باشد را در آنها نمیبینم.»
انتهای پیام/