دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
19 آذر 1394 - 15:08
در واحد تهران مرکزی برگزار شد:

دو سخنرانی علمی با موضوع نمایشنامه‌های چخوف و شکل­‌های تازه در تئا‌تر امریکا

دو سخنرانی علمی با موضوع «نمایشنامه‌های چخوف آغاز تفکر معنا باختگی (ابزوردیسم)» و «شکل­‌های تازه در تئا‌تر امریکا بعد از جنگ جهانی دوم: تجربه­ اعتراض» در دانشکده زبان‌های خارجی دانشگاه آزاد اسلامی واحدتهران مرکزی برگزار شد.
کد خبر : 54897

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، به همت گروه آموزشی زبان انگلیسی دانشکده زبانهای خارجی واحد تهران مرکزی سخنرانی دکتر آنیتا هایراپطیان عضوهیات علمی گروه انگلیسی با موضوع «نمایشنامه‌های چخوف آغاز تفکر معنا باختگی (ابزوردیسم)» و دکتر نگارشریف با موضوع «شکل­های تازه در تئا‌تر امریکا بعد از جنگ جهانی دوم: تجربه­ اعتراض» با حضور گسترده دانشجویان در دانشکده زبانهای خارجی واحد تهران مرکزی برگزار شد.


هایراپطیان اظهار کرد: در نمایشنامه‌های آنتوان چخوف رد پای تئا‌تر معنا باختگی (پوچی عبث نما) را می‌توان یافت. مضمون اصلی تئا‌تر معنا باختگی که شاخص‌ترین چهره‌های آن سامول بکت، اوژن یونسکو، هرولد پین‌تر، ادوارد البی و ژان ژنه می‌باشند؛ بی‌هدفی و سرگشتگی و ترس و وحشت انسان معاصر است. این تئاتری است که در آن امید معنا و مفهومی ندارد زیرا هدفی وجود ندارد که امید رسیدن به آن وجود داشته باشد. آنتوان چخوف نیز بیماری و عارضه دوران خود را بی‌حوصلگی، خستگی، بی‌علاقگی، و پوچ گرایی انسان خرده بورژوا و بعضی از روشنفکران جامعه‌اش می‌داند. در نمایش «دایی وانیا» ووینسکی و یلنا هردو اعتراف می‌کنند که موجودات کسل کننده و ملال آوری هستند خانم رانوسکی در نمایش باغ آلبالو می‌گوید: چقدر زندگی همه شما کسل کننده است و چقدر مزخرف می‌بافید.


وی ادامه داد: به لحاظ ساختاری نمایشنامه‌های ابزورد به نقض ساختار سنتی مبتنی بر داستان و پیرنگ می‌پردازند و بر خلاف تا‌تر رئالیستی با شخصیت پردازیهایی که ریشه در منطق انگیزه‌ها و واکنش‌های اشخاص نمایش دارد روبرو نیستیم. زبان به مثابه ابزاری برای مراوده به کار برده نمی‌شود و رابطه علت و معلولی بین وقایع وجود ندارد. شخصیت‌های چهار نمایشنامه پایانی چخوف عمدتا از اشراف زادگان رو به زوال هستند که با کند و کاو در ریشه‌های روانی آن‌ها به تنهایی، اضطراب، بی‌هدفی و سرگردانی آنان پی می‌بریم. شخصیت‌ها معمولا ضعیف‌اند و دست به عمل نمی‌زنند، آنها در انتظار حادثه می‌نشینند و تقدیرشان را با شکیبایی تحمل می‌کنند و نمی‌توانند از چنبره پوچی ناشی از این تقدیر گرایی بگریزند. بنابراین می‌توان گفت که ولادمیر و استراگون بکت به لحاظ ریشه‌های روانی درگیر نوعی سکون و رکود شخصیتی هستند. شباهت‌هایی با اشخاص نمایشنامه‌های چخوف مثل وانیا یا تروپلف دارند.


در ادامه این نشست علمی ، دکتر نگار شریف به سخنرانی خود با موضوع «شکل­های تازه در تئا‌تر امریکا بعد از جنگ جهانی دوم» پرداخت.


وی اظهار کرد: به بیان مارتین اسلین، منتقد برجسته تئا‌تر، همه انواع نمایش را می‌­توان آینه­ ای دانست که جامعه خود را در آن تماشا می‌­کند. در دهه های۵۰، ۶۰ و ۷۰میلادی فرمهای تازه­ آنتی-رئالیستی در نمایش امریکایی پدیدار شدند که با گریز از محدودیتهای واقع نمایی سعی در نشان دادن حقیقتی داشتند که به سادگی آشکار نمی‌­شد. آگوستو بول، کارگردان برزیلی، می‌­گوید هنر رویکردی اجتماعی دارد و در حرکت از نقایص جهان به سوی دنیای آرمانی به بازآفرینی طبیعت دست می‌­زند. تئا‌تر آنتی- رئالیستی در واقع کار رئالیسم را کامل کرد که می‌کوشید با فرمهای سرگرم کننده همچون ملودرام قرن نوزدهم میلادی مقابله­ کند. هنرمندان تئا‌تر امریکا در گریز از وجه سرگرم کننده و تجاری به فرمهای جدیدی روی آوردند که به آف- برادوی مشهور شد. نمایشنامه نویسان و گروه‌های تئاتری زیادی در دهه ۶۰ میلادی تجربه­های تازه‌ای را در عرصه­ اجرا تجربه کردند که با انتخاب نام‌هایی چون Living theatre و theatre open و... کار خود را از بقیه متمایز می‌­کردند.


نمایشنامه نویسان سیاهپوست یا افریقایی-امریکایی سعی کردند برای بیان سرخوردگیهای خود از جامعه، جایگاهی در تئا‌تر بیایند. به تدریج حرکتی شکل گرفت که جنبش هنری سیاهپوستان نامیده شد. کسانی چون لورن هنس بری، ایدرین کندی و امیری باراکا چندتن از افریقایی-امریکایی­های نامدار در تئا‌تر امریکا هستند. جنگ ویتنام و اعتراض گسترده روشنفکران و هنرمندان عرصه­ دیگری بود که تئا‌تر امریکا در آن رویکردی اجتماعی و اعتراضی داشت. بازتاب تجربه‌های این جنگ حتی سال‌ها پس از پایان آن در نمایش‌های گوناگون به چشم می‌­خورد.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب