۱۰ بازیگر مشهور هالیوودی که در فیلمهای خود با ترسهایشان مقابله کردند
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، برخی نقش آفرینیها آنچنان درخشان اند که تماشاچیان از اینکه بازیگر توانسته اینچنین عالی در نقش خود فرو رود و طبیعی بازی کند، شگفت زده میشود. اما گاهی اوقات ترسی که در فیلمها میبینیم کاملاً واقعی است و ما شاید حتی متوجه آن نشویم.
در واقع بازیگران گاهی مجبور میشوند برای بازی در صحنهای به هراسهای خود غلبه کنند، امری که واقعاً تحسین برانگیز است.
در ادامه به ماجرای ۱۰ بازیگر مشهور هالیوودی میپردازیم که در فیلمهای خود با بزرگترین ترسهای زندگی شان روبهرو شدند.
رایان رینولدز: ترس از مکان بسته در فیلم «مدفون» (Buried)
رینولدز که به تنگنا هراسی یا ترس از مکان بسته دچار است، تمام این فیلم را درون یک فضای بسته بازی کرد و این مسأله باعث تحلیل رفتن قوای روانی او شده بود. البته این چالش ارزشش را داشت چرا که فیلم بسیار باورپذیر از آب درآمد و تماشاچیان آن احساس میکنند همراه شخصیت اصلی فیلم درون یک محفظه گیر افتاده اند.
رینولدز دربارهی این تجربه میگوید: «بعد از تجربهی این فیلم با خودم فکر کردم دیگر هیچوقت موقع بازی در فیلمی از چیزی شکایت نمیکنم. سخت بود. “مدفون” واقعاً واقعاً تجربهی سختی بود، هم از نظر روحی هم از نظر جسمی. بعد از این فیلم آدم دیگری شدم.»
سلما هایک: ترس از مار در فیلم «از گرگ و میش تا سحر» (From Dusk Till Dawn)
کوئنتین تارانتیتو که نویسندهی فیلم «از گرگ و میش تا سحر» بود، هایک را با یک حقه راضی به به بازی با یک مار کرد. سلما بازی در این فیلم را بدون اطلاع از این مورد جزئی پذیرفته بود و وقتی هم که از او خواسته شد این کار را انجام دهد به خاطر ترسی که از مارها دارد سعی کرد زیر بار نرود. به همین خاطر تارانتینو به او گفت مدونا، خوانندهی مشهور حاضر به بازی در این صحنه شده و هایک فهمید نمیتواند این فرصت را از دست دهد.
در نهایت سکانس بازی هایک بسیار به یادماندنی از آب درآمد و البته برای او هم خیلی ترسناک نبود، چون برای بازی در آن صحنه او را هیپنوتیز کردند. او بعدها دربارهی این تجربه گفت: «خوب بود، چون مجبور شدم به بزرگترین ترسم غلبه کنم. برای رقص با مارها هیپنوتیزمم کردند. رقص طراحی شده نبود، فی البداهه اجرا شد. چون نمیشد رقص را با یک مار هماهنگ کرد. نمیدانستیم مار چه کار میخواهد بکند!»
سیلوستر استالونه: ترس از ارتفاع در فیلم «صخره نورد» (Cliffhanger)
از قرار معلوم سیلوستر استالونهی توانمند هم نقطه ضعفهای خودش را دارد. در واقع برای اینکه استالونه نقشش در فیلم «صخره نورد» را ایفا کند مجبور شدند او را فریب دهند. کارگردان فیلم دربارهی این ماجرا میگوید: «اولین باری که استالونه به آلپ رسید نگاهی به آن قلهی ۳/۳ کیلومتری انداخت که جلویمان بود. من گفتم “محل فیلمبرداری اینجا است. ” استالونه گفت “کی قرار است برود آن بالا؟ ” گفتم “تو”. نگاهی به من کرد و گفت “حتماً شوخی میکنی. من ترس از ارتفاغ دارم. بلندترین جایی که تا حالا بوده ام پاشنههای چکمههای کابویی ام است. ”»
کارگردان فیلم میدانست استالونه جلوی عوامل جواب رد نمیدهد، چون باعث خجالتش میشد و کم کم استالونه را مجبور کرد از کوه بالا برود. نتیجه آن شد که آنها فیلم را در ارتفاع ۴ کیلومتری ضبط کردند و به لطف شجاعت استالونه فیلم مهیجی از آب درآمد.
اوما تورمن: ترس از مکان بسته در فیلم «بیل را بکش: بخش ۲» (Kill Bill, Volume ۲)
یکی از اضطراب آورترین صحنههای مجموعه فیلم «بیل را بکش» زمانی است که شخصیت «عروس» که نقش آن را اوما تورمن برعهده داشت، زنده زنده دفن میشود و مجبور میشود تنها با تکیه بر تواناییهای خودش بیرون بیاید. این صحنه گرچه برای تماشاچیان مهیج بود، اما برای تورمن اصلاً ساده نبود. تورمن به ترس از مکان بسته دچار است، اما معتقد است هر کس دیگری هم جای او بود وحشت میکرد. او در اینباره میگوید: «بله من ترس از مکان بسته دارم، اما واقعاً لزومی ندارد حتماً ترس از مکان بسته داشته باشید تا از زنده زنده دفن شدن بترسید.»
ربل ویلسون: ترس از ارتفاع در فیلم «آوازخوان حرفه ای» (Pitch Perfect ۳)
گرچه وقتی صحبت از کارهای نمایشی پیچیده باشد، بعید به نظر میرسد فیلمی مثل «آوازخوان حرفهای ۳» در این فقره قرار گیرد، اما ربل ویلسون میتواند به شما بگوید که اصلاً اینگونه نبود. ویلسون در زمان بازی در این فیلم مجبور بود مرتباً با ترس از ارتفاع خود روبهرو شود و این موقعیت برای او بسیار اضطراب آور بود.
ویلسون دربارهی این تجربه میگوید: «می دانم خیلی آدم زمختی به نظر میآیم، ولی من از ارتفاع میترسم. این تنها چیزی است که از آن میترسم. مجبور شدم ۱۰ بار از ارتفاع ۶ متری بپرم. هر دفعه هم خشکم میزد.»
کریستن استوارت: ترس از اسب سواری در فیلم «سفیدبرفی و شکارچی» (Snow White and the Huntsman)
استوارت خود اقرار کرده که سوارکاری هایش در زمان بازی در فیلم «سفیدبرفی و شکارچی» تجربهی نسبتاً ناخوشایندی برایش بود. به گفتهی استوارت، در اسب سواری چیزی هست که با او چندان سازگار نیست. او در اینباره میگوید: «اصلاً دوست ندارم سوار یک اسب شوم. من عاشق اسبها هستم. فکر میکنم خیلی زیبا هستند. عاشق انرژی شان هستم. عاشق آن هستم که کنارشان باشم. عاشق آن هستم که بینی نرم کوچک شان را نوازش کنم. متنفرم از آنکه به آنها امر کنم.»
مت دیمون: ترس از مارها در فیلم «ما باغ وحش خریدیم» (We Bought a Zoo)
اسکارلت جوهانسون یک بار با تعریف خاطرهای از مت دیمون، همبازی اش در فیلم «ما باغ وحش خریدیم» را رسوا کرد. جوهانسون گفت در زمان بازی در این فیلم یک بار شاهد بود مت دیمون وقتی مارها دوره اش کردند مثل یک بچه گریه و خودش را عقب و جلو میکرد. جوهانسون همچنین گفت: «خیلی ترسیده بود. یک کمی هم عرق میریخت که احتمالاً این عرق از گوشهی چشمش جاری شده بود. به او گفتم “مت بچهها درواقع دارند با مارها شیرین کاری میکنند. خودت را جمع و جور کن. ”»
دیمون صحت صحبتهای جوهانسون را تأیید کرد و گفت: «من از مار میترسم. اسکارلت و بچهها به زور من را با آنها مواجه کردند.»
جنیفر آنیستون: ترس از رفتن به زیر آب در فیلم «کیک» (Cake)
ریشهی ترس آنیستون از فرو رفتن در آب به دوران کودکی او برمی گردد. او وقتی ۵ سال داشت با سه چرخه اش به داخل یک استخر افتاد. آنیستون در زمان بازی در فیلم «کیک» مجبور شد با این ترس خود روبهرو شود. در این فیلم صحنهای وجود دارد که شخصیتی که آنیستون نقش آن را بازی میکرد برای درمان به زیر آب میرود و این برای آنیستون یک کابوس تمام عیار بود. او دربارهی این تجربه میگوید: «این صحنه را ۳۰ بار تکرار کردند تا بالاخره درآمد… دیگر هیچوقت این کار را نمیکنم.»
جیک جیلنهال: ترس از شترمرغ در فیلم «شاهزاده ایرانی: شنهای زمان» (Prince of Persia: The Sands of Time)
جیک جیلنهال در زمان بازی در فیلم «شاهزاده ایرانی» درواقع به یک ترس دچار شد که از قبل آن را نداشت. کار با شترمرغها برای جیلنهال خیلی دشوار بود و در نهایت ترسی از این پرندگان در او شکل گرفت. او دربارهی این تجربه میگوید: «وقتی کنار شترمرغها هستید نباید هیچ سر و صدایی کنید. وگرنه چشم هایتان را از کاسه درمی آورند و قلب تان را سوراخ میکنند. به خاطر همین خود به خود از آنها ترس پیدا کردم. ظاهرشان مظلوم است، ولی درواقع اینطور نیستند.»
خوشبختانه جیلنهال در آن صحنه باید از دست این پرندهها فرار میکرد، به همین خاطر ترسش به کمکش آمد. همبازی او، جما آرترتون که شاهد همه چیز بود میگوید: «جیک واقعاً ترسیده بود. پا گذاشت به فرار و حالت چهره اش در آن صحنه اصلاً بازی نبود.»
اسکارلت جوهانسون: ترس از پرندگان در فیلم «ما باغ وحش خریدیم» (We Bought a Zoo)
جوهانسون هم مثل همبازی اش، مت دیمون، در زمان بازی در فیلم «ما باغ وحش خریدیم» کار راحتی نداشت. این بازیگر که ترس از پرنده دارد در این فیلم با انواع حیوانات و پرندگان سر و کار پیدا کرد و مجبور شد با ترس خود روبهرو شود. او در توضیح ترس خود میگوید: «یک چیزی است مربوط به بال و منقار و بال بال زدن. از آنها میترسم. این ترس هنوز از بین نرفته. اگر از من میخواستند که یک پرنده را روی شانه ام بگذارم، این کار را انجام میدادم، اما برایم سخت بود.»
منبع: روزیاتو
انتهای پیام/
انتهای پیام/