برخورد امام مجتبی(ع) با همسری که قاتلش بود!
ابومحمدحسن بن علی فرزند نخست علی بن ابی طالب در روز سه شنبه ۱۵رمضان سال دوم هجری در مدینه متولد شد. امام مجتبی یکی از پنج تن آل عباست که آیه تطهیر «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (۳۳ احزاب)» در شان ایشان نازل شده است نام حسن و حسین را حضرت رسول تعیین فرمودهاند و ظاهرا قبلا در عرب سابقه نداشته است.
ذهبی در وصف او میگوید (سیراعلام النبلاء۳/۲۵۳) این امام بزرگمنش، زیباروی عاقل متین سخی نیکوکار متدین متقی صبور و با حشمت و از هرکس فاضلتر و پارساتر و فداکارتر بود. هرگزسخن دل آزار بر زبان نیاورد و کسی جزسخن راست از او نشنید. بلاغت و تبحر او در قرآن و حدیث و کلام عرب وطبع روان او تا جایی بود که معاویه شامیان و طرفداران خود را از بحث و احتجاج با آن حضرت برحذر میداشت و در حلم و اغماض وارث برحق پدر بود و نیز در وصف او گفتهاند پانزده بار حج کرد و بیشتر آنرا از مدینه تا مکه پای پیاده طی کرد.
درباره سخاوت آن حضرت محمدبن حبیب در امالی نقل کرده، دو بار هرچه داشت به فقرا داد و سه بار مال خود را با خدا دو نیم کرد و نیمی را در راه او انفاق کرد. پس از شهادت امام علی (ع) مردم کوفه با امام حسن(ع) بیعت کردند اما او از همان آغاز از موافقت جدی و اطاعت لازم مردم کوفه مایوس بود چنانکه وقتی قیس بن سعد به او گفت بیعت میکنم به شرط پیروی از کتاب خدا و سنت رسول و قتال با حلال شمارندگان محرمات امام فرمودند بیعت کن به شرط پیروی از کتاب خدا و سنت رسول الله چنانچه در روایتی از طبری آمده است که امام حسن هنگام بیعت اهل کوفه به ایشان گوشزد فرمود که شما باید به فرمان من گوش کنید با آنکه صلح کنم صلح کنید و با آنکه بجنگم بجنگید چون حضرت این شرط را فرمود مردم به شک افتادند و گفتندکه این آن کسی است که شما میخواهید: زیرا او جنگ نمیخواهد (طبری دوره دوم ۵۷) مردمی که چنین گفتند البته همه مردم نبودند زیرا اکثریت یاران او از همان زمان حضرت امیر (ع) در جنگ با معاویه سستی میکردند و دلشان با امام نبود. این مردم که این سخن را گفتند خوارج بودند که به امید جنگ با معاویه در سپاه امام حسن بودند. امام حسن میدانست که مردم کوفه از سخت گیری علی (ع) در تقسیم بیت المال و از رفتار سخت او حتی با خانواده و خویشان خود در مورد اموال عمومی ناراحت هستند و با حسرت طالب معاویه هستند ودر بذل بیت المال مرزی شرعی و قانونی نمیشناسند و بزرگان راکه در اطراف علی (ع) هستند با اموال گزاف میفریبد و از راه در می برد.
عده کسانی که صرفا اهل تقوی بودند و آرزویی بجز اجرای احکام الهی نداشتند در میان اصحاب حضرت امیر کم بود. معاویه از سستی و تزلزل یاران علی (ع) جرات و جسارت بیشتری بدست آورد و اطراف بصره و کوفه را به باد غارت گرفت وهرچند امیر المومنین (ع) اصحاب خود را به جهاد ومقابله با دشمن ترغیب کرد چیزی جز سستی از ایشان ندید. ابوالفرج میگوید اطرافیان امام حسن سه دسته بودند گروهی که اکثریت با آنها بود وقتی امام دستور جهاد داد ساکت بودند وعدم رضایت خود را با این سکوت اظهارکردند گروه دوم دوستان وفادار او بودند ولی چون خطبه او را در مداین که بوی آشتی میداد شنیدند ملامتش کردند گروه سوم کسانی بودند که او را مشرک میخواندند و یکی از ایشان میخواست او را بکشد. این گروه همان خوارج بودند و در اقلیت بسرمی بردند که با امید جنگ با معاویه با امام بیعت کرده بودند و چون تردید او را دیدند او را هم مانند پدرش مشرک خواندند ودست به غارت اموال او زدند.
به گغته ابوالفرج اصفهانی معاویه میخواست برای فرزند خود یزید بن معاویه بیعت بگیرد و با وجود امام حسن جرات چنین کاری را نداشت تا آنکه او را مسموم ساخت و پس از آن برای بیعت گرفتن با یزید آماده شد معاویه امام حسن(ع) را از راه زن ایشان که دختر اشعث بن قیس به نام جعده مسموم ساخت و آن زن را بفریفت که او در صورت مسموم ساختن امام او را به پسرش یزید به زنی بدهد و صدهزار درهم برای او فرستاد. اما معاویه پس از مسموم شدن امام و وفاتش به شرط ازدواج او با یزید وفا نکرد و گفت میترسم با پسرم همان کاری را بکند که با پسر رسول خدا (ص) کرد.
او را می خواستند بنا به وصیتش در جوار جدش دفن کنند ولی مروان بن حکم نگذاشت و میگویند عایشه نیز مخالفت کرد.
امام در ساعات واپسین عمر با اینکه ظن قوی داشت که به دست همسرش جعده مسموم شده است نگذاشت او را قصاص کنند و عذاب وجدان راکه با خلف وعده معاویه توام میشد تا آخر عمر سرافکندهاش میداشت. برای جعده کافی میدانست شهادت این امام همام به همه دوستان و ارادتمندان تسلیت باد.»
*مدیر گروه تاریخ و باستانشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی واحد تهران مرکزی
انتهای پیام/