دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
07 دی 1399 - 10:09
یادداشت/ عبدالله گنجی؛

باید‌ها و نباید‌های تفسیر امام (ره)

عبدالله گنجی طی یادداشتی نوشت: سید حسن خمینی پیشنهادی ارائه کرد که امام را به مثابه مکتب بگیریم و فکر می‌کنم هدف ایشان از طرح موضوع بازکردن فضای نقد روی اندیشه امام بود اما نمی‌توان با معرفت برون دینی امامی را تفسیر کرد که پرچم‌دار اسلام ناب محمدی(ص) از آن بیرون بیاید.
کد خبر : 551736
57645795-1.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی اخیراً اعلام داشتند «نه خودمان و نه هیچ نهادی را متولی انحصاری قرائت و تفسیر شخصیت و اندیشه امام نمی‌دانیم.» اگرچه سخن ایشان منطقی و معقول به نظر می‌رسد، اما به دلایلی که خواهد آمد، نمی‌توان «تفسیر آنارشیستی» از امام ارائه کرد، خصوصاً وقتی اندیشه امام مبنای حکومت است، تفسیر آن با تفسیر علمی‌- دانشگاهی متفاوت است.


امام یک نویسنده و مؤلف نیست که مثل همه اندیشمندان دیگر، سلسله نسل‌ها بیایند و او را نقد و تفسیر نمایند. اگر امام را از حکومت بیرون بکشیم، نظر سیدحسن خیلی هم بی‌ربط نیست، اما امام بنیان یک حکومت را نهاده‌اند که با تفسیر می‌توان آن را به ضدخودش تبدیل کرد. تفسیر دانشگاهی از امام عموماً مبتنی بر معرفت نسبی‌گرا و اخیراً شالوده‌شکن و جوهرستیز انجام می‌شود.


در تفسیر‌های دانشگاهی که از اندیشه سیاسی امام می‌شود، ایشان یک فرد عرفی‌گرا و نسبی‌گرا معرفی می‌شود. به هر حال معرفت و جهان‌بینی خود را بر تفسیر تحمیل می‌کند و چاره‌ای جز این نیست، اما در درون حکومت تفسیر امام متفاوت است. مثلاً نمی‌توان مدعی انقلاب امام بود و تفسیری از امام ارائه کرد که با اسلام سیاسی فاصله داشته باشد.


از قضا، چون امام از اعتبار ویژه در کشور و ملت ما برخوردار است، کسی نمی‌تواند مقابل اندیشه امام بایستد، اما برای عبور از جمهوری اسلامی به تفسیر از وی روی می‌آورند و این تفسیر چیزی جز «تحریف» نیست؛ لذا تفسیر حکومتِ امام لاجرم باید بر مبنای اسلام سیاسی، معرفت ذاتی و مسئولیت حکومت به هر دو بعد مادی / معنوی، دنیوی / اخروی انسان باشد.


همانگونه که برخی تفسیر امام را مهم‌ترین راه فرار از نظام دینی می‌دانند، دفاع از انقلاب اسلامی و حقانیت آن نیز در اندیشه امام نهفته است، چراکه در درون حکومت، اندیشه و سیره امام باید به رفتار، قانون، تصمیم و سبک حکومت تبدیل شود، به همین دلیل تفسیر از امام در حکومت نمی‌تواند موسّع باشد.


در حوزه حکومت، فق‌های معتقد به اسلام سیاسی خصوصاً ولی‌فقیه حی واجد صلاحیت برای تفسیر اندیشه امام هستند، اما در حوزه و دانشگاه به صورت موسّع و گسترده هم می‌شود عمل کرد. نمی‌توان تفسیری از امام ارائه کرد که قلب ماهیت اسلام سیاسی شود. نمی‌توان در درون حکومت بود و امامی تفسیر کرد که انقلابی نبود و به نسل‌های بعد یک پاپ یا تصویر رئیس‌جمهور فرانسه از امام ارائه کرد. جهانی بودن نهضت امام را نمی‌توان با تفسیر، حصر در فلات ایران کرد.


ارزش و استقلال انقلاب امام را نمی‌توان در دوقطبی جنگ سرد برد و امریکا یا انگلیس را خالی کننده پشت شاه و پشتیبان امام معرفی کرد. چنین تفسیری به بحران فکری و ادراک‌سازی ذهنی منتهی می‌شود که تاریخ نوع دیگری ثبت خواهد شد. از امام نمی‌توان تفسیری ارائه کرد که منجر به عقب‌نشینی دین از عرصه اجتماع شود.


آن نویسنده غربی که در زمان اصلاحات به ایران آمد در کتاب «دوام خمینی» نوشت: «افرادی که در دهه ۶۰ خود را بهترین یاران آیت‌الله خمینی می‌دانستند در دهه ۷۰ برای بازگشت دوباره به قدرت تصمیم به یک تغییر ۱۸۰ درجه ایدئولوژیکی گرفتند و به مروجان لیبرالیسم تبدیل شدند و بخشی از نظرات آیت‌الله خمینی را بزرگ و بخشی را نادیده گرفتند.»


از قضا مؤسسه امام یا خبرگان رهبری باید «شاقول دار» اندیشه و سیره امام باشند. اشکال ندارد که مفسران به تفسیر بپردازند، اما آنجا که قرار است این تفسیر مورد بهره‌برداری سیاسی - اجتماعی و فرهنگی قرار گیرد باید شاقول‌دار به میدان بیاید.


بنابراین مؤسسه تنظیم آثار امام باید اصول مکتب امام را در اختیار مفسران قرار دهد تا «چارچوب‌مندی» اندیشه امام حفظ شود و در گذر زمان شخصیتی از امام ارائه نشود که با مائو یا رهبر خمر‌های کامبوج یکی باشد. ماهیت محتوایی امام نشان از الهی بودن ایشان است که در تفسیر عرفی از سیاست و حکومت مغفول می‌شود. مؤسسه نشر آثار امام مانع تفسیر نشود، اما دیده‌بان باشد.


حکومت در اصول باید بر ریل امام حرکت کند و تفسیر کاریکاتوری از امام در دهه ۶۰ می‌تواند به انحراف انقلاب اسلامی منجر شود. در این سال‌ها خیلی تلاش شد امام یک فرد بی‌خاصیت و منفعل و تشریفاتی (مقابل مردم سالاری) معرفی شود. اما وقتی قاطعیت امام را مقابل چشم نئوروشنفکران قرار می‌دهید به تفسیر روی می‌آورند. تفسیر کاریکاتوری و ارائه یک جمهوریخواه دو آتشه (من‌های دین) از امام خطرناک است.


هرگونه تفسیر امام بدون توجه به اصول اندیشه و تعبد در سیره ایشان خیانت است. مثالی بیاورم از بیخ گوش سیدحسن خمینی و از سایت جماران. این سایت در تاریخ ۲۸ /۸ /۹۳ مصاحبه‌ای با حمیدرضا جلایی‌پور با عنوان «حرف اصلاح‌طلبان درباره امام خمینی چیست» انجام داده است.


ایشان تفسیری از امام ارائه می‌کند که با اصلاح‌طلبی مد نظر تطبیق کند، مثلاً ایشان امام و یاران نزدیک امام را دموکراسی‌خواه می‌داند درحالی که مردم‌سالاری مدنظر امام درون‌دینی بود. امام را مخالف «خود و غیر خودی» می‌داند، اما فقط یک نمونه از مواضع امام درباره نهضت آزادی ابطال کننده این مدعاست و مؤسسه به خوبی این را می‌داند، اما خود خلاف آن را ترویج می‌کند.


جلایی‌پور با صراحت از پاسخ به حکم امام برای منافقین شانه خالی می‌کند و به تفسیر‌های عجیب و غریب روی می‌آورد که امام با اسلام رحمانی مد نظر (لیبرالیسم) سازگار شود. قبلاً نوشتم که در تصور جامع از امام باید عطوفت و اقتدار امام با هم دیده شود.


امام اهل تساهل و تسامح نبود. دین خط قرمز امام بود و با لیبرال‌ها و متحجرین (هر دو) در نبرد بود. اکنون اگر کسی از امام تفسیری متحجر یا لیبرال ارائه کرد، واقعاً مؤسسه امام و هیچ نهادی در حکومت وظیفه‌ای در قبال آن ندارد؟ چنین منشی ریشه در روشنفکری غیر بومی دارد و باید از آن ترسید. ما امانت‌دار اندیشه امام برای انتقال آن به نسل‌های بعد هستیم.


همانگونه که امام درباره ورود نااهلان و نامحرمان به حکومت (اعتراض اصلاح‌طلبان به خودی و غیرخودی را مجدداً بررسی کنید) هشدار می‌دادند، تفسیر ایشان نیز نمی‌تواند توسط نااهلان و نامحرمان صورت گیرد. تا از اسب روشنفکری پیاده نشویم این مهم را نخواهیم فهمید. تفسیر امام همیشه بر مبنای فهم فردی نیست که بعضاً مغرضانه و هدفمند است.


چندسال پیش سید حسن خمینی پیشنهادی ارائه کرد که امام را به مثابه مکتب بگیریم و فکر می‌کنم آن روز هم هدف ایشان از طرح موضوع بازکردن فضای نقد روی اندیشه امام بود که البته و واقعاً اشکال هم ندارد، امام معصوم نبود و نقد ایشان هم تابو نیست، اما حرف ما این است که نمی‌توان با معرفت برون دینی امامی را تفسیر کرد که پرچم‌دار اسلام ناب محمدی (ص) از آن بیرون بیاید.


اصلاح‌طلبان نمی‌توانند از امام تفسیر ارائه کنند (کرده‌اند) که اقبال مردم از ایشان منطبق با کاریزمای ماکس وبر باشد. اگر امام پرچمداری دین را نمی‌کرد با هر میزان کاریزما مورد قبول مردم واقع می‌شد؟ هرگز. هر جا افتراق در تفسیر امام در درون حکومت صورت گیرد، لاجرم باید به سیره عملی امام مراجعه کرد. به طور مثال نمی‌توان برای خود و فرزندان طی ۳۰، ۴۰ سال کوه سرمایه ساخت، اما همچنان خود را پرچمدار امامی دانست که دور از زخارف دنیا بود.


بنابراین مفسران امام نیز باید صلاحیتی در تراز وی داشته باشند. امام، ماکس وبر، هابز، لاک، روسو، پوپر، فوکو و هابرماس نیست که با سیالیت معرفت بتوان او را تفسیر کرد. امام به معرفت و حسن و قبح ذاتی در اخلاق معتقد بودند و این مهم باید در تفسیر امام مدنظر قرار گیرد. عرفی‌گرایی در فرهنگ و سیاست مهم‌ترین انگیزه تفسیر‌های امروز از امام است. مؤسسه امام نمی‌تواند در مقابل این تفسیر ساکت باشد. البته از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام این توقع نیست که در مقابل عرفی‌گرایان شمشیر بکشد یا قوه قهریه نظام را به کمک بطلبد. فقط کافی است شاقول را به میدان منازعه بفرستد.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب