سرآغاز باشد، نه پایان!/ تمرینی برای پرسشگری و مطالبه روایتهای بیشتر
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ حسین نادریان*؛ سریال «آقازاده» یک بازنمایی عینبهعین از واقعیتهای امروز جامعه ما نیست. کما اینکه نباید هم میبود. اگر این برداشت برای عدهای از مخاطبان این سریال شکل گرفته است، از اساس محصول یک سوءتفاهم نسبت به یک مجموعه نمایشی است. پس انتظار واقعی از «آقازاده» چیست و چرا ساخت چنین آثاری ضروری است؟
فارغ از ماجرای سرگرمکنندگی و کارکردهای مشابهی از این دست که میتوان برای همه محصولات نمایشی قائل بود، آنچه تجربههایی همچون «آقازاده» و نمونههای تلویزیونی همچون «مرگ تدریجی یک رویا» را فارغ از ارزشگذاریهای هنری و تکنیکی حائز اهمیت میکند، تأثیرشان بر گرمتر شدن بازار عرضه «روایتها» است.
تعدد و تنوع تولیداتی از این دست (هر چند در گامهای اولیه با خاستگاهها و نظرگاههای نسبتاً مشابه صورت بگیرد) انتظار و عطش مخاطب برای انتخابگری در میان روایتهای متنوع را به تعادل میرساند. همین تعادل انتظار از یک مجموعه نمایشی و یا فیلم سینمایی را معقولتر میکند و بهتبع کمتر شاهد واکنشهایی هیجانی و یا انفعال محض دربرابر هر روایت تازهای خواهیم بود.
واقعیت این است راکد ماندن بازار «روایتها» علاوهبر فرصتآفرینی برای عرضهکنندگان اجناس تقلبی، فرصت رقابت و عیارسنجی محصولات اصیل و صادقانه را هم زائل میکند.
تولید سریالهایی همچون «آقازاده» با هر قرائتی که از واقعیت امروز جامعه ارائه میدهند، نه نقطه پایان در مسیر مکاشفه نادانستهها و پاسخ قطعی به پرسشهای مخاطبان، که سرآغاز یک تمرین برای پرسشگری و مطالبه روایتهای بیشتر است.
سازندگان این اثر هم قطعاً مدعی روایت عیان و مطلق همه واقعیتها نیستند. حامد عنقا در مقام نویسنده و بهرنگ توفیقی در مقام کارگردان «آقازاده» در بهترین حالت تلاش کردهاند ادراک و برداشت خود از «ایران امروز» را در قالب یک داستان خیالی، با مخاطبانش به اشتراک بگذارد؛ ایرانی که آنها تأکید دارند در آن نباید چندان نگران «بحری»ها بود، چرا که «حامد»ها را دارد.
*حسین نادریان، فعال رسانهای
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/