دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
27 مهر 1399 - 10:54
یادداشت/ کبری آسوپار؛

صلح تحمیلی، جنگ تحمیلی

کبری آسوپار طی یادداشتی نوشت: از سرکشی و عدم بیعت را شاید بتوان به مصلحت، گذشت؛ اما با لشکری که تا نزدیک مرکز حکومت آمده و آماده جنگ است، چه باید کرد؟ این‌گونه شد که امام حسن(ع) نیز به تجهیز سپاه خود پرداختند.
کد خبر : 523911
فیلمنامه-نویس.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: «اگر یار و یاوری می‌یافتم، حکومت را به معاویه واگذار نمی‌کردم.» همین عبارت از امام حسن (ع) برای درک اینکه صلح بر امام جامعه اسلامی تحمیل شد، کفایت می‌کند. با این حال، بررسی برخی جزئیات این رویداد مهم تاریخی می‌تواند دانش تحلیلی و سیاسی ما را برای الگوگیری از سیره سیاسی امام حسن (ع) بالا ببرد.


امام حسن (ع) در مقام رهبر یا خلیفه جامعه آماده نبرد با معاویه شده بودند؛ نه آنکه ایشان خواهان جنگ در درون جامعه باشند، بلکه از این رو که پس از شهادت امام علی (ع)، معاویه بنای سرکشی گذاشت و نه تنها تن به بیعت با امام حسن (ع) نداد، بلکه خود را برای خلافت شایسته‌تر خواند و مهم‌تر آنکه با لشکرکشی به کوفه آماده نبرد با امام شد. از سرکشی و عدم بیعت را شاید بتوان به مصلحت، گذشت؛ اما با لشکری که تا نزدیک مرکز حکومت آمده و آماده جنگ است، چه باید کرد؟ این‌گونه شد که امام نیز به تجهیز سپاه خود پرداختند، اما وقایع به گونه‌ای پیش رفت که در برابر امام گزینه‌ای جز امضای توافق با معاویه و واگذاری حکومت به این شورشی قدرتمند نبود.


لشکر معاویه نیامده بود که بجنگد؛ آمده بود که قدرت‌نمایی کند، مردم را بترساند و با توطئه و پول‌پاشی و نفوذ و با دوگانه صلح و جنگ، امام را تحت فشار قرار دهد و توافق را تحمیل کند. جاسوسان معاویه در میان مردم از قدرت سپاه او می‌گفتند و به موازات این توطئه‌های مکارانه، رشوه‌های میلیون درهمی خرج می‌شد تا خواص و عوام سپاه امام را بخرد- که خرید. امام با کدام فرمانده به جنگ معاویه می‌رفت؟ مردم هم خسته، پراکنده و چند دسته بودند؛ اشباه‌الرجالی که یک روز پی جنگ بودند، روزی پی سازش. برای جنگ بیعت می‌بستند و وقت نبرد، میدان را خالی می‌کردند. امام با کدام لشکر به جنگ معاویه می‌رفت؟


اینگونه شد که رهبر جامعه اسلامی مجبور به واگذاری حکومت به شورشی شام شد. ایشان اگر می‌جنگید و خود و سپاهیانش کشته می‌شدند در نگاه بی بصیرت مردم آن زمان، خلیفه‌ای مقتول بود که از عهده سرکوب یک شورش در قلمرو حکومتش برنیامده و تازه مردم را هم به کام مرگ برده است و نه مقتول شهیدی همچون امام حسین (ع) در عاشورای ۱۱ سال بعد که از نگاه مردم، به‌حق مقتول مظلوم شهیدی بودند که مقابل خلیفه‌ای غاصب و میمون‌باز قیام کرده تا حقی غصب شده را باز پس گیرد.


توافق صلح با معاویه به امام حسن (ع) تحمیل شد، آن‌چنان که بازگرداندن مالک اشتر از پای خیمه معاویه در جنگ صفین به امام علی (ع) تحمیل شد. اما نتیجه این توافق تحمیلی چه بود؟


پیمان‌شکنی معاویه و عدم اجرای تعهداتی که در توافقنامه بر عهده او بود، از قضا نشان می‌دهد که چگونه مردم در تحمیل صلح بر امام، اشتباه رفتند و به کسی که نباید، اعتماد کردند. مهر معاویه پای این توافقنامه، نه تنها تضمینی برای اجرای تعهداتش نشد، بلکه از قضا برخی خواسته‌های طرف مقابل را پذیرفت، چون می‌دانست قرار نیست اجرا کند و هر چه هم که موجود است، فقط روی کاغذ است. طبق متن توافق قرار شد معاویه طبق سنت خدا و رسول خدا عمل کند که نکرد؛ قرار شد برای خود جانشین تعیین نکند که کرد؛ توطئه نکردن علیه امام هم یکی دیگر از بند‌های توافق بود که نحوه شهادت امام حسن (ع) برای اثبات عدم اجرای آن کفایت می‌کند. در نهایت هم پیمان‌شکنی معاویه و جانشینی یزید پس از مرگ او، منجر به شکل‌گیری قیام خونین عاشورا و بریدن سر امام معصوم و ولی خدا در زمین شد. این نتیجه صلح تحمیلی است. وگرنه که کجای مشی و سیره اختیاری ائمه این بود که حق حاکمیت ولی خدا بر مردم را و در نتیجه امور مسلمانان را به ملعونی ستمگر واگذار کنند؟! هم ازاین‌رو است که از قضا، نتیجه توافق امام با معاویه، به ما اثبات می‌کند که تن ندادن به تصمیم امام مسلمانان و تحمیل صلح بر او به قدر تحمیل جنگ خطرناک خواهد بود. فراتر از آنکه تصمیم امام مسلمانان بر صلح است یا جنگ یا مقاومت، این تصمیم باید در یک فضای آزاد و ضمن مشورت با عقلای قوم گرفته شود. اگر به رهبر جامعه اسلامی در اتخاذ تدابیر نظامی، اعم از صلح یا جنگ، اعتماد شد، آن وقت آن تصمیم می‌تواند به عنوان سیره عملی امام معصوم مورد الگوبرداری قرار گیرد. وگرنه که می‌توان گفت هیچ فرمانده دشمن را در جنگ نظامی نکشیم، چون امام علی (ع) هم به مالک گفت معاویه را نکش و برگرد!


صلح تحمیلی با دشمن بدون در نظر گرفتن برابری تعهدات و امتیازات و ضمانت اجرایی تعهدات دشمن، لاجرم به جنگ تحمیلی می‌انجامد. آن‌چنان که صلح با معاویه، به عاشورا رسید. اگر مردم پای تصمیم امام می‌ایستادند، خواص خیانت نمی‌کردند و امام حسن (ع)، نه از موضع رهبری بی سپاه و بی فرمانده و زخم ترور مثلاً خودی بر تن، بلکه از جایگاه خلیفه‌ای قدرتمند با سپاهی عظیم و آماده رزم پای میز مذاکره با معاویه می‌رفتند، کسی که باید به شرایط طرف مقابل تن می‌داد، معاویه بود؛ اویی که عقب می‌نشست و دیگر خواب خلافت نمی‌دید، معاویه بود. با قدرت است که می‌توان هم مانع جنگ شد و هم تن به توافق و مذاکره مدنظر دشمن نداد. وگرنه همین صلح امام حسن و معاویه به ما می‌آموزد که اعتمادی بر امضای دشمن بی تقوا نیست و او به عهد خود وفا نمی‌کند و سرانجام هم کار را به عاشورا می‌رساند. صلح تحمیلی به جنگ تحمیلی می‌انجامد؛ به نام صلح است، اما به جنگ می‌رسد.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب