اتحاد شرقی علیه تحریم غربی
توافقنامه همکاری ۲۵ ساله ایران و چین را میتوان یک برنامه کاری گسترده برای آینده دانست که فاقد هر گونه جزئیات اجرایی بوده و برای تبدیل کردن آن به یک خروجی نیاز به مذاکرات گستردهتر و طولانیتر و امضای دهها توافقنامه دیگر وجود خواهد داشت.
گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، جنجال بر سر توافق راهبردی ایران و چین از دو جهت به ضد خود بدل شد؛ اول آنکه برخی که در آغاز، رویکرد جزماندیشانهای به آن داشتند و با ژستی «تمام استقلالخواهانه» و با انکار اتهام غربگرایی خود، هرگونه توافق راهبردی را به دلیل شرایط ضعف حال حاضر ما به زیان کشور میدانستند، با گذشت زمان نرمتر شدهاند. شاید ارزیابی خود را از «ضعف کشور» اشتباه دیدند یا بنگاه معاملاتی خود را در قضیه «فروش ایران» عوض کردند یا دلایلی دیگر که ما از آن بیخبریم، اما میبینیم که نسبت به گذشته مواضع معقولتری درباره این توافق راهبردی میگیرند.
از جهت دوم، جنجال بر سر این توافق، بحثهای معمول درباره برجام و امریکا و اروپا را به محاق برد که برای آن دسته از منتقدان این توافق که بیشتر نگران روابط ایران با غرب بودند، به ضد خود تبدیل شد.
اکنون بیشتر ناظران از توافق راهبردی ایران و چین به عنوان «اتحادی شرقی علیه تحریم غربی» برای هر دو طرف ایران و چین یاد میکنند. البته پارازیت رسانههای دشمن و وز وز کردنهای جمعی پریشانگوی وطنفروش به اسم وطنخواهی ادامه دارد که طبیعی و نشان از درستی مسیر است.
امضای تفاهمنامه ۲۵ ساله بین ایران و چین را میتوان گامی مهم در مسیر مقابله با تحریمهای یکجانبه امریکا و غرب علیه کشورمان و باز کردن منفذی برای ارتباط دوباره با اقتصاد جهانی ارزیابی کرد.
سه سال پیش و در بهمن ماه سال ۹۶ مقام معظم رهبری در اجتماع مردم آذربایجان غربی به نکته مهمی درباره سیاست خارجی اشاره کردند که در راستای تاکیدات قبلی ایشان درباره ضرورت تغییر نگاه در سیاست خارجی قرار داشت. «در سیاست خارجی، ترجیح شرق بر غرب، ترجیح همسایه بر دور، ترجیح ملّتها و کشورهایی که با ما وجه مشترکی دارند بر دیگران، یکی از اولویتهای امروز ما است.»
در آن زمان به رغم جدی شدن احتمال خروج امریکا از برجام بسیاری این تدبیر راهبردی را تنها در قالب بدبینی نظام جمهوری اسلامی به غرب تعبیر میکردند. با این حال تحولات بعدی نشان داد که این تدبیر نه ناشی از یک حس بدبینی ذاتی به غرب بلکه واقعیتی راهبردی است که در صحنه جهانی جریان دارد.
سه ماه بعد ترامپ از برجام خارج شد و تمام تحریمهای برداشته بر اساس برجام، بازگشت و یک سال بعد از آن نیز با برداشته شدن تمام معافیتها تلاش کرد صادرات نفت ایران را به صفر برساند. واکنش دولت در این میان تلاش برای جبران از طریق ایجاد یک رابطه خاص مالی با اروپا بود، اما بعد از دو سال و جلسات متعدد پر طمطراق هیچ کدام از آنها به نتیجه نرسید. در این میانه تنها مسیر تنفس حداقلی اقتصاد ایران شرق و چین بود؛ همان نکتهای که رهبری به آن اشاره کرده بودند.
از سفر برجامی تا قرارداد پسا برجامی
قرارداد همکاری ۲۵ ساله ایران و چین را میتوان امتداد همان تدبیر راهبردی دانست. روندی که با سفر «شی جی پینگ» رئیس جمهور چین در سال ۹۴ آغاز شد. پیشنهادی که ظاهراً با بی اعتنایی دولت که سرمست برجام بود، روبه رو شد، اما بعدها سیر وقایع نشان داد که بهترین مسیر برای شکستن دیوار تحریمها همین نگاه به شرق است.
از سوی دیگر تعیین علی لاریجانی به عنوان نماینده ویژه نظام در مذاکرات با چین و سفر وی به همراه محمد جواد ظریف و عبدالناصر همتی به پکن و دیدار با رئیس جمهور این کشور در سال ۹۸ توانست به روند تدوین آن شتاب دهد. در نهایت بعد از چندین دور مذاکرات دو جانبه در نهایت با سفر وزیر خارجه چین به تهران در ۷ فروردین ماه سال ۱۴۰۰ توافقنامه همکاری ۲۵ ساله ایران و چین به امضا رسید؛ توافقی که واکنشهای فراوانی چه در میان دوستان و چه در میان دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران داشت.
چرا چین رقیب امریکا شده است
امضای این توافقنامه با ایران بازتابی است از آنچه در صحنه روابط بین الملل میگذرد. شاید با قاطعیت کم نظیری بتوان گفت امروز پرونده روابط چین و امریکا حساسترین و مهمترین موضوع در روابط بین المللی جهانی است. سالهاست که امریکاییها به رشد قدرت اقتصادی و نظامی چین حساس هستند.
از همان زمانی که چین تبدیل به دومین قدرت اقتصادی دنیا شد امریکا به دنبال مهار احتمالی قدرت آینده پکن در دنیا بود. اولین بار «جو بایدن» رئیس جمهور فعلی امریکا در سال ۲۰۱۱ و به عنوان معاون رئیس جمهور وقت امریکا از ضرورت توجه به چین سخن گفت. در طول سالهای اخیر بارها اسناد بالادستی در واشنگتن از ضرورت مهار چین سخن گفتند تا اینکه در سال ۲۰۱۷ برای اولین بار در سند امنیت ملی سالانه امریکا از این کشور به عنوان یک تهدید علیه این کشور سخن گفته شد. بر طبق ارزیابیها چین تا سال ۲۰۲۸ از نظر اقتصادی امریکا را پشت سر خواهد گذشت و این کشور با تولید ناخالص داخلی ۱۵ هزار میلیارد دلار بزرگترین صادر کننده و واردکننده جهان و بزرگترین وارد کننده نفت در دنیاست.
جایگاه ایران کجاست
شاید سؤال اصلی این باشد که جایگاه ایران در این بازی بزرگ بین چین و امریکا که عوارض آن تمام دنیا را تحت تأثیر خود قرار داده چیست؟
نگاهی به مهمترین عنصر رابطه اقتصادی ایران با دنیا نشان میدهد که نقشه انرژی در دنیا دچار تحولات فراوانی شده است. امریکا و کشورهای غربی به دنبال حداقلی کردن واردات خود در حوزه انرژی هستند و واردات نفت خود را از کشورهای خاورمیانه به حداقل رساندهاند در مقابل وابستگی چین به محصولات نفتی خاورمیانه به شدت در حال افزایش است. در ژانویه سال ۲۰۲۱ چین نزدیک به ۱۱ میلیون بشکه نفت وارد کرده که نیمی از آن محصول خاورمیانه است. به این ترتیب نقش ایران در امنیت انرژی منطقه خاورمیانه که شاید هماکنون برای امریکاییها کماهمیت باشد تبدیل به یک عنصر حیاتی برای چین شده است.
در کنار این، ایران با ذخایر بزرگ نفتی خود هماکنون نیز به عنوان یکی از مهمترین گزینههای چین برای تنوع مبادی وارداتی نفتی مطرح است و تمرکز خرید از هر یک از بازیگران بزرگ نفتی در دنیا اساساً یک تهدید برای چینیها محسوب میشود. علاوه بر این، از منظر چینیها ایران نقشهای مهم دیگری نیز در منطقه دارد که از جمله آنها میتوان به نقش آفرینی در امنیت افغانستان و منطقه آسیای میانه اشاره کرد. چین برای تضمین جریان نفت و کالا از این کشور به منطقه غرب آسیا و اروپا وارد مشارکت راهبردی با بسیاری از کشورهای خاورمیانه شده است.
برای مثال چین بزرگترین خریدار نفت از عربستان سعودی است و این کشور در حال سرمایه گذاریهای چند ده میلیارد دلاری در این کشور است. بندر گوادر با سرمایه گذاری چین در کشور پاکستان توسعه یافته و با یک بزرگراه چند صد کیلومتری به غرب چین متصل شده است. کشور امارات هم اکنون به صورت مشترک در حال تولید و توزیع واکسن کرونا چینی است و قصد دارد به عنوان یک هاب برای ساخت واکسن چینی در منطقه تبدیل شود. فعالیتهای مشترکی نیز با کشورهایی همچون کویت، عراق و تا حدودی ترکیه در حال اجرا است. همین نکات کافی است که بدانیم اتفاقاً ایران در انتهای این صف قرار دارد و فرصتهای فراوانی را برای سرمایه گذاری دو جانبه را از دست داده است.
فرصتهای همکاری با چین برای ایران چیست؟
توافقنامه همکاری ۲۵ ساله ایران و چین را میتوان یک برنامه کاری گسترده برای آینده دانست که فاقد هر گونه جزئیات اجرایی بوده و برای تبدیل کردن آن به یک خروجی نیاز به مذاکرات گستردهتر و طولانیتر و امضای دهها توافقنامه دیگر وجود خواهد داشت.
با این حال حساسیت محافل غربی نسبت به این تفاهمنامه نشان میدهد که دو کشور در مسیر درستی قرار دارند. ایران میتواند از توان بالای سرمایه گذاری چین در قالب طرح «یک جاده یک کمربند» استفاده کند و از زیر ساختهای مالی چین برای دور زدن تحریمها استفاده کند. در مقابل چین از موقعیت جغرافیایی بی همتای ایران برای انتقال کالا و خدمات به اروپا و آفریقا و همچنین تامین انرژی این کشور برخوردار است. نکتهای که میتواند به عنوان یک برگ برنده برای ایران در مقابل غرب ایفای نقش کند.
در ایران همچنان برخی به هرگونه توسعه روابط بین ایران و چین بدبین هستند و خواستار بازگشت به ساختار گذشته با اجرایی شدن برجام هستند. اما واقعیت این است که حل بسیاری از این مشکلات بدون برقراری روابط راهبردی بین ایران و چین ناممکن است. طرف مقابل نیز با هر حربهای به دنبال جلوگیری از اجرای این توافقنامه و گسترش روابط ایران و چین است که از جمله آن میتوان به تحریمهای گسترده در سالهای ۹۸ و ۹۹ اشاره کرد که اغلب آنها نیز از سوی دولت ترامپ وضع شدند.
با وجود این میتوان گفت که بر اساس سخنان رهبر معظم انقلاب در سال ۹۶ توسعه روابط با شرق مهمترین اولویت ایران در سالهای پیش رو خواهد بود و معطل نگه داشتن آن به دلیل اختلافات و مسائل سیاسی داخلی بزرگترین جفایی است که میتوان به آینده ایران کرد.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/
انتهای پیام/