«ابن سِکّیت»؛ ادیبی که جانش را فدای ارادت به اهل بیت(ع) کرد
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آناـ بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشتبهخشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، از جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
ابویوسف یعقوب بن اسحاق (186-244ق / 802-858م)، لغوی، نحوی و راوی ایرانیتبار شیعه است.
پدرش، سکیّت (خاموش)، از مردم دورق خوزستان بود. گفته شده است که وی در بغداد به دنیا آمده و در پنجم رجب 244، در 58 سالگی، وفات یافته است.
ابن سکیّت از ائمه شعر و ادب و نحو و لغت، حامل لوای علوم عربیّه، از ثقات افاضل امامیه بغداد، مورد تصدیق و توثیق علمای رجال و در شعر و علوم قرآنی متبحر بود. با فُصحای عرب نیز ملاقات کرد و هر آنچه را که از ایشان شنیده بود در کتابهای خود نقل کرد. ابن سکیّت تحصیل علم را نزد پدر آغاز کرد. در نامه دانشوران ناصری آمده است: «پدر او سالی به سعادت حج فایز گشته و به زیارت بیتالله توفیق یافت. بعد از ادای مناسک و افاضه از عرفان و انجام سعی و اتمام طواف، از ربّ البیت اجر خویش درخواست کرد و آگاهی بر علم نحو را برای فرزند خویش مسئلت کرد. پس، از برکت دعای پدر و به یُمن آن مکان مقدس و فرّ الطاف الهیه به کسب فیوضات ابدیّة و تعلّم علوم ادبیّه موفق گشت؛ چنان که علمای رجال او را در سِلک ثِقات و معتمدین منظوم داشتهاند و گفتهاند که در آستان مقدس حضرت رضا(ع)، به سعادت صحبت و درک حضور مبارک فایز گشته است». پدر وی نیز خود مردی عالم در نحو و بهویژه در لغت و شعر بود و از اصحاب کسائی بهشمار میرفت.
ابن سکیّت گفته است:»من نحو را از پدرم بهتر دانم؛ وی علم شعر و لغت را از من نیکوتر شناسد».
پدر ابن سکیت علاقه وافری به تحصیل فرزند خود داشت و شاید انگیزه مهاجرتش به بغداد نیز همین بوده باشد. ابن سکیت چندی در بغداد همراه پدر خود در محله درب القنطره به تعلم و تربیت کودکان پرداخت. پس از چندی در سامرا عهدهدار آموزش فرزندان محمد بن عبدالله بن طاهر شد. چون کارش بالا گرفت، متوکل وی را برای تربیت دو پسرش، معتز و مؤید برگزید. ابن سکیّت این ام ررا با احمد بن عبید و عبدالله بن عبدالعزیز در میان گذاشت و با ایشان مشورت کرد. آنها به لطف سیرت و حُسن امانت او را نصیحت کرده به تعلیم اولاد متوکل رأی ندادند؛ ابن سکیت صلاحبینی و خیراندیشی ایشان را به حسد و غرض حمل کرد و نزد متوکل رفت.
ابن سکیّت مدتی ادبآموز فرزندان متوکل بود و چندان نزد خلیفه تقرّب داشت که یک با رخلیفه 50 هزار دینار به او بخشید، اما علاقه مفرط او به آل علی(ع) و بیپرواییاش در اظهار عقاید خویش سبب شد که پس از مدتی خلیفه به قتل او فرمان دهد. روایات درباره قتل او متفاوت است؛ برخی گفتهاند که او به علت شیعه بودنش کشته شده است و گروهی گفتهاند که علت مرگ او مجهول است. در اکثر منابع آمده است که روزی متوکل از او پرسید که تکدام یک نزد تو محبوبترند، دو پسر من یا حسن و حسین؟ ابن سکیّت جواب داد که «قنبر خادم علی بن ابیطالب(ع) از تو و فرزندان تو برتر است». در نتیجه متوکل چنان برآشفت که دستور داد زبانش را از قفا کشیدند.
همچنین گفته شده است که غلامان تُرکِ متوکل، به امر او، ابن سکیّت را زیر پا انداخته، شکمش را لگدمال کردند، سپس او را به خانهاش بردند و فردای آن روز، یعنی پنجم رجب 244، وفات یافت. روز بعد هم متوکل 10 هزار درهم دیه او را به خانوادهاش داد. در نامه دانشوران ناصری سبب خشم گرفتن متوکل بر او بدین شکل آمده است: گویند مردی قرشی و ابن سکیت در صحبت متوکل بودند. سخن به جایی کشید که خلیفه قصد آزار قرشی کرد. ابن سکیّت را فرمان داد تا به او دشنام گوید. ابن سکیّت به فرمان خلیفه وقعی ننهاده و به ناسزا لب نگشود. خلیفه را آن حرکت ناپسند آمد، قرشی را گفت که با ابن سکیّت آن معاملت کند که وی مضایقت کرده بود. چون قرشی به یاوهگویی و عیبجویی لب گشود، ابن سکیّت از کرده خود پشیمان شده، گفت: اینک به فرمان نخستین اطاعت کرده هیچ از سقط و دشنام فرونگذارم. خلیفه گفت آنچه الحال گویی عین تلافی و انتقام است، نه محض اطاعت و امتثال؛ پس ملازمان تُرک را امر کرده او را لطمها بر رخسار و لگدها بر شکم بزدند که یکسره از هوش برفت؛ او را به دوش کشیده به خانه بردند و از جراحات لسان و صدمات اتراک دو روزی نگذشت که از دنیا درگذشت».
ابن سکیّت از خواص اصحاب امام محمد تقی (ع) و امام علیالنقی(ع) بود و نزد ایشان تقرب داشت و از ایشان روایت کرد و مسائلی پرسید. وی در لغت و شعر عرب استاد بود. چنانکه در لغت وی را پس از این اعرابی سرآمد دیگر لغویان دانستهاند. ثعلب گوید که بعد از ابن اعرابی کسی نبود که عالمتر از ابن سکیّت به لغت باشد.
نماینده گرایش عالمان بغداد به جمعآوری دو مکتب کوفه و بصره بوده است.
ابوحنیفه دینوری، ابوسعید السکری، ابوعکرمه ضبی، احمد بن فرج المقری، محمد بن عجلان اخباری و میمون بن هارون کاتب از شاگردان او بودند.
ابن سکیّت که به سنت پیامبر و عقاید دینی خود بسیار پایبند بود بود به گردآوری و تدوین اشعار و به جمع و نقل روایات دینی پرداخت.
ابن ندیم از 30 شاعر قدیم یاد کرده که ابن سکیت دیوانهای ایشان را جمعآوری کرده است و شرح داده است. ابن سکیت آثار متعددی داشته است. آثار او را میتوان به سه دسته چاپی، خطی و آثار منسوب به او تقسیم کرد.
آثار چاپی
1. اصلاح المنطق، کتابی است در لغت که از معروفتهرین آثار اوست و تا دیرگاهی پس از وی توجه و ستایش علمای لغت را برانگیخته و مورد استناد آنان بوده است. مؤلف در این کتاب شکل صحیح بسیاری از واژههای عربی را ضبط کرده و آنها را از جنبههای صرفی و فصاحت و عدم فصاحت، نادر یا دشوار بودن و موارد دیگر بررسی کرده است. این اثر از معتبرترین کتابهای لغت به شمار میرود و شرحهای بسیاری که بر آن نوشته شده و تلخیصهای فراوان از آن دلیل این مدعاست. سزگین به تفصیل در مورد شرحها، تلخیصها و ردّیههای آن بحث کرده است. این اثر نخستین بار در قاهره در 1368ق/1949 به کوشش عبدالسلام محمد هارون و احمد محمد شاکر، چاپ در 1912 به کوشش اگوست هافنر، به همراه دو اثر دیگر از اصمعی و سجستانی با عنوان ثلاثة کتب فی الاضداد در بیروت به چاپ رسیده و در 1980 نیز در همانجا تجدید چاپ شده است.
3. الالفاظ، کتابی است در 148 فصل درباره واژههای متشابه. روش کار ابن سکیّت در این اثر بر اساس تقسیمبندی موضوعی است؛ از قبیل الغنی و الخصب، الفقر و الجدب، الجماعة، الکتائب و جز آنها. ابن قتیبه بیشتر این فصول را در کتاب ادب الکاتب خود بدون اشاره به اثر و نام این سکیّت آورده است. این کتاب در بیروت با عنوان تهذیب الالفاظ، به همراه اضافاتی از نسخههای گوناگون، در 1896-1898 به چاپ رسیده است. نام دیگر این کتاب کنز الحفاظ است و گویا غیر از کتابی است که ازهری به همین نام در 30 جلد معرفی کرده است. مختصر تهذیب الالفاظ نیز با تعلیقاتی از شیخو، در 1897 در بیروت به چاپ رسیده است.
4. شرح دیوان الحُطَیْئة، نخستین بار در 1958 در قاهره منتشر شد و بار دیگر در 1987 به کوشش نعمان محمد امین طه به چاپ رسید.
5. شرح دیوان الخنساء، در بیروت در 1896م، به کوشش لویس شیخو به چاپ رسیده است.
6. دیوان طرفة بن عبد به روایت ابن سکیّت، به کوشش احمد بن امین شنقیطی در قازان، در 1909، چاپ شده است.
7. شرح دیوان عروةبن ورد، این کتاب نخستین بار در 1923 ضمن مجموعهای شامل پنج دیوان در قاهره و بار دیگر به کوشش عبدالمعین الملوحی در دمشق به چاپ رسیده است.
8. شرح دیوان قیس بن خطیم، به کوشش کووالسکی در لایپزیک در 1914 به چاپ رسیده است.
9. شرح دیوان مزرّد، به کوشش خلیل ابراهیم عطیة در بغداد در 1962 چاپ و منتشر شده است.
10. شرح دیوان نابغة ذبیانی، نخستین بار در 1968 به کوشش شکری فیصل در بیروت و نیز به کوشش محمد طاهر بن عاشور در تونس در 1976 به چاپ رسیده است.
قسمتی از کتاب المثنی و المکنی نیز با نام الحروف الّتی یتکلّمُ بها فی غیر موضعها، به کوشش عبد تواب در قاهره در 1969 به چاپ رسیده است.
آثار خطی
1. البحث، سه نسخه از آن در دارالکتب قاهره و نسخهای دیگر از این اثر در کتابخانه تیموریه محفوظ است.
2. المقصور و الممدود، نسخهای از آن در کتابخانه عارف حکمت در مدینه به کتابت ابویوسف محفوظ است که صحّت انتساب آن به ابن سکیّت روشن نیست.
3. منطق الطیر و منطق الریاحین، نسخهای از آن در کتابخانه آستان قدس روی محفوظ است.
آثار منسوب
1. الابل؛ 2. الاجناس الکبیر؛ 3. الارضین و الجبال و الاودیة؛ 4. الاصوات؛ 5. الامثال؛ 6. الانساب؛ 7. الانواع؛ 8. الایام و اللیالی؛ 9. البیان؛ 10. التصغیر؛ 11. التوسعة فی کلام العرب؛ 12. خلق الانسان؛ 13. الدعاء؛ 14. الزبرج؛ 15. السرج و اللجام؛ 16. سرقات الشعرا و ما تواردوا علیه؛ 17. الطرق؛ 18. الطیر؛ 19. فَعَل و اَفْعَلَ؛ 2. المثنی و المبنی و المکنی؛ 21. المذکر و المؤنث؛ 22. معانی الابیات؛ 23. معانی الشعر الکبیر؛ 24. معانی الشعر الصغیر؛ 25. النبات و الشجر؛ 26. النوادر؛ 27. الوحوش؛ 28. الحشرات؛ 29. ما جاء فی الشعر و ما حُرّف عن جهتِه.
ابن ندیم همچنین ابن سِکیت را گیاهشناس و مؤلف کتاب النبات و الشجر دانسته است. این کتاب امروز باقی نمانده تا بتوان درباره آن اظهار نظر کرد اما از نقل قولهایی که از آن در آثار دیگران شده برمیآید که این کتاب اثری جامع و مهم در گیاهشناسی دوره اسلامی بوده است؛ مثلاً ابن سیده، لغتشناس مشهور بیش از 200 مرتبه از این کتاب در کتاب خود المخص نقل قول کرده است. بنا به قراینی، احتمالاً ابن سکیّت معلم ابوحنیفه دینوری، گیاهشناس مشهور و مؤلف کتاب النبات بوده است. علی بن حمزه بصری، لغتشناس مشهور قرن پنجم هجری، ابن سکیت را در عرصه گیاهشناسی برتر از ابوحنیفه دینوری دانسته است.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/