دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یادداشت وارده؛

اندر احوالات «خسته نباشید»

مردمانی که در گذشته در دیدارهایشان به هم «خدا قوت» می‌گفتند، اکنون می‌گویند «خسته نباشید»؛ یعنی جمله ایجابی و مثبت «خدا قوت بدهد» را که هاله‌ای از معنویت هم دارد با جمله سلبی «خسته نباشید» جایگزین کردند.
کد خبر : 555316
IMG-20210109-WA0161.jpg

گروه استان‌های خبرگزاری آنا؛ در «آداب صحبت» نکته‌های گفته‌شده از پیشینیان بسیار است و از امروزیان نیز هم، چنان‌که با هر اندک جستجویی بایدها و نبایدهای فراوان در این زمینه یافت می‌شود و چون آنچه گفته‌اند و می‌گویند به‌سادگی در دسترس همگان است در اینجا بنا بر نقل آن سخنان نیست.


در این نوشتار درباره یکی از اصطلاحات پرکاربرد که در محاورات ایرانیان بسامد بالایی یافته سخن گفته خواهد شد. اصطلاحی که شاید در زادگاهش، هرجا که باشد، به مذاق گویندگان خوش افتاده باشد و نکته‌ای بر آن نتوان گرفت؛ اما به استناد این ابیات مولانا که می‌گوید:


هر کسی را سیرتی بنهاده‌ایم
هر کسی را اصطلاحی داده‌ایم
هندوان را اصطلاح هند مدح
سندیان را اصطلاح سند مدح
در حق او مدح و در حق تو ذم
در حق او شهد و در حق تو سم


هر اصطلاحی که در شهر و دیاری معمول و متداول شد، الزاماً برای دیگر دیاران شایسته و بسزا نیست و چه‌بسا که ناسزا هم به شمار رود، پس بایسته است که هر تعبیر یا اصطلاحی در جغرافیای خود و در اقلیمی که در آن بالیده و پراکنده شده به‌کار رود تا شنوندگان از شنیدنش همان حس خوشی را دریابند که گوینده‌اش چشیده و می‌چشد.


افزون بر توجه به جغرافیای عناصر زبانی، توجه به سابقه تاریخی آنها هم اهمیت ویژه دارد؛ زیرا مفاهیم نهفته در تعبیرات در گذر زمان دستخوش تغییر می‌شود و بار معنایی آنها دگرگون شده، مفاهیمی دیگر را نمایندگی می‌کنند و حتی اگر معنا عوض نشود از نظر شدت و ضعف احساسات، کم یا بیش، تغییری در آن رخ می‌دهد، چنان‌که در زبان فارسی نو (از سده چهارم تا سده‌های 9 و 10 هجری) اصطلاح «غلط کردن» مفهومی توهین‌آمیز ندارد و به معنای اشتباه کردن استفاده می‌شده؛ اما همین تعبیر امروز و در سده 14 و 15 هجری به‌شدت توهین‌آمیز تلقی می‌شود.


بخشی از یادداشت دهخدا درباره این مصدر مرکب چنین است:


«غلط‌کردن: خطاکردن، اشتباه‌کردن، نادرست گفتن»
ملک‌الموت به قبض روح آمد. گفت: یا ملک‌الموت غلط کردی. [یعنی اشتباهی آمدی]
قصص‌الانبیای نیشابوری


در آن میان که همی بوسه دادمش بر لب
هزار بار غلط کردم از میانه، شمار
مسعود سعد [یعنی در شمارش بوسه‌ها اشتباه کردم.]


مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
حافظ[یعنی اشتباه مکن]
در تداول امروزی در مَقامِ دشنام استعمال شود.» (لغت‌نامه)
حدود چهار پنج دهه پیش که رویندگان خشخاش و جویندگان کار و تلاش از مرز ایرانِ عنبر نسیم گذشتند و به این‌سو آمدند، همراه خود عبارات و اصطلاحاتی هم آوردند که اغلبشان پسند ذوق جامعه نیفتاد و کم‌کم فراموش شد؛ اما یکی از این اصطلاحات نه‌تنها فراموش نشد؛ بلکه روزبه‌روز بیش‌تر و بیش‌تر به کار رفت و جا باز کرد و توسط آن دسته از مجریان شبکه‌های رادیو تلویزیونی که بهره‌ای از سواد، سخنوری و مایه‌ای از سواد سخنوری نداشتند به کرات استفاده شد و شد تا چنان فراگیر گشت که امروزه روز، مردمانی که جویای احوالات همند، صبح و ظهر و شب آن را به کار می‌برند و مدام می‌گویند خسته نباشید، خسته نباشید، خسته نباشید...


آنها مدام بر سر و روی یکدیگر «خسته نباشید» می‌پاشند، غافل از اینکه این تعبیر به لحاظ روانی واقعاً گردی از ملال و خستگی بر روح و روان شنونده می‌افشاند.


مردمانی که در گذشته در دیدارهایشان به هم «خداقوت» می‌گفتند، اکنون می‌گویند «خسته نباشید»؛ یعنی جمله ایجابی و مثبت «خدا قوت بدهد» را که هاله‌ای از معنویت هم دارد با جمله سلبی «خسته نباشید» جایگزین کردند، غافل از اینکه بار منفی این تعبیر از بار مثبت آن بیش‌تر است.


تصور کنید فردی چندین ساعت با همه هوش و حواس به کاری سرگرم است و بدون اینکه احساس خستگی کند، همچنان مصمم و پرانرژی به ادامه کارش می‌اندیشد که ناگاه فردی بر او وارد می‌شود و می‌گوید «خسته نباشی!» ناگهان حجم بزرگی از سستی و رخوت بر او آوار می‌شود. با خود می‌اندیشد: «خستگی؟ آه بله! واقعاً خسته شدم.»


احساس ضعف به او تلقین می‌شود. حس می‌کند خسته شده و نیاز به استراحت دارد. باید تجدیدقوا کند. پس خمیازه‌کشان دست از کار می‌کشد و به کناری می‌نشیند و چه‌بسا که بگوید: «برای امروز بس است» و کارش را تعطیل کند.


و چنین است ثمره سخنی نابه‌جا!
ای زبان! هم گنج بی‌پایان توی
ای زبان! هم رنج بی‌درمان توی


(مولانا)


یا تصور کنید فردی در صبح دل‌انگیز بهاری، خوشحال و شاد و خندان از خانه به در می‌زند تا به محل کارش برود؛ اما از خانه تا محل کار و از محل کار تا خانه با هر که روبه‌رو می‌شود «خسته نباشید» تحویلش می‌دهند! آیا حس خوشی برایش می‌ماند؟ آیا حقیقتاً حالی به آدم می‌مونه؟ نه واللّه!


از عجایب اینکه این اصطلاح به مکاتبات اداری هم راه یافته و نه در لابه‌لای متن؛ بلکه در صدر نامه‌ها نشسته. چنانکه به تازگی نامه‌های اداری را این‌گونه آغاز می‌کنند: «با عرض سلام و خسته نباشید»، حالا تصور بفرمایید ارباب‌رجوع این جمله را در مخاطب با مدیرکل موقرِ اداره‌ای پر عرض و طول نوشته باشد



از عجایب اینکه اصطلاح خسته نباشید به مکاتبات اداری هم راه یافته و نه در لابه‌لای متن؛ بلکه در صدر نامه‌ها نشسته. چنانکه به‌تازگی نامه‌های اداری را این‌گونه آغاز می‌کنند: «با عرض سلام و خسته نباشید».



اینان به جای کاربرد تعبیرهای شیرین و شیوای: شاد باشید، شاداب باشید، شادمان باشید، تندرست باشید، سلامت باشید، کامیاب باشید، خوشتان باشد، مسرور باشید، زنده باشید و  فرجامتان نیک باد مدام به هم می‌گویند: خسته نباشید.


از آنجا که گذشت زمان و کاربرد زیاد، بعضی‌ها را چنان به این اصطلاح معتاد کرده که برایشان عادی و آشنا جلوه می‌کند برای اینکه میزان تأثیر منفی آن بر ذهن و ضمیر شنونده مشخص شود، آن را با تعبیراتی مانند خودش می‌سنجیم.


فرض کنید اهل زبان در تعاملات و تعارفات روزمره خود این تعبیرات را هم به کار ببرند؛ تعبیراتی سلبی که از نظر ساختار دستوری شبیه «خسته نباشید» هستند: خسته نباشید، مانده نباشید، بیمار نباشید، مریض نباشید، گمراه نباشید، فضول نباشید، عوضی نباشید، بی‌حیا نباشید، بدبخت نباشید، احمق نباشید، گیج و گول نباشید، خاک بر سر نباشید، گوربه‌گور نباشید و قس علیهذا.


به افرادی که اصرار دارند در تعارفات روزمره خود اصطلاح «خسته نباشید» را به‌کار ببرند پیشنهاد می‌شود برای اینکه توانسته باشند حق مطلب را به‌خوبی ادا کنند، تعبیرات اخیر را هم در گفتار شکربار خویش معمول دارند تا هرچه بیش‌تر احساس یأس و ناامیدی و خستگی و پژمردگی را بر روح و روان مخاطبان خود بریزند.


در قرآن فرموده است: کلٌّ یعْمَلُ عَلَیٰ شَاکلَتِهِ (کریمهٔ ۱۷، سورهٔ ۸۴) یعنی: هر کسی بر طینت خود می‌تند و در نمونه‌ها آمده است که: کلُّ إِناءٍ بِالّذی فِیهِ یرْشَحُ از کوزه همان برون تراود که در اوست.


در فرهنگ انگلیسی عبارت و جمله‌ای برای بیان «خسته نباشید» وجود ندارد؛ اما آن دسته از ایرانیان که بیش از مردم بریتانیا و آمریکای شمالی برای جامعیت زبان انگلیسی نگران بوده‌اند، نتوانسته‌اند فقدانش را تحمل کنند و معادل انگلیسی‌اش را ساخته‌اند تا در مکالمه انگلیسی با هموطنان خود همچنان این تعبیر نامیمون را در دهان بچرخانند و مشکل کمبود زور بازو یا زور زانوی مخاطبشان را نیز کمی تا قسمتی برطرف کنند.


پس نبوغ سرشارشان چنین جمله‌ای تولید کرده است:«don't be tired» حال‌آنکه خود را خسته کرده‌اند (!) و مضحکه شدن در مکالمه با انگلیسی‌زبانان تنها نتیجه‌ای است که از آن برمی‌آید؛ اما در زبان انگلیسی جمله‌ای است که مفهوم آرزوی زورمندی برای مخاطب دارد:« more power to your elbow » در این جمله، elbow به معنی بازو و زانو است و ترجمه آن چنین می‌شود: خدا به شما زور بازو دهاد! یا: زور زانویتان فزون باد!


در زبان انگلیسی از این تعبیر چندان استفاده نمی‌شود و کاربرد اندک آن هم فقط به کار فیزیکی(کار یدی) اختصاص دارد؛ فعالیتی که صرفاً به توان جسمی تکیه دارد مانند کار در مزرعه یا کارگاه ساختمانی و طبیعتاً چنین فعالیتی به زور زانو برای بیل‌زدن یا زور بازو برای پرت کردن آجر نیاز دارد. حال اگر فردی شاهد و ناظرِ کارِ سخت و توان‌فرسای چنین کسی است، برای او افزایش زور و قوه آرزو می‌کند.


عبارت «خسته نباشید» نیز اگر در چنین مواردی به کار رود، چندان ایرادی بر آن نیست؛ اما چنان‌که گفته شد آن را در همه شئون و احوال و اعمال و برای همه حرکات و سکنات استفاده می‌کنند و در بیان آن به عنصر زمان هم توجهی ندارند که به‌عنوان نمونه در آغاز صبح «خسته نباشید» گفتن یعنی چه؟ و گفتنش در دیدار با هر کس و ناکس چه منظوری را می‌رساند؟ یا نوشتنش در سرآغاز نامه چه محملی دارد؟


گوینده در مکالمه تلفنی چه می‌داند مخاطبش در کدام شرایط جسمی و روحی است که می‌خواهد زورش زیاد شود؟


مخاطبی که بر صندلی نشسته و احیاناً گوشش را می‌خاراند یا در مبل لمیده و به موهایش دست می‌کشد، زور زیاد می‌خواهد چه کند؟


اما باید صبر کرد... شاید روزی علم روانشناسی به این پرسش پاسخ دهد که: چرا اینها در احوال‌پرسی با دوست، رفیق، آشنا، فامیل، همسایه، همکار، همدرس و همشهری، همیشه «خسته بودنِ» طرفِ مقابل را پیش‌فرض می‌گیرند؟


حسین خسروی دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد


انتهای پیام/4062/4121/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب