گروههای چهارگانه قدرت در آمریکا/ سیاست واشنگتن برای ترمیم گسلهای داخلی چه ویژگیهایی دارد؟
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، تحولات اخیر انتخابات سوم نوامبر در آمریکا و تنشهای پسازآن ازجمله نافرمانیهای مدنی، درگیریهای خیابانی، حضور گروههای مسلح در اعتراضات خیابانی، حضور بالاترین مقام دولتی در میان معترضان، و یورش به ساختمان کنگره یعنی ساختمانی که قوانین این کشور را وضع میکند خبر از ورود این کشور به دورهای جدید با ساختار سیاسی و اجتماعی جدید دارد.
به همین دلیل است که تحلیلگران سیاسی به فکر افتادهاند به بررسی روند این تحول و تغییر بپردازند زیرا هر اتفاقی که برای این امپراتوری بیفتد تبعاتش تمامی جهان را در بر خواهد گرفت. کتابی تحت عنوان "فردا، جهان: تولد برتری جهانی ایالاتمتحده" نوشته "استفان ورثیم" معاون تحقیقاتی انستیتو "ریسپانسیبل استیتکرافت" و محقق ارشد در انستیتو مطالعات جنگ و صلح دانشگاه کلمبیا خواننده را با ریشههای شکلگیری امپراتوری متمایز آمریکا آشنا میکند و کمک میکند مخاطب با توجه به نحوه بازی گرفتن مهرهها در رقابت قبلی و برتری یافتن این امپراتوری حرکت بعدی سازمان دهندگان قالب جدید این امپراتوری را حدس بزند و با دیده بازتر به تعامل با آن برآیند.
بنیاد راکفلر اولین حامی مربع قدرت و هژمونی 80 ساله آمریکا
در این کتاب در قالب جزییاتی رنجآور درمییابیم که چه موقع، چرا و مخصوصاً چه فردی طرز تفکر جهانشمول را در درون اتاق آینههای حقیقت ساز شکل داد و حال مشخصشده که آن تفکر چیزی بهغیراز یک امپراتوری یا یک نظام استعمارگر نبوده است.
در این مقاله ما بر توطئهای که در خلال سال 1940 صورت گرفت تمرکز میکنیم. به عقیده "ورثیم" سقوط امپراتوری فرانسه در سال 1940 تسریعبخش رخدادی بود که به امپراتوری سلطهجو یعنی همین ایالاتمتحده ختم شد.
این کتاب در باره مجموعه نظامی-صنعتی ایالاتمتحده یا فعالیتهای داخلی سیستم مالی-اقتصادی سرمایهداری این کشور نیست. این کتاب به دلیل اینکه وقایع سرآغاز دوره جنگ سرد را بازسازی میکند بسیار مفید است. اما بیش از همه، این کتاب درگیر آشکار ساختن تاریخ تکوین عقلانی دورهایست که نشان میدهد چگونه سیاست خارجی آمریکا به دست خونریزانی واقعی شکل یافت که شامل گردآوری طراحان سیاسی و اقتصادی زیر سایه شورای روابط خارجی (سی اف آر) است که تا به حال محور فکری اردوگاه امپراتوری باقی ماندهاند.
به سال 1940 باز میگردیم وقتی وزارت خارجه ایالاتمتحده یک کمیته کوچک مشورتی در همکاری با سی اف آر تشکیل داد و این کمیته هم بنیان تفکر امنیت ملی را بنا نهاد. پروژه طراحی پس از جنگ متعلق به سی اف آر تحت عنوان مطالعات صلح و جنگ مشهور شد و بنیاد "راکفلر" از آن پشتیبانی مالی کرد و تفکر نخبه بودن یا متمایز بودن آمریکایی که چهار گروه را در بر میگرفت را رشد میداد. از همه این گروهها قدرتمندتر گروه مالی – اقتصادی بود که ریاستش بر عهده "آلوین هنسن" اقتصاددان دانشگاه هاروارد بود. گروه بعدی هم گروه سیاسی بود که به وسیله "ویتنی شپاردسون" مدیریت میشد.
از طرفی گروه تسلیحات به ریاست "آلن دالس" که یک حقوقدان بود تشکیل شد سالها قبل از اینکه او به مغز متفکر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سی آی ای) بدل شود.
بیشتر بخوانید:
"ورثیم" در این کتاب به جزئیات کشمکش فکری در حال رشد در خلال هشت ماه اول جنگ جهانی دوم میپردازد وقتیکه اجماع عمومی درمیان طراحان سیاست خارجه آمریکا فقط تمرکز بر نیمکره غربی بود و کسی طرفدار افراط در ماجراجویی در آنسوی این نیمکره نبود.
سقوط فرانسه به دست آلمان نازی در سال 1940 که باعث از میان رفتن بزرگترین ارتش جهان در تنها پنج هفته شد و اثرش بسیار بیشتر از حمله ژاپنیها به "پرل هاربر" در سال 1943 بود بازی را به نفع ایالاتمتحده تغییر داد. اگر بریتانیا هم سقوط میکرد تمامیتخواهها تمام منطقه اورآسیا را به کنترل در میآوردند. سقوط فرانسه و احتمال سقوط بریتانیا باعث شد اندیشه "تهدید امنیت ملی" شکل یابد و همه گروههای چهارگانه موظف شدند هر تهدیدی علیه امنیت ملی ایالاتمتحده را شناسایی و خنثی کنند و برای تأمین امنیت ملی بود که آمریکاییها از نیمکره غربی فراتر رفتند و برای این امر راهی نداشتند مگر اینکه قدرت نظامی برتر باشند.
این قدرت نظامی که شبیه مدل نظم جهانی آلمان نازی بود در واقع به امنیت ایالات متحده ربطی نداشت و به آن تنها به شکل یک ابزار نگاه میکرد. حال نوبت اندیشمندان سیاست خارجه بود که پایههای برتری جهانی آمریکا را شکل دهند.
نقش رسانههای کشورهای ضد استعماری در آگاهسازی افکار عمومی آمریکا
بعد نوبت گروه اقتصادی- مالی بود که سیطره آمریکا را از شمال کانادا تا غرب و جنوب آسیا بسط دهد. سه سال بعد با حمله ژاپن به چین بود که آمریکا به بهانه همیشگی امنیت ملی، خود را به منطقه شرق دور رساند. طراحان برتری آمریکایی به این نتیجه رسیده بودند اگر آلمان بخواهد بر اروپا سیطره داشته باشد آمریکا باید بر دیگر نقاط جهان سیطره یابد و همین اندیشه راهبرد 80 سال گذشته آمریکا بوده است.
با توجه به از میان رفتن آلمان نازی، تضعیف بریتانیا و فرانسه و نیز درگیر شدن اتحاد جماهیر شوروی در مسابقه تسلیحاتی و کشمکشهای عقیدتی، این آمریکا بود که سنگ بنای نظم جهانی را بر مبنای قانون برتریجویی خودش به جهانیان ارائه داد. هماکنون پس از گذشت 80 سال دیگر آن اندیشه کاربرد خود را ازدستداده و نه در داخل آمریکا و نه در سطح بینالملل شور برانگیز نیست. دیگر نمیتوان با آن حربه قدیمی حضور نیروهای آمریکا در خارج از مرزها را توجیه کرد.
حال بهانه مبارزه با تروریسم داخلی بهاحتمالزیاد به بهانهای برای ادامه سیطره چهار گروه آفریننده سیطره جهانی آمریکا تبدیل خواهد شد و در ابتدا ساختار سیاسی جدیدی را در درون آمریکا شکل خواهد داد تا از پس تنشهای داخلی برآید و کشور را بار دیگر حول یک محور عقیدتی دیگر متحد کند تا در قدم بعدی یک ایالاتمتحده یکصدا نه مثل امروز متفرق بتواند برای ادامه سیطره بر جهان طرحی نو دراندازد. اینجاست که تحلیلگران کشورهای مستقل که در طول 80 سال گذشته بر اثر سیاستهای ایالاتمتحده خسارات فراوان دیدهاند باید به گمانهزنی در خصوص سیاست کلی واشنگتن برای ادامه حکومت بر جهان بپردازند و تا حد امکان خود را برای خنثی کردن توطئههای جدید آمریکا آماده کنند.
به نظر می رسد نقش رسانههای کشورهای مستقل در آگاهسازی افکار عمومی آمریکا بسیار مفید خواهد بود زیرا باعث خواهند شد مردم آمریکا به عنوان اولین هدف از تیررس ساختار قدرت و گروههای چهارگانه قدرت در ایالات متحده خارج شوند.
انتهای پیام/4155/
انتهای پیام/