نقد بیتوجهی ساختاری به فرودستان در «بیجه»/ کمکاریهایی که قاتلساز شد و هنوز هم پابرجاست! +فیلم
به گزارش خبرنگار حوزه سینمایی گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، سینمای مستند در قیاس با نوع داستانی سینما بسیار مهجور و مغفول مانده است. از آن همه هیاهو و جنجال و حاشیههایی که حول سینمای داستانی وجود دارد، در سینمای مستند خبری نیست و به نوعی مستندسازان در غربت و با سختیِ کار فراوان مشغول فعالیت هستند تا شاید خروجی کارشان بتواند به آگاهسازی طیفی از جامعه منجر شود.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا قصد دارد، با تعریف پروندهای حول فیلمهای مستندی که در چند سال اخیر موفق عمل کردهاند، نسبت به معرفی آن فیلمها و گفتوگو با عوامل و سازندگانش اقدام کند. در چهارمین بخش از «تماشای مستند»، فیلم مستند «اخراج» به کارگردانی علیرضا منتظری که درباره یکی از پیامدهای مهم شهادت سردار سلیمانی است، معرفی میشود.
بیشتر بخوانید:
- «کمیته»؛ موفق در سوژهیابی، ناکام در رفع ابهام یک ادغام
- مستند «۱۹۱۹»؛ روایتی از یک قرارداد ننگین که اجرایی نشد
- «شورش علیه سازندگی»؛ روایتی یکدست از زمان از دست رفته
- عاشقانهای برای زادگاه جنگزده در ارتفاع هجده هزارپایی
- رمزگشایی از انتقام سخت در مستند «اخراج»
مستند «بیجه» به کارگردانی میکائیل دیانی و تهیهکنندگی مصطفی خیرپور از تولیدات مؤسسه «سفیر فیلم» است که بهتازگی از نسخه نهایی آن نیز رونمایی شد.
علاوه بر دیانی و خیرپور، سایر عوامل این مستند عبارتاند از نویسنده: رضا مشتاقی، گفتار متن: محیالدین تقیپور، مدیر تولید: علی احتشامی، تصویربردار: عارف رنجبر، تدوینگر: حمید ابراهیمی، گرافیک: علی پورعبادی.
بازخوانی آسیبشناسانه از یک جنایت هولناک
این مستند با رویکرد طرح و نقد آسیبهای اجتماعی، یک بازخوانی از پروندهای هولناک و جنایی پس از پانزده سال است. پروندهای که در نیمه دوم سال 1383 به صدر اخبار اجتماعی و حوادث مطبوعات تبدیل شد.در این قضیه، جوانی 22ساله به نام «محمد بیجه» به جرم قتل 23 نفر که 17 نفر از آنها کودک بودند، محاکمه و در اواخر اسفند ماه همان سال به دار مجازت آویخته شد.
جنایتهای بیجه با کشتهشدن اولین قربانی در زمستان سال 1381 در کورههای آجرپزی «پاکدشت» آغاز شد. شهرستانی نزدیک به تهران و در حاشیه جاده پرتردد مشهد و تهران که سالهاست با برجهای آجرپزی حاشیه آن شناخته میشود.
در مناطق کارگری حاشیه پاکدشت از چند دهه پیش تعداد زیادی کوره آجرپزی سربرافراشتهاند که کارگران آن عموماً از مهاجران شهرستانهای دور و نزدیک و یا اتباع خارجی هستند. از اوایل سال 82 بود که خبر مفقودی چند کودک در این منطقه محروم پیچید. خبری که البته انعکاس چندانی در مطبوعات و رسانههای آن دوران نداشت.
روند گمشدن کودکان پاکدشتی همچنان ادامه داشت و در این میان جسد چند نفر از آنها نیز در همان منطقه پیدا شد. به این ترتیب این احتمال داده شد که یک قاتل زنجیرهای پس از به دام انداختن کودکان و تجاوز به اغلب قربانیان، آنها را به قتل میرساند و احتمالاً سایر کودکان گمشده نیز با چنین فرجامی مواجه شده بودند.
با جدیشدن موضوع و با تأخیر بسیار، مقامات قضایی و انتظامی به این موضوع ورود کردند و سرانجام پس از تحقیقات گسترده، در نیمه دوم شهریورماه سال1383 فردی به نام «محمد بیجه» به عنوان مظنون اصلی دستگیر شد. این جوان که خود از اهالی همان نقطه بود و همچون اغلب کودکان مفقودی، خود و خانوادهاش کارگر کوره بودند، بهتدریج به قتلهای متعددی اعتراف کرد. این اعترافات پرده از جنایتهای هولناکی برداشت که بیجه را به یکی از بیرحمترین و خطرناکترین قاتلان سریالی تاریخ ایران تبدیل کرد.
فرودستان داغدیدهای که کسی تحویلشان نمیگرفت!
بیجه در جریان اعترافات خود نحوه به دامانداختن، تجاوز، قتل و البته از بینبردن اجساد قربانیان را چنان باخونسردی عنوان میکرد که شگفتی مأموران بازجویی را به همراه داشت. بخش دیگر این اعترافات با حضور روانشناسان و جرمشناسان انجام شد تا ریشههای روانی و انگیزههای این قاتل سنگدل از ارتکاب چنین جرایمی روشن شود.
مستند «بیجه» علاوه بر شرح رویدادها و روایت حوادث، بیشتر به دنبال واکاوی زمینههای اجتماعی و اقتصادی این جنایتهای هولناک است. بسترهایی که باعث شد تا کارگری ساده و آرام (به تعبیر نزدیکان و همسایگان بیجه که در مستند هم به آن شاره میشود) به یک هیولای بیرحم و خونریز تبدیل شود که هیچ حد و مرزی برای جنایتهای خود نمیشناسد. جنایتهایی که در مواجهه با کودکان بیگناه رقم خورد.
یکی از مواردی که مستند بهخوبی بر آن انگشت نهاده و از ابتدای فیلم برجسته میشود، یک بیتوجهی ساختاری به حاشیهنشینان محروم پایتخت و بهویژه ساکنان کورهپزخانههای پاکدشت است. در این مستند میبینیم که حتی پس از مفقود شدن سریالی چند کودک در یک بازه زمانی محدود، بازهم نهادهای امنیتی و انتظامی منطقه توجه چندانی به شکایات اهالی ندارند. در نتیجه، والدین این کودکان که اغلب کارگران روزمزد یا مهاجر هستند و دستشان از همه جا کوتاه است، ناامید از رسیدگی مسئولان، قید فقدان جگرگوشههایشان را میزنند و منتظر سرنوشت میمانند.
در این میان پیگیری مستمر پدر یکی از خانوادههای شاکی، باعث میشود تا کلانتری منطقه، نیروی انتظامی پاکدشت و در مرحله بعدی امام جمعه این شهرستان نسبت به قضیه حساس شده و پرونده به جریان بیفتد.
دیانی در این مستند با تکیه بر واقعیت تلخ فاصله میان «فرودستان و فرادستان» نشان میدهد که این بیتوجهی ساختاری، شامل همه نهادهای مسئول نظم و امنیت و حمایت از شهروندان میشود و نمیتوان فقط یک فرد یا مجموعه را مقصر دانست. او حتی اهالی فرهنگ و رسانه را نیز در قبال بیتوجهی به داد و شکایت اهالی داغدیده پاکدشت مقصر میداند. بیاعتنایی و سکوتی که به تداوم جنایتهای قاتل زنجیرهای انجامید. این موضوع در بخشهایی از مستند و در گفتگو با محمد حمزهای، خبرنگار واحد مرکزی خبر که در آن سالها درگیر پوشش جریان این پرونده بود بهخوبی بیان شده است.
حاشیه پاکدشت و زشتیهایی که همچنان پابرجاست
از سوی دیگر، حضور در محل حادثه و گفتوگو با از اهالی منطقه از جمله برادر یکی از مقتولان، از جذابیتهای این مستند است. آن چه مخاطب در این بخش میبیند، تداوم وضعیت نامطلوب کالبدی منطقه و فراهمبودن بسترهای جرم و جنایت در این منطقه است به عبارت دیگر، با وجود برخی اقدامات اصلاحی که پس از افشای این قتلها انجامشده، هنوز و پس از پانزده سال برنامه پیشگیرانه جامعی برای جلوگیری از تکرار حوادث مشابه در این منطقه انجام نشده است.
علاوه بر ناامنی فضای فیزیکی، شرایط اقتصادی و اجتماعی ساکنان همچنان متزلزل و شکننده است. میثم سفرچی، پژوهشگر حوزه جامعهشناسی که پایاننامه کارشناسیارشد خود را درباره زمینههای اجتماعی قتلهای منطقه پاکدشت انجام داده، با نگاهی انتقادی و به عنوان یکی از راویان اصلی این مستند با حضور در محل وقوع جرم به این کمبودها و کمکاریها اشاره دارد؛ موضعی که نقطه قوت این مستند از حیث پژوهشی به حساب میآید.
ازسوی دیگر استفاده مستند از تصاویر آرشیوی نیز به اندازه و در جای مناسب است. بازسازی تصویری اعترافات بیجه که با صدای ضبطشده او همراه میشود نیز تأثیر خود را بر مخاطب میگذارد. با این حال بهنظر میرسد تدوین دوباره و دادن سرعت بیشتر به ریتم فیلم بتواند بر جذابیت آن بیفزاید.
تأمل کارساز به جای تألم بیهوده
میکائیل دیانی در این مستند صرفاً به دنبال یک روایت تألمبرانگیز از یک حادثه تلخ نیست، بلکه به دنبال طرح مسئلهای تأمل برانگیز برای بستن راه تکرار خطر است.
او نمیخواهد که همچون بسیاری از مستندهای اجتماعی داخلی و خارجی با پررنگکردن عنصر هیجان از قاتل زنجیرهای پاکدشت هیولا و گرگی درنده بسازد. اتفاقاً همانگونه که در این فیلم اشاره میشود، برخی مسئولان پرونده و نهادهای مسئول به منظور پوشاندن قصور و القای پیچیدگی مسیر دستگیری بیجه، با القاب هیجانانگیز او را فردی با ضریب هوشی بالا معرفی میکنند.
در ادامه میبینیم که این موضوع از سوی متخصصان روانشناسی به صراحت رد میشود تا کمکاریها و «بیتوجهی ساختاری» به این منطقه به عنوان بسترساز اصلی به حاشیه نرود.
نقد این کمکاریها را میتوان هسته اصلی این مستند دانست. آسیبشناسی این وضعیت با انتقاد صریح از این بیتوجهیها رقم میخورد، اما این آسیبشناسی بهدلیل محدودیت زمانی و البته اندکی پراکندگی موضوعی، خیلی از سطح فراتر نمیرود.
شاید پیگیری این سوژه در قالب یک مجموعه مستند و گفتگو با کارشناسان و مطلعان و شاهدان این وقایع تلخ بتواند از سوژه این مستند یک سند تصویری ماندگار و مفید در حوزه مستندهای اجتماعی بسازد.
انتهای پیام/ 4104/پ
انتهای پیام/