دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
16 آذر 1399 - 11:29
یادداشت/ محمدحسین محمدی‌سیرت؛

منظومه سیاسی، امنیتی و اجتماعی یک ترور

محمدحسین محمدی‌سیرت طی یادداشتی نوشت: برخی تحلیلگران پس از ترور شهید فخری‌زاده هجمه گسترده‌ای علیه نهادهای امنیتی نظام شروع کردند و درصدد القای وجود بحران و حفره امنیتی هستند. این تحلیل‌ها در عین همراهی با اهداف نظام رسانه‌ای مهاجم و متخاصم برداشتی غیرمنصفانه و هیجانی از یک خطای امنیتی و تسری آن به کارنامه امنیتی نظام است.
کد خبر : 546150
ho.sirat__daf95.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، محمدحسین محمدی‌سیرت طی یادداشتی در روزنامه جام جم نوشت: در شرایط رسانه‌ای دنیای امروز، تحولات امنیتی چه در مقام اجرا و چه در مقام پاسخ در پیوستی متراکم از تولید رسانه‌ای طراحی یا مدیریت می‌شود، ولی تحولات اخیر در حوزه امنیتی و انفعال رسانه‌ای جمهوری اسلامی در روایت این دست حوادث، گویای ضعف جدی در این زمینه است. روایت به‌موقع و غیرانفعالی در مدیریت تحولات امنیتی و بیان واقع موضوع و جلوگیری از بهره‌برداری‌های رسانه‌ای طرف مقابل امری جدی است، اما عکس‌العمل‌های به‌شدت محافظه‌کارانه تحولات اخیر از جمله حوادث آبان سال۹۸، سقوط هواپیمای اوکراینی و ترور اخیر نشانگر آن است که مدیران رسانه‌ای و امنیتی نظام یا سهمی برای افکار عمومی قائل نیستند یا در منظری سنتی از امنیت، سکوت و ابهام را راهکاری کارآمد تلقی می‌کنند. تصوری سنتی که به‌روشنی کارآمد نیست و منجر به تسلط روایی طرف مقابل در تحولات سیاسی و امنیتی شده است، چرا که اولین خبر و عکس‌العمل رسانه‌ای باورپذیرترین و نفوذپذیرترین روایت خواهد بود و انفعال راهکاری نخ‌نما شده است.


تولیدات انبوه رسانه‌ای طرف مقابل قبل و بعد از این ترور تلخ بیانگر اهمیت افکار عمومی در دنیای رسانه زده امروز و وزن رسانه در نبردهای سیاسی، نظامی و امنیتی است. به عنوان مثال شبکه بی‌بی‌سی فارسی در شب قبل از حادثه مستندی را باز پخش می‌کند با عنوان «ترور مخالفان ایران در اروپا» و بدیهی است ذهن مخاطب فارسی زبان را برای پذیرش این نوع رفتارها آماده می‌کند. بعد از حادثه نیز در حالی شبکه خبر جمهوری اسلامی ایران در حال پخش اخبار متعارف و متداول خود است! بی‌بی‌سی فارسی انبوهی از گفت‌وگوها و تولیدات را برای پخش روی آنتن می‌فرستد و نبرد رسانه‌ای را بسیار جدی‌تر از نبرد امنیتی پیش می‌گیرد.


روایت حادثه به دلیل انفعال رسانه‌ای جمهوری اسلامی در فضای مجازی در قالب داستان‌ها و روایت‌های هالیوودی به‌سرعت تولید می‌شود و رسانه‌های فعال در شبکه‌های اجتماعی از جمله توییتر و اینستاگرام روایت‌های جذاب امنیتی خود را به خورد مخاطب می‌دهند و قطعا روایت‌های پر آب و تاب این فعالان و به اصطلاح شاخ‌های رسانه‌ای در عین جذابیت، قوام و وثاقت لازم را ندارد، ولی مخاطب تشنه خبر است و آن که او را سیراب کند ساقی شناخته می‌شود.


ترور


ترورهای مبهم و رعب‌آور، پدیده‌ای متعارف در تقابل امنیتی نظام‌های سیاسی است و صحنه‌ای تعریف شده از الگوی رقابت امنیتی است که نهادهای امنیتی کاملا آن را می‌فهمند و درک می‌کنند. این رقابت و نبرد امنیتی با رشد و پیچیده شدن سرویس‌های امنیتی در عین تعقیب اهداف کلان آوردگاه وزن‌کشی و زورآزمایی امنیت است.


ترور نخبگان علمی و نظامی رفتاری است که از دوره جنگ سرد و در تقابل سرویس‌های امنیتی غربی و ساختارهای سیاسی چپ در اقصا نقاط عالم فراگیر شد. ترورهای امنیتی در دوران جنگ سرد، تحولات انقلابی آمریکای لاتین و... نمونه‌های بسیاری دارد که روایت آنان کماکان ژانری جذاب در تولیدات رسانه‌ای غربی به‌خصوص آمریکایی است.


ترور علمی زمانی معنادار می‌شود که شما وارد مرز دانشی شوید که سلطه علمی طرف مقابل را که سلطه سیاسی و نظامی را مقدمه‌سازی می‌کند، خدشه‌دار کند.


زمان ترور


ترور ناجوانمردانه شهید فخری‌زاده عملی است که عکس‌العمل دارد. سوال اصلی آن است که چرا در این زمان ترور مذکور رخ داد و به چه انگیزه‌ای؟


اولین پاسخی که به ذهن می‌رسد آن است که ترور مذکور تقریبا همزمان با معاوضه جاسوس استرالیایی-اسرائیلی صورت گرفت و طرف مقابل برای حفظ دست بالای خود در حوزه رقابت و نبرد امنیتی ترور را همزمان طراحی کرده است.


شرایط اجتماعی رژیم صهیونیستی مساعد نیست و اعتراض‌های متعدد اجتماعی به تبعیض، فساد و بحران اقتصادی دامنگیر این رژیم جعلی است و برای برون‌رفت از بحران داخلی نیازمند یک رفتار فعال و متحیرانه بین‌المللی و خارجی است تا از طریق ایجاد وحدت ملی در مقابل دشمن خارجی از بحران موجود بکاهد.


اسرائیل زمان کوتاه باقیمانده از دولت ترامپ را مغتنم شمرده و تلاش دارد با حمایت وی ایران را مجبور به رفتاری تند و شتاب زده کند و در نتیجه فضایی فراهم آورد که شدت عمل و حتی حمله نظامی علیه ایران توجیه یابد و احتمال بهبود روابط ایران و آمریکا را با آمدن بایدن پرهزینه یا غیرممکن کند؛ البته این تحلیل بیشتر از سوی غربگرایان و مذاکره‌طلبان مطرح می‌شود.


این ترور قطعا با هماهنگی دولت آینده آمریکا و با علم به وجود عطش مذاکره در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی و برخی نخبگان سیاسی طرح‌ریزی شد؛ عطشی که حتی با خون نخبه نظامی مقاومت و خون نخبه هسته‌ای سیراب نمی‌شود و دیوانه‌وار تمنای مذاکره دارد. طلب مذاکره در اوج نمایش ضعف اقتصادی و امنیتی و دست برتر بایدن بر تحمیل خواسته‌های بیشتر نتیجه این رفتار خواهد بود. طرف آمریکایی برای مذاکره مجدد باید شرایط و موازنه موجود را برهم زند، چرا که در غیر این صورت تکرار مذاکره برای آنها توجیه و دلیلی نخواهد داشت، با تغییر موضع ایران به موضع ضعف در حوزه نظامی، امنیتی و اقتصادی و علم به تمایل جدی به مذاکره در طیفی از سیاسیون ایرانی امکان طرح موضوعات و خواسته‌های جدید را برای ایشان فراهم می‌کند.


اما عکس‌العمل:


غربگرایان و عشاق مذاکره، این ترور را به‌شدت محکوم و اسرائیل را متهم آن معرفی می‌کنند، اما از سویی تلاش می‌کنند این خطا را به کدخدا نسبت ندهند و از سویی دیگر از رفتار متقابل امنیتی و نظامی جلوگیری کنند که تنها راهبرد و شعارشان در انتخابات ۱۴۰0 یعنی #مذاکره مخدوش نشود!


جریان‌ها و نهادهای انقلابی می‌توانند شعار سکوت مظلوم از برای مصلحت سر داده یا رجز تو خالی بخوانند. طبیعی است جامعه ایرانی طلب اقتدار و عکس‌العمل دارد و عدم رفتار متقابل رجزخوانی‌های مسؤولان نظام را لاف تصور خواهد کرد.


پیشنهاد آن است که طلب مواجهه متقابل قهرآمیز باید داشت، به چند دلیل:


الف. عکس‌العمل متقابل تنها مسیر حفظ اقتدار در چنین رفتارهای ضدامنیتی است و بس. اجماع تحلیلگران این حوزه بر آن است که در چنین شرایطی نمی‌توان بر برخی رفتارهای خنثی و کم اثر دیپلماتیک بسنده کرده و با رجزخوانی طرف مقابل را از تکرار چنین رفتاری پشیمان کرد.


ب. مطالبه مردمی برای پاسخ مقتدرانه منجر به فراهم آمدن پشتوانه مردمی نهادهای انقلابی در رفتار متقابل است، اگرچه در نگاه نخست سطحی از انتقاد به انفعال موجود را شاهد هستیم، ولی این مطالبه در بلندمدت عقبه اجتماعی را برای اقتدار سیاسی، نظامی و امنیتی فراهم می‌آورد.


اختلال امنیتی یا اختلال سیاسی


برخی تحلیلگران دلسوز انقلابی یا غیردلسوز غیر_انقلابی پس از ترور شهید فخری‌زاده هجمه گسترده‌ای علیه نهادهای امنیتی نظام شروع کردند و درصدد القای وجود بحران و حفره امنیتی هستند. این تحلیل‌ها در عین همراهی با اهداف نظام رسانه‌ای مهاجم و متخاصم برداشتی غیرمنصفانه و هیجانی از یک خطای امنیتی و تسری آن به کارنامه امنیتی نظام است. این نوع انتقادات هیجانی و غیرواقع بینانه است و نوعی خودزنی محسوب می‌شود. در کشوری که هر ماه چند تیم خرابکاری توسط سرویس‌های امنیتی متخاصم سازماندهی می‌شود، چنین اتفاقی فاجعه امنیتی نیست، اگرچه نمایانگر ضعف و اختلال است.
مهم‌تر آن که ضعف یا اختلال امنیتی پیش آمده بیش از آن‌که تابع تحولات امنیتی باشد، تابع تحولات سیاسی است. همان عطش سیاسی مذاکره که موضع انفعالی نظام را نمایانگر و طرف متخاصم را بر اجرای هر نوع اقدام تروریستی جری می‌کند و نهادهای امنیتی را منفعل و دست به عصا...


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب