دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
08 شهريور 1399 - 12:00
در گزارش آنا بخوانید؛

پرونده ناتمام انفجار دفتر نخست‌وزیری در شهریور سال60/ چگونه کشمیری تا نزدیک رئیس‌جمهور نفوذ کرده بود؟

39 سال از انفجار دفتر نخست‌وزیری و شهادت رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر وقت می‌گذرد، اما هنوز پیدا و پنهان زیادی در این ماجرا از جمله نحوه نفوذ کشمیری در نخست‌وزیری بی پاسخ مانده است.
کد خبر : 511212
jpgfile_19622_586655_636396296064945058.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه احزاب گروه سیاسی خبرگزاری آنا، ساعت 3 عصر هشتم شهریور سال 1360 صدای انفجار مهیبی قلب خیابان پاستور را لرزاند.


بلافاصله مشخص شد که دفتر نخست‌وزیری بر اثر انفجاری ویران شده است. انفجار در دفتر نخست‌وزیری سبب شهادت رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و چند نفر دیگر شد.


در این انفجار تروریستی محمد علی رجایی رئیس‌جمهور و محمدجواد باهنر نخست‌وزیر (در اثر انفجار)، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست‌وزیری (در اثر خفگی در آسانسور) و یک عابر در بیرون ساختمان و هوشنگ وحید دستجردی، فرمانده شهربانی کل کشور به شهادت رسیدند.



خسرو تهرانی مسئول اطلاعات نخست‌وزیری، سرهنگ موسی نامجو وزیر دفاع، یوسف کلاهدوز فرمانده سپاه پاسداران، سرتیپ شرف‌خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ اخیانی معاون ژاندارمری و سرهنگ کتیبه رئیس اداره دوم ارتش نیز در این نشست حضور داشتند که همگی با جراحات سطحی از این اتفاق نجات یافتند.


یک جنازه دیگر هم بین شهدا بود که گفته می‌شد دبیر شورای امنیت ملی کشور است؛ یعنی «مسعود کشمیری»! پلاستیکی از جنازه که گفته می‌شد، کشمیری است. ساعت 6 عصر همان روز اعلام شد که کشمیری هم کشته شده است.


جلسه‌ای محرمانه هم بین سعید حجاریان(از تئورئیسن‌های اصلاح طلب)، محسن سازگار(خارج نشین ضد انقلاب امروزی)، خسرو تهرانی(مسئول اطلاعات نخست وزیری) و مصطفی قنادها بین برقرار شد و در بیانیه‌ای به سرعت اعلام شد که کشمیری هم به جمع شهدا اضافه شد.


بیانیه‌ای این جمع ساعت 8 صبح فردا به اصرار محسن سازگار در تلویزیون پخش شد. گفته شده که دومین اقدام برای شهید جلوه دادن کشمیری، جسد سازی برای وی بوده است تا اصلی‌ترین ابهام در این خصوص مرتفع گردد. مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران درباره این ماجرا می‌نویسد: «دوشنبه 9 شهریور [1360]، جنازه‌ها را به سالن مجلس آوردند، مشاهده کردم. سخت سوخته بودند. آقایان «باهنر» و «رجایی» را فقط از دندان‌های طلای جلو دهان و آسیابشان، می‌شد تشخیص داد. علامت دیگری نمانده بود. مقداری گوشت [البته صحیح آن خاکستر است] هم در کیسه نایلونی [جمع] کرده بودند؛ به عنوان فرد دیگری به نام «مسعود کشمیری» منشی جلسه.»مطرح کردند.



اصرار تهرانی، سازگارا و حجاریان برای تدفین جسد ساختگی کشمیری هم جای تعجب دارد! در این دو روزی که همه به دنبال جنازه ساختگی کشمیری می‌روند، او در حال فرار از مرزهای غربی کشور برای پیوستن به سازمان منافقین در عراق است.


آنها به واسطه این اتهامات دو بار در سال ۶۳ و ۶۵، بازداشت شدند، اما با نامه شماری از مسئولین همسو و اعمال فشارهای سیاسی، آزاد و پرونده او به همراه دیگر هم پرونده‌ای‌ها متوقف شد.


کشمیری رابطه بسیار نزدیک و خاص با افرادی نظیر؛ تقی محمدی، سعيد حجاريان، محمد كاظم رضوی، خسرو تهرانی و محسن سازگارا داشت که محمدی گفته شده در زندان اوین خودکشی کرده است و افراد بعدی هم در دهه‌های بعد در زمره اصلاح‌طلبان رادیکال قرار گرفتند.


در رابطه با همین موضوع و حواشی مربوط به آنف سرهنگ بازنشسته محمدمهدی کتیبه، رئیس رکن دوم ستاد مشترک ارتش از بازماندگان فاجعه هشتم شهریور است که به رفتار و عملکرد کشمیری و همسرش مشکوک شد.


وی در هشتم شهریور سال 1398 در گفتگویی مفصل با یکی از رسانه‌ها در بیان ماجرای چرایی حضور فردی نفوذی در حساس ترین رده های امنیتی و اطلاعاتی کشورمان، گفت: «از ابتدای انقلاب و تقریبا از دوره نخست وزیری آقای مهندس بازرگان در دولت موقت، آقای بازرگان چهار نفر را از دفتر خود برای دریافت اسناد سری و خیلی سری ارتش معرفی کرد تا این اسناد را در اختیار بگیرد. مسوول دفتر آقای بازرگان کتبا این افراد را معرفی کرد که یکی از این افراد «کشمیری» بود که به نیروی هوایی رفت و کلیه اسناد سری و خیلی سری را در اختیار گرفت.


وی افزود: «کار کشمیری بسیار حساس بود و بعید نیست اسناد مهم و محرمانه‌ای را به خارج از کشور درز داده باشد. وی با ظاهری آراسته و با حرکات شایسته‌ای که انجام می‌داد، خودش را یک شخص مذهبیِ معتقد به انقلاب و اسلام و اهل نماز اول وقت و نماز جماعت نشان می‌داد. این رفتار او باعث شد مورد توجه دولت آقای رجایی قرار بگیرد و او را برای پست دبیری شورای عالی امنیت ملی کشور دعوت به همکاری کند».



سرهنگ کتیبه گفت: «از اول خودش، خانواده اش و همسرش عضو منافقین بودند یعنی آنان به طور خانوادگی در رده منافقین قرار داشتند ولی فعالیت‌شان مخفی بود و کسی اطلاع نداشت البته این را هم باید بگویم که اطلاعاتی درباره او و فعالیت‌هایش در دفتر نخست وزیری بود که جدی گرفته نشد».


از سوی دیگر مسعود رجوی در سال ۱۳۷۸ در یک جلسه محرمانه با «ژنرال حبّوش» رئیس سازمان امنیت صدام به انفجار دفتر نخست وزیری و ساختمان حزب جمهوری توسط سازمان مجاهدین خلق رسما اعتراف می‌کند. البته فیلم این ملاقات و سایر دیدار‌های مقامات امنیتی عراق با رجوی که به طور محرمانه و بدون اطلاع سرکرده منافقان ضبط شده است و در جریان حمله آمریکایی‌ها به عراق و سقوط صدام در دسترس مردم قرار گرفت.


عوامل سازمان منافقین «مینو دلنواز»، همسر کشمیری را همزمان با انفجار نخست وزیری از محل سکونتش به یک خانه تیمی در محله نظام آباد تهران بردند. کشمیری نیز پس از ملحق شدن به همسرش از تهران به کرج، قزوین و سپس کردستان رفت و نهایتا از طریق مرز زمینی به عراق، ترکیه و سپس خارج از کشور گریخت.


کشمیری متولد سال 34 در کرمانشاه بود. وی قبل از انقلاب توسط پسر دایی خود، ابوالفضل دلنواز که برادر همسرش نیز بود و در درگیری مسلحانه معدوم شد، جذب سازمان مجاهدین شد.


ابتدا در بحث‌های خانوادگی از آنها حمایت می‌کرد، ولی به مرور زمان چهره‌ای حزب اللهی و حامی جمهوری اسلامی به خود گرفت


او به همراه علی اکبر تهرانی تحت مسئولیت محمود طریق الاسلام در این سازمان حضور داشت. وی پس از انقلاب نیز همچنان عضو سازمان منافقین بوده و اسامی مستعاری همچون «حنیف» و «مجیب» داشته است.


منزل او در مهرشهر کرج و آریاشهر از بزرگترین انبارهای سلاح و مهمات سازمان بوده است و افراد سطح بالایی از سازمان در این منازل به تشکیل جلسه می‌پرداخته‌اند. همسر وی مینو دلنواز نیز از اعضای فعال منافقین بوده و اکنون نیز به همراه وی متواری است. کشمیری همزمان با فعالیت گسترده در سازمان منافقین به عضویت در کمیته مستقر در اداره دوم ارتش تحت سرپرستی محمدکاظم پیرو رضوی درمی‌آید.



پس از انفجار دفتر نخست وزیری، در نتیجه بازرسی از منزل مسعود در شهرستان کرج، مقادیر زیادی سلاح و مهمات کشف شد، پدر مسعود کشمیری بازنشسته شرکت نفت بود که در سال 1377 به علت سرطان در انگلستان فوت و دفن شد. این بخشی از اطلاعاتی است که حجت الاسلام ری شهری در کتاب خاطرات خود از مسعود کشمیری نقل می‌کند.


سعید شاهسوندی از اعضای مرکزی سازمان منافقین درباره کشمیری گفته است: «مسئول بالاتر کشمیری فردی به نام افتخاری بوده است: «مهدی افتخاری مسئول بخش نظامی و امنیتی سازمان هست، در آن ایام، مسئول بخش نفوذی‌ها بود، اینهایی که در ارگان‌ها نفوذ کردند در ارتباط مستقیم با مهدی افتخاری هستند. مهدی افتخاری چهره‌ای است که در هیچ یک از جلسات علنی در ستادهای شناخته شده سازمان و مراکز اصلی یا تردد نمی‌کند و یا بسیار کم تردد می‌کند و از ورودی‌های معمولی ساختمان ورود و خروج نمی‌کرد و در جلسات کمتر حضور پیدا می‌کرد».


گفته شده که مسعود کشمیری همچنان زنده است، برخی از اعضای منافقین معتقدند او نیز همچون بسیاری دیگر از اعضای ارشد منافقین بریده است و برخی دیگر او را به دلیل جرم آشکاری که مرتکب شده، همچنان محتاج منافقین می‌دانند و معتقدند با مسعود رجوی در اردن به سر می‌برد.


بهزاد نبوی


در نهایت هم برخی از متهم‌های پرونده انفجار دفتر نخست وزیری که شامل؛ بهزاد نبوی، کامران، خسرو تهرانی، سعید حجاریان، محسن سازگار و برخی دیگر بودند همگی با نظر مساعد موسوی خوئینی‌ها، دادستان وقت کل کشور آزاد شدند. بهزاد نبوی هم در مجلس چهارم به همین دلیل رد صلاحیت شد. موسوی خوئینی‌ها هم بعدها به مرکز استراتژیکی ریاست جمهوری می‌رود و همین افراد با او حلقه‌ای مطالعاتی تشکیل می‌دهند؟ 39 سال از انفجار دفتر نخست وزیری می‌گذرد، ولی کماکان سؤالات بسیار زیادی در این مورد وجود دارد.


انتهای پیام/4082/


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب