پاسخ زاکانی به ادعاها درباره سابقه تحصیلیاش + سند
به گزارش گروه سیاست خبرگزاری آنا، روزنامه بامداد چند ماه قبل طی سرمقاله ای به قلم آقای محمدرضاتقوی فرد با عنوان «هر گردی گردو و این زاکانی عبید نیست» در اواسط خرداد ۱۳۹۰، ۱۱ ادعا علیه اینجانب مطرح نمود و سپس این مطلب در سایت دولت ما (حامیان دولت اسلامی!) بازنشر داده شد که به جز معدل دیپلم، بقیه ادعاها اساساً واقعیت نداشت، اهم مطالب سرمقاله منتشر شده عبارت است از:
"علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس هشتم، هنگام تحصیل در دانشگاه بادورزدن های فراوان قانون ازنمرات صفر ناشی ازغیبت ومشروطی های پی درپی می گریزد و علیرغم مخالفت های قانونی از دستیاری کودکان به پزشکی هسته ای تغییر رشته پر ابهامی دارد ... جالب اینکه همین آقای دکتر زاکانی که عرض کردم عبید نیست، در زمان تحصیلش در دانشگاه علوم پزشکی تهران با سه ترم مشروطی مجبور به تعهد کتبی برای مشروط نشدن تا پایان تحصیلات میشود تا اجازه ادامه تحصیل بگیرد و نمرات ناپلئونی در کارنامه تحصیلی او نه تنها در دانشگاه، بلکه در دوره آموزش متوسطه نیز چشم هر بینندهای را خیره میکند. نمراتی مثل ۲.۲۵ برای درس ریاضی و ۳.۵ برای درس شیمی در شهریور سال تحصیلی ۶۳-۱۳۶۲ و اخذ مدرک دیپلم در اسفند ماه ۱۳۶۳ با معدل کتبی ۱۱.۰۵ و معدل کل ۱۳.۱۰ را شاید فقط بتوان در کارنامه ناپلئون جستجو کرد.
اما ظاهرا این دوست زاکانی ما که عرض کردم عبید نیست، در زمان تحصیل نیز مثل دوران نمایندگیاش از حافظه خود به خوبی استفاده نکرده و در کلاس درس هم ادراک خوبی از مسائل مطرح شده در کلاس نداشته است و همین فراموشیها در جلسه امتحان کار دست او داده و او را به مرزهای جلوگیری ازادامه تحصیل به دلیل افتادنهای درسی کشانده است، اما بارها لطف و عنایت رئیس دانشگاه به واسطه مکاتبات و ملاحظات شامل حال وی گردیده و بالاخره او را از مرز فارغالتحصیلی گذرانده است. مکاتبات و ملاحظاتی که انصافاً راه گشا بوده و از هر لودری قویتر عمل کردهاند و تغییر رشته دستیاری کودکان به پزشکی هستهای را بلامانع! وقفه تحصیلی از سال ۷۷ تا ۸۰ را توجیه! و اعمال نمرات تغییر یافته صفر ناشی از غیبت به ۱۲ را چهار ترم بعد امکانپذیر نموده است! به خاطر همین گفتم که بیایید و قصیده بلند «موش و گربه» را به همین علیرضا زاکانی نسبت بدهید. "
از آنجا که چندی قبل در اجلاس روسای دانشگاه های علوم پزشکی سراسر کشور معاون اول رئیس جمهور آقای رحیمی بدون ذکر نام بنده، بخش زیادی از همین موارد را تحت عنوانی اعتراضی به سوءاستفاده یک نماینده بیان نمود که البته بواسطه نادرستی و عدم اهمیت آن، پاسخی از سوی اینجانب داده نشد اما زمانی که برای بنده مشخص گردید پشت صحنه این سرمقاله، افرادی از جریان انحرافی و باند مفاسد اقتصادی قرار دارند تا بلکه بتوانند در عزم بنده برای مقابله با انحرافات اعتقادی و اقتصادی آنها خلل ایجاد کنند، از مسوولان این روزنامه و سایت خبری مرتبط با آنها شکایت نمودم تا در دادگاه، پاسخگوی توهین ها و ادعاهای دروغ، خلاف واقع و بی اساس خود باشند.
پس از احضار سردبیر روزنامه، وی به جای اظهار ندامت و احتمالا با پشت گرمی همان جریان فاسد، به اصطلاح افشاگری کرد و تمام صفحه نخست یکی دیگر از شماره های روزنامه بامداد را به ویژه نامه ای برای انتشار اسناد تحصیلی بنده اختصاص داد و در زمان برگزاری نمایشگاه مطبوعات ضمن توزیع گسترده و رایگان! آن، به برخی از غرفه ها رفته و علیه اینجانب اظهارات و اتهامات نادرست خویش را تکرار کرد.
در به اصطلاح افشاگری انجام پذیرفته ۱۱ سند در روزنامه بامداد چاپ شده که با تغییری در یک سند عیناً در سایت دولت ما این اسناد آورده شده است، جالب این که اطلاعات پرونده تحصیلی ام به دست کسانی افتاده است که از این اسناد اداری کمترین دریافت درستی را نداشته اند و یا با غرض ورزی خواسته اند واقعیات را وارونه جلوه دهند، بطوریکه پاسخ اکثر ادعاها در خود اسناد موجود است.
از آنجا که ممکن است در ذهن برخی افراد ابهاماتی شکل گرفته باشد، از باب وظیفه با استناد به همان اسناد افشا شده!، توضیحاتی مختصر ارائه می گردد تا علاوه براینکه سنت پاسخگویی در برابر ابهامات بعنوان امری مبارک مورد توجه مسئولان کشور قرار گیرد، با آشکارشدن حقیقت ماجرا، نادرستی و خلاف اخلاق صورت گرفته توسط عوامل پیدا و پنهان این عمل نیز معلوم شود.
۱. سند شماره ۱ چاپ شده در روزنامه بامداد کارنامه سال آخر دبیرستان در سال تحصیلی ۶۱-۶۲ و سند شماره ۲ مدرک دیپلم بنده را نشان می دهد که در سایت دولت ما قرار داده نشده اما در روزنامه آورده شده است.
همین کارنامه نشان می دهد که ادعای نمرات ریاضی ۲.۲۵ و شیمی ۳.۵ که در سرمقاله اول ذکر شده بود دروغ بوده است.
علاوه براینکه سال تحصیلی در مدارس کشور از مهر ۶۱ تا خرداد ۶۲ بوده و بنده ۱۷ مرداد سال ۶۱ همزمان با مراحل آخر عملیات رمضان به منطقه جنوب اعزام شدم و سپس بعد از شرکت در عملیات مسلم بن عقیل با گردان مقداد تیپ حضرت رسول(ص) و پدافند ۱۷ روزه در منطقه مشرف به مندلی عراق در تاریخ ۲ آبان همان سال از منطقه بازگشتم و بعد از چند روز و مراجعه به مدرسه و تاخیر بیش از یک ماه و اندی از شروع سال تحصیلی با حضور در کلاس درس، بالاجبار همراه دانش آموزان امتحان نوبت اول را دادم که نتیجه آن در ستون اول کارنامه درج گردیده است.
مجدداً در ۱۴ بهمن سال ۶۱ به منطقه اعزام شدم و توفیق حضور در جبهه تا تاریخ ۲۱ اردیبهشت سال ۶۲ را یافتم، لذا بیشتر این سال تحصیلی را به لطف الهی در جبهه بودم که غیبت های مندرج در کارنامه و جمله عمودی و کم رمق "ترک تحصیل کرده است" در کارنامه موید آن است.
اینجانب در سال ۶۲ چند روز قبل از امتحانات آخر سال درانتهای اردیبهشت به تهران بازگشتم و برابر نکات پیش گفته نه در ابتدای سال تحصیلی و نه در انتهای آن در تهران نبودم که ماحصل آن این کارنامه شده است و البته پس از آن نیز در ۲۲ تیر ماه سال ۶۲ به گردان تخریب تیپ حضرت سیدالشهدا(ع) اعزام شدم و توفیق حضور در این مجموعه را پیدا کردم. تمام افرادی که سال آخر دبیرستان را گذرانده و دیپلم گرفته اند می دانند که فقط با لطف خداست که کسی می تواند چند روز قبل از امتحانات از جبهه با حال و هوای خاص خودش برگشته و بدون معلم درس بخواند و تنها در دو درس با تاخیر و پس از رفت و برگشت مجدد از مناطق عملیاتی نمره قبولی بگیرد و مجدداً به جبهه بازگردد. متاسفانه در این مورد بعنوان افشاگری هم بی اخلاقی نموده اند، هم بی انصافی و هم دروغ گویی که انشاءالله خدا از آنان بگذرد.
سند شماره یک – کارنامه سال آخر دبیرستان
۲. اینجانب اولین باری که به منطقه رفتم، در اوایل تیرماه سال ۶۰ و بعد از شهادت دکتر چمران بود و در ستاد جنگ های نامنظم با پانزده سال سن مشغول فعالیت شدم و تا پایان دفاع مقدس بیش از ۶۲ ماه توفیق حضور در مناطق جنگی را داشتم. احتمالاً از منظر کسانی که مدارک تقلبی می گیرند، این جرم است که کسی به جبهه رفته، از انقلاب و مردم دفاع کند و بازگردد و خودش درس بخواند و طی دو مرحله نمره قبولی بگیرد.
این افتخار بنده است که به عنایت الهی تا وقتی جنگ بود در منطقه بودم و زمانی که جنگ تمام شد براساس دستور امام (ره) مبنی بر حضور جوانان در عرصه جهاد علمی، نزد فرمانده عزیز خود سردار حاج محمد کوثری رفتم، ۶ ماه مرخصی گرفتم تا بعد از ۷ سال دوری از درس و تحصیل، مانند دیگران برای کنکور درس بخوانم و به لطف خدا و اهل بیت(علیهم السلام) در همان سال - با کسب نمرات قابل قبولی منجمله زیست شناسی با بیش از ۸۲ درصد - در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول و مشغول به تحصیل شدم.
متاسفانه نویسنده مقاله در چندین جا کار خویش را انتقام از اینجانب بخاطر مخالفت با برخی افراد از جمله مرحوم کردان و آقای رحیمی و دیگران ذکر نموده است؟ و ...
۳. اسناد شماره ۸ و ۱۰ مربوط به دوران تحصیل پزشکی عمومی بنده است. در سند شماره ۸ به نقل از آقای دکتر انارکی معاون وقت آموزشی دانشگاه آمده که ۳ ترم مشروط شده ام و با اخذ تعهد مجاز به ادامه تحصیل می باشم.
افشاکنندگان باهوش! این سند، فراموش کرده اند تا جمله ای را که در هامش همین برگه آمده است امحا کنند؛ جمله "نامبرده دو ترم از مشروطی بیرون آمده است" نشان می دهد که اینجانب تنها یک ترم (نخست سال ۷۰-۷۱) مشروط شدم و علت اعلام این مشروطی ها(سه ترم)، تاخیر در اعلام نمره توسط اساتید و یا گروه های آموزشی -امری رایج در دانشگاهها - بوده است که بعداً اعلام و تصحیح شده است، جالب اینکه تا زمان اعلام موضوع ۳ ترم مشروطی توسط آقای رحیمی در نشست روسای دانشگاه های علوم پزشکی کشور که پیش تر اشاره شد، بنده اساساً از این موضوع اطلاعی نداشتم.
در تنها ترم مشروطی ام در تدارک مقدمات اجرایی تاسیس تشکل در دانشگاه بودم و همزمان با تحصیل و فعالیت دانشجویی، برای امرار معاش خانواده نیز خارج از دانشگاه کار می کردم. لذا در این قسمت نیز نادرست قضاوت کرده اند و از سر بی دقتی مرتکب خلاف گویی شده اند زیرا بنده هیچ وقت سه ترم مشروط نشدم که بواسطه آن نیاز به تعهد داشته باشم، باید به این افراد گفت که شما با این توانی که در استخراج مدارک دارید لطفاً اسناد و نمرات سه ترم مشروطی مرا اعلام کنید حتماً من شکایتم را پس خواهم گرفت.
سند شماره ۸ – عدم مشروطی سه ترم تحصیلی
۴. در سند شماره ۱۰ اعلام شده است که نمره یک درس مربوط به نیم سال دوم سال ۷۳- ۷۴، به دلیل مغایرت نیم سال ها در فرم سال ۷۵-۷۶ اعلام شده است. اولاً نامه مربوط به خرداد ۷۷ و زمان تصفیه حساب تحصیلی بنده است و این اتفاقی کاملاً رایج در پرونده تحصیلی بسیاری از دانشجویان است که در زمان تصفیه حساب و فراغت از تحصیل متوجه می شوند که نمره یک یا چند درس آنها اعلام نشده است، پیگیری اداری می کنند و موضوع با نامه اداره آموزش به گروه مربوطه، حل می شود. مطرح کردن این موضوعات تنها از افراد غیردانشگاهی و کم اطلاع یا مغرض و ناشی بر می آید.
سند شماره ۱۰ – اعلام دیرهنگام نمره یک درس
۵. درباره زمان تحصیل تخصص و تغییر رشته از دستیاری اطفال به پزشکی هسته ای به اسناد شماره ۱۲، ۶ و ۳ می رسیم. از جمله مواردی که بسیاری از دوستان میدانند اینکه پس از پایان پزشکی عمومی، دکتر جبل عاملی رئیس وقت دانشکده به بنده گفت که مسئولان دانشگاه با توجه به فعالیت هایم در دانشگاه، جمعاً تصمیم گرفته اند که به من بورس خارج از کشور دهند؛ اما بنده نپذیرفتم و گفتم که باید خودم امتحان بدهم و فعالیت هایم برای بورسیه شدن نبوده است. در ضمن به او به خنده گفتم که دانشگاه های خارج از کشور بسیج ندارند و من هم نمی توانم بدون خدمت در بسیج زندگی کنم. بعداً خدا لطف کرد و حدود کمتر از یک ماه به طور فشرده درس خواندم و در آزمون دستیاری کودکان دانشگاه تهران قبول شدم. پس از قبولی و مراجعه به بیمارستان اساتید و دوستان به بنده گفتند که به دلیل شرایط مجروحیت دست راست، امکان ادامه تحصیل در این رشته و کار با اطفال برایم بسیار سخت خواهد بود و عملاً این امکان وجود ندارد و باید تغییر رشته بدهم.
اینجانب در دی ماه ۷۶ درخواست تغییر رشته به فیزیولوژی دادم که رشته ای صرفاً آکادمیک و علوم پایه و در نظر دانشجویان به مراتب پایین تر از دستیاری اطفال است.
گروه مربوطه، دانشکده پزشکی و دانشگاه ابتدا با این درخواست موافقت کردند ولی بعد از چند ماه پیگیری، شورای علوم پایه پزشکی، بهداشت و تخصصی طبق سند ۱۲ در نامه مورخ ۲۷/۱۲/۷۶ به امضای دکتر وجگانی خطاب به دکتر ربانی معاون وقت آموزش دانشگاه علوم پزشکی تهران، با این درخواست بعلت تغییر رشته از گروه بالینی به علوم پایه مخالفت کرد و آن را مغایر قانون اعلام نمود و صراحتا نوشت که باید در گروه بالینی تغییر رشته دهم یا در صورت اصرار بنده بر انجام آن در شورای آموزش علوم پایه می بایست این درخواست تائید شود.
سند شماره ۱۲ – مخالفت گروه علوم پایه پزشکی با تغییر رشته به فیزیولوژی
پیرو آن و به استناد نامه دکتر وجگانی، برابر سند شماره ۶ به تاریخ ۲۴/۱/ ۷۷، دکتر سراجی مدیر کل وقت آموزش دانشگاه علوم پزشکی تهران مخالفت فوق با این درخواست تغییر رشته به فیزیولوژی را اعلام کرده است، بنابراین مخالفت های مکرر ذکر شده در نامه های فوق مربوط به تغییر رشته به فیزیولوژی بعلت علوم پایه بودن آن است نه تغییر به پزشکی هسته ای که رشته ای بالینی است، در این خصوص هم نگارنده سرمقاله بیراهه رفته و خلاف گفته است.
سند شماره ۶ – اعلام عدم موافقت با درخواست تغییر رشته به فیزیولوژی
متعاقب مخالفت با تغییر رشته کودکان به فیزیولوژی توسط وزارتخانه و اعلام ضرورت تغییر در رشته های بالینی، با مشورت آقای دکتر ربانی معاون آموزشی وقت دانشگاه و تاکید ایشان رشته پزشکی هسته ای را درخواست کردم و طبق سند شماره ۳، درخواستم از طریق دانشگاه به وزارتخانه رفت و در چهل و نهمین نشست شورا آموزشی پزشکی وتخصصی کشور و با رعایت قوانین و مقررات دوره دستیاری در تاریخ ۱۷/۸/۷۷ تصویب شدو طی همین سند در تاریخ ۲۱/۱۰/ ۷۷ تغییر رشته بنده به دانشگاه اعلام شد از این رو تغییر رشته به پزشکی هسته ای نیز مثل سایر تغییر رشته های صورت گرفته در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در مسیری کاملاً قانونی و در روال خود انجام شده است، پس در این مورد هم نگارنده خلاف گفته است.
سند شماره ۳ – تصویب تغییر رشته در چهل و نهمین نشست شورای آموزش پزشکی و تخصصی کشور
۶. موضوع دیگری که مطرح نموده اند با استناد به سند شماره ۷، شروع تحصیل دوره تخصصی بنده با وقفه ایجاد شده از سال ۷۷ تا ۸۰ است. لازم به توضیح است که چند روز قبل از اعلام تصویب مجوز شروع تحصیل در دوره تخصص در انتهای سال ۷۷، اینجانب با مسوولیت محوله از سوی نیروی مقاومت بسیج و افتخار قبول مسئولیت بسیج دانشجویی دانشگاه های استان تهران امکان شروع تحصیل در سال ۷۸ را نداشتم و برای شروع تحصیل در سال ۷۹ و برای وقفه تحصیلی برگ ماموریت به دانشگاه ارایه گردید و دانشگاه هم آن را پذیرفت- امری که برای کارمندان و ماموران دولتی امری متداول میباشد. با توجه به اینکه گروه پزشکی هسته ای قبلاً اعلام کرده بود که بنده از ابتدای سال ۷۸ درسم را شروع کنم ابتدا با عنایت به سند شماره ۷ اعلام شروع تحصیل در سال ۷۹ را منوط به شرایط درج شده در این سند نمود – البته گروه تخصصی مرجع تشخیص انصراف و یا قبول دستیاران نیست و آموزش دانشگاه این مسئولیت را دارا می باشد که مسیر فوق در دانشگاه پیگیری شده است- ولی بعد از مراجعه و توضیحات ارایه شده به رئیس محترم گروه پزشکی هسته ای که گله مند از عدم اطلاع رسانی بنده برای شروع ننمودن دوره ی تخصص بود، اینجانب دوره تخصصی را شروع کردم لذا بخش زیادی از وقفه فوق در سیر تغییر رشته بنده در وزارتخانه و دانشگاه در سراسر سال ۷۷ سپری گردیده و سال ۷۸ نیز عدم شروع تحصیلم بخاطر ماموریتی بود که مدرک آن تحویل دانشگاه شد و حتماً کسانی که به اسناد پرونده تحصیلی بنده دسترسی داشته اند از آن با خبر می باشند و در سال ۷۹ نیز ابتداً گروه برای موافقت شرایطی را گذاشت و توصیه نمود و سپس با ارایه ادله شرایط را پس گرفت – گرچه طبق عرضی که قبلاً نمودم این شرط گزاری خارج از حیطه مسئولیت گروه بود - و درس تخصصی را بنده شروع نمودم، پس در این موضوع نیز بیراهه رفته اند و سخن نادرست گفته اند.
البته ادعای دیگری نیز در ادامه ادعاهای فوق در گوشه و کنار مطرح کردند که بنده بخاطر پولساز بودن این رشته آن را انتخاب کرده ام، از این منظر هم جالب است مدعیان و مفتریان بدانند که بنده الان ۱۴ سال است مدرک پزشکی عمومی خود را گرفته و حدود ۷ سال است که مدرک تخصص پزشکی هسته ای ام را اخذ کرده ام و در سراسر سال های ذکرشده، شرایط تاسیس و دریافت مجوز دایر کردن مطب و مرکز خصوصی در تهران را هم داشته ام ولی جز در بیمارستان دولتی کار نکرده ام و تاکنون حتی یک ریال هم از امکان مجوز کار خصوصی پزشکی کسب ننموده ام.
سند شماره ۷ – مخالفت با شروع دوره تخصص قبل از ارائه حکم ماموریت بنده
در همین ارتباط معاون آموزش بالینی نامه ای به معاون آموزشی دانشگاه زده است - سند شماره ۵ – که شروع به تحصیل از ابتدای دوره تحصیلی سال۸۰ و عدم استفاده از تکمیل ظرفیت مهرماه را اثبات کرده و به دلیل تاخیر بوجود آمده در اثر ماموریت پیش گفته، برای به روز رسانی مجوز شروع دوره تخصص بنده و سیر پرونده های اداری، مجوز مربوطه را از دانشگاه درخواست کرده است.
سند شماره ۵ – تایید شروع به تحصیل از فروردین ۸۰ و پیگیری دریافت مجوز وقفه تحصیلی از دانشگاه
۷. یکی از اسناد دیگر، سند شماره ۱۱ است که مربوط به درخواست اینجانب برای دفاع از پایان نامه بعد از شرکت در امتحان پره بورد است. طبق مقررات دانشگاه این امتحان باید قبل از دفاع پایان نامه باشد که دکتر سلیمانی رئیس وقت دانشکده پزشکی هم اعلام کردند " عین مقررات اقدام شود"؛ لذا در این ارتباط هم کاری خلاف مقررات صورت نگرفته است. دلیل این درخواست هم آماده نشدن کیس هایی- بیماران - بود که من برای پایان نامه ام روی آنها کار می کردم و لذا با موافقت بخش و گروه، بخشی از بیمارانم را با سفر به مشهد مقدس و از بیمارستان امام رضا(ع) در مشهد انتخاب کردم و با تکمیل تعداد بیماران از پایان نامه ام دفاع نمودم، در این قسمت هم بی توجهی و عدم شناخت سبب بیان نادرست توسط افشاکننده اسناد پرونده بنده شده است که باید به حال آنها تاسف خورد.
سند شماره ۱۱ – انجام دفاع پایان نامه طبق مقررات
۸. مطلبی دیگری که بالاجبار باید برای روشن شدن موضوع پس از سالها بیان کنم مربوط به اسناد شماره ۴ و ۹ می باشد که در آن بحث امتحان دو ارتقاء هم زمان شده است که با این درخواست ابتدا مخالفت شده و سپس با آن موافقت گردیده است و مستمسک مخالفین بی خبر از مقررات و روند جاری در امتحانات سالانه دستیاری پزشکی قرار گرفته است.
درخواست اینجانب کاملاً قانونی و براساس مقررات بود و نامه مخالفت اسباب تحیر را فراهم کرد. همه ساله تعدادی از دستیاران پزشکی بعلت های مختلف درخواست دو ارتقاء همزمان داده و برابر مقررات امتحان می دهند و هم اکنون این موضوع بعلت روال عادی و قانونی آن در اختیار دانشگاه ها می باشد، علاوه براینکه درخواست بنده برای همزمانی دو ارتقاء در سال ۸۲ در مهر یا آبان انجام پذیرفت و اساساً قبل از مطرح شدن برای نامزدی و انتخاب در مجلس و نمایندگی بنده بود و همچنین پایان دوره تحصیلی اینجانب نیز اسفند ماه بود که نسبت به دیگر متقاضیانی که در نیمه اول سال ۸۳ درسشان تمام می شد از اولویت برخوردار بودم از این رو با احراز شرایط و موافقت گروه و دانشگاه قرار بود در امتحان شرکت نمایم که زمان مراجعه برای دریافت کارت شرکت در جلسه آزمون، مخالفت فوق معلوم شد که در نامه ۲۶ خرداد ۸۳ دکتر ناصری پور به صورت دورنویس آنی! اعلام کرده که اینجانب – علی¬رغم درخواست در نیمه اول سال تحصیلی در سال ۸۲ و موافقت گروه و دانشگاه - نمی توانم در این امتحان شرکت کنم!. گرچه معلوم بود موضوع از کجا نشات گرفته است و این محبت ویژه بعداً نیز ادامه پیدا کرد.
بنده در پایان سال ۸۲ دوره سه ساله تخصصی ام تمام شد و در اسفند همان سال به لطف خدا بعنوان نماینده تهران انتخاب و در سال ۸۳ وارد مجلس شورای اسلامی شدم. ابتدای ورود ما به مجلس مصادف شد با شایعه تقلب در آزمون دستیاری سال ۸۲ و بنده پیرامون آن از وزیر محترم بهداشت وقت سوال کتبی کردم.
جلسه ای به همین منظور در کمیسیون آموزش و تحقیقات با حضور آقای دکتر پزشکیان وزیر وقت و آقای دکتر ناصری پور دبیر شورای تخصصی و آموزش پزشکی بعنوان مسئول مستقیم امتحان فوق الذکر تشکیل گردید و با اصرار اینجانب بر سوال خودم، قرار شد گروه تحقیق ۳ نفره ای تشکیل شود. دکتر عباسپور رئیس کمیسیون پیشنهاد کرد با توجه به طرح سئوال از طرف بنده مسوولیت گروه تحقیق را نیز اینجانب بپذیرم ولی بنده عنوان کردم که بعلت آزمون پره بورد از قبول آن معذورم و لذا آقای دکتر حیدرپور این مسوولیت را به عهده گرفت.
در جلسه از بنده سوال شد که کجا درس می خوانم و پاسخ شنیدند که در پزشکی هسته ای بیمارستان شریعتی درسم پایان یافته است، این جلسه روز سه شنبه بود و بعداً معاون آموزشی دانشگاه به بنده خبر داد که چهارشنبه - فردای آن روز - از وزارت بهداشت آمدند و کل پرونده آموزشی ام را وزارتخانه برده اند.!!
سند شماره ۴ – مخالفت دکتر ناصری پور با امتحان دکتر زاکانی
پس از معلوم شدن این اقدام غیرقانونی و نادرست در ممانعت از آزمون دو ارتقاء همزمان، بنده با رئیس محترم وقت دانشگاه آقای دکتر ظفرقندی تماس گرفتم و امکان همزمانی دو ارتقاء را حق هر دانشجو و یک امر متداول دانستم و موضوع سئوال از وزیر و عقیده خودم برای تقلب در امتحان را به ایشان گفتم و دقیقاً یادم هست که به وی گفتم که بنده به هیچ وجه از سئوال خودم دست برنخواهم داشت و صراحتاً بیان کردم این مساله برای تحت فشار قرار دادن اینجانب و جهت صرفنظر کردن از سوال در مجلس اتفاق افتاده است. متعاقب آن با پیگیری دکتر ظفرقندی از وزارتخانه اصل موضوع طبق سند شماره ۹، کان لم یکن و منتفی گردید و همان سال تعدادی از رزیدنت ها- نه فقط بنده – در امتحان دوهمزمان که امری متداول و قانونی بود، شرکت کردند.
سند شماره ۹ –منتفی شدن اصل ممنوعیت دو ارتقاء همزمان
در ادامه اینجانب در آزمون شرکت کردم و به لطف خداوند بزرگ با اینکه ۱۱ روز بیشتر درس نخواندم، نمره قبولی گرفتم ولی بازهم از طرف وزارتخانه کارشکنی صورت گرفت و نمره ام علی رغم ۲۳ نمره بالای سال دو به سه و ۸ نمره بالای قبولی آزمون ۳ به ۳ را بیش از یک ماه روی سایت نگذاشتند و با پیگیری معلوم شد پایین بودن نمره بخش را بهانه کرده و اینبار از در تطمیع وارد شدند تا بر خلاف مقررات بنده مجدداً از دانشگاه نمره عملی خویش را بیاورم که اینبار نیز با مخالفت جدی اینجانب بواسطه غیرقانونی بودن آن روبرو شد و نتیجه اینکه بعد از دو ماه نمره ام روی سایت گذاشته شد و برابر قانون بنده با انجام مراحل بعدی و کار اضافی در بخش دوره تخصصی خویش را تمام کردم. در ارتباط با تقلب در آزمون دستیاری نیز با پیگیری سئوال و سپس درخواست تحقیق و تفحص از آن و انجام تحقیق و تفحص معروف مجلس هفتم از آزمون دستیاری معلوم گردید که متاسفانه از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۲ سوالات آزمون دستیاری به فروش می رسیده است. عده ای اخراج شدند و دبیر شورای آموزش تخصصی هم معزول گردید و این موضوع ضمن اصلاح این فاجعه ملی، باعث افتخاری بزرگ برای مجلس شد و برای اولین بار متهمین یک تحقیق و تفحص به دادگاه رفته و حکم مجرمیت گرفتند. در ارتباط با طرح این موضوع هم بعلت عدم شناخت دوره تخصصی اشتباه کردند و هم با عدم آگاهی از پشت صحنه سیاسی موضوع قضاوت نادرست کرده اند.
۹. در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که انتشار و افشای جزئیات مدارک تحصیلی که از پرونده شخصی افراد استخراج می گردد نیز قابل پیگیری است. اسنادی که در پرونده تحصیلی هر فرد – به شرطی که مدرکش تقلبی! نباشد – موجود است.
والسلام علی من اتبع الهدی
علیرضا زاکانی
انتهای پیام/۴۱۲۹/
انتهای پیام/