دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
07 مرداد 1399 - 09:30

«تهران» گل‌به‌خودی مضحک صهیونیست‌ها

«تهران» سریالی صهیونیستی است که از همان ابتدا نامش نگاه‌ها را به سمت پایتخت ایران می‌کشد. سریالی که ماه‌ها تبلیغ برای روی خط خبر ماندنش انجام شد تا نظر‌ها را به خود جلب و مخاطبان را در عطش آمدنش، حریص کند در هشت قسمت ساخته شده که تاکنون هفت قسمت آن منتشر شده است.
کد خبر : 504485
718637_954.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، بدون هیچ مناقشه‌ای باید اعتراف کنیم اگر صهیونیست‌ها از همان اول اعلام می‌کردند می‌خواهند یک سریال طنز یا حتی مضحک بسازند، دیگر مجبور نبودند به اندازه «تهران» مورد تمسخر قرار بگیرند.قصه با ورود زنی از نیرو‌های آموزش‌دیده موساد به پایتخت ایران آغاز می‌شود.

شیوه ورود این نیروی آماده برای عملیات‌های سخت هم طوری به نمایش کشیده می‌شود که نشان دهد صهیونیست‌ها می‌توانند در هر سیستمی در اقصی نقاط دنیا خرابکاری ایجاد کرده و کنترل تمام هواپیما‌های دنیا را در دست بگیرند.

عامل موساد یا همان تامار رابینان مأموریت دارد با ورود به سازمان برق تهران و خنثی‌کردن پدافند هوایی ایران شرایط را برای ورود هواپیما‌های جنگی اسرائیل به حریم هوایی ایران و بمباران یکی از رآکتور‌های هسته‌ای مهیا کند؛ بمبارانی که لابد برای نجات دنیا از دستیابی ایران به بمب اتمی است!


فیلمنامه‌ای بدون شناخت ایران


در سریال تهران اگر از بازی‌های سرد بازیگران که بیشتر به یک ادا‌بازی می‌ماند و لهجه‌هایی که با زور می‌خواهد به فارسی نزدیک شود، فاکتور بگیریم، به فیلمنامه‌ای می‌رسیم که نه تنها در مورد ایران اطلاعاتی ندارد، بلکه حتی اخبار کانال‌های معاند و ضدایرانی را هم مرور نکرده تا چیزی بنویسد که دست‌کم هم‌کیشانش آن را قبول کنند.


در همان قسمت اول و درست زمانی که تامار از فرودگاه خارج شده و در تاکسی به سمت مقصد می‌رود، یکی از میدان‌های تهران را نشان می‌دهد که جمعیتی در اطراف آن حضور دارند. تامار از راننده می‌پرسد: «چه خبره؟» و راننده تاکسی که از همان ابتدا در حال آمار دادن در مورد برجام و تورم و مشکلات دیگر جامعه است با خونسردی جواب می‌دهد: «دارن یکی رو دار میزنن.» تامار می‌پرسد: «چه کار کرده؟» و راننده می‌گوید: «مدیر بانک بوده، محکومش کردن به اختلاس‌های کلان درآمد‌های نفتی» و بعد، تامار که در تمام طول سریال مسلح است و از کشتن کسی ابایی ندارد، چنان به هم می‌ریزد که اگر مخاطب فقط همین یک پلان را ببیند، فکر می‌کند او با این روحیه لطیفش لابد مربی مهد کودکی دخترانه است، چون راننده تاکسی سریعاً یک بطری آب به او می‌دهد تا حالش بهتر شود!


اما از همین لحظه می‌توان فهمید، نویسنده داستان که در طول سریال سعی می‌کند چنین القا کند که پیوندی عمیق بین شهروندان ایرانی و صهیونیست‌ها وجود دارد، اصلاً نمی‌داند که اتفاقاً اولین خواسته مردم ایران در موضوع برخورد با مفسدان اقتصادی اشد مجازات است. پس اولین گاف سریال را باید به عنوان اولین گل به خودی صهیونیست‌ها ثبت کرد.


معتادان و همجنس‌بازان، دانشجویان معترض نظام


«تهران» که با هدف تخریب نظام و انتقاد از سیاست‌های جمهوری اسلامی ساخته شده، برای هر بیننده ایرانی آنقدر سخیف و مبتذل است که فکرش را هم نمی‌توان کرد. در قسمت‌های بعد و جایی که شلوغی‌های خیابان انقلاب و حرکت معترضانی که کارگردان می‌خواهد نشان دهد دانشجو هستند، دوربین به سمت جوانی می‌چرخد که لیدر و رهبر دانشجویان معترض است.

در این قسمت سطح انتقادات دانشجویی به موضوع چهارشنبه‌های سفید فروکاسته شده است، اما این پایان ماجرا نیست، زیرا دانشجویانی که در فیلم به سیاست‌ها و رفتار‌های جمهوری اسلامی معترضند، افراد بی‌بندو باری هستند که شب‌ها در خارج از تهران با حضور در پارتی‌های اکستازی، پس از مصرف انواع مواد مخدر، به همجنس‌بازی و مشروب‌خواری و خوشگذرانی‌های کثیف می‌پردازند.


ضربه نهایی «تهران» به مخالفان نظام جمهوری اسلامی و به خصوص جنبش‌های معترض دانشجویی وقتی است که لیدر دانشجویان را یک قاچاقچی و خرده‌فروش مواد مخدر به تصویر می‌کشد؛ کسی که در پارتی‌های شبانه که معتادان و همجنس‌بازان معترض دور هم جمع می‌شوند، مسئول فروختن هروئین و قرص اکستازی و شیشه و مواد دیگر جهت درآمدزایی و امرار معاش است، یعنی بزرگ‌ترین مطالبه دانشجویان در جمهوری اسلامی آزادی برای همجنس‌بازی و مصرف مواد مخدر است و از این فراتر نمی‌رود.

 

خب معلوم است که این توهین به مخالفان جمهوری اسلامی است و حتی مخاطب غیرایرانی نیز نمی‌تواند این اندازه از بلاهت در نگارش فیلمنامه سریال «تهران» را هضم کند.

 

در این سریال به خوبی می‌توان متوجه شد که نویسنده و کارگردان حتی عکس‌های تهران را هم ندیده‌اند، چون در طول سریال وقتی از داخل خودرو‌ها خیابان‌های تهران دیده می‌شود، در وسط بلوار‌ها درختان نخل قرار دارند، بنابراین سریال برای مخاطبی خاص ساخته شده که اساساً کمترین شناختی از ایران ندارد.

در «تهران» نماد تهران فقط یک صندوق صدقه است که کارگردان در سکانس‌های مختلف از آن استفاده می‌کند، شاید بیننده بپذیرد، اینجا پایتخت ایران است.


موساد و افتخار به خودفروشی مأمورانش


در «تهران» صهیونیست‌ها یک بار دیگر به سیاست «خودفروشی و تن‌فروشی برای کسب اطلاعات» اعتراف می‌کنند و ابزار بودن انسان‌ها برای رسیدن به هدف یا همان رویکرد ماکیاولیستی و همچنین نقش زنان در جامعه صهیونیستی را به خوبی نشان می‌دهند؛ اینکه زن در بهترین حالت ابزار و دستمایه بی‌ارزشی برای رسیدن به اهداف سیاسی است؛ درست مثل چند سال پیش که وزیر امورخارجه وقتشان گفته بود «سکس» جزئی از کار او در سازمان اطلاعات «موساد» است.

 

تزیپی لیونی تأکید کرده بود: «هرگز شرم‌آور نیست که به خاطر کسب اطلاعات به نفع اسرائیل، رابطه جنسی انجام دهم و اگر قرار باشد برای وطنم شب‌ها با کسی بخوابم، از این کار دریغ نمی‌کنم!»


در سریال تهران «نیو سلطان» دختر ۲۷ ساله‌ای که نقش تامار رابینان را ایفا می‌کند، برای رسیدن به یکی از مهندسان سازمان برق، با پسر هکر و مشروب‌خواری که مثلاً یکی از معترضان نظام است و با او همراه شده، همخوابگی می‌کند.


جالب اینکه در «تهران» تمام افراد به نوعی معتاد و خمار هستند، حتی مهندس سازمان برق نیز قبل از دادن اطلاعات، هروئین مصرف می‌کند.


با این اوصاف، معلوم نیست چرا رژیم‌صهیونیستی تاکنون نتوانسته از دیوار‌های اطلاعاتی و امنیتی جامعه‌ای که همه آن‌ها معترض و معتاد و همجنس‌باز و خمار هستند، عبور کند.


بی‌شک «تهران» برای آشنایی با علم کارگردانی و هنر نویسندگی در سرزمین‌های اشغالی، سریال بسیار خوبی است؛ سریالی که نشان می‌دهد فاصله فیلمسازی فاخر ایرانی و فیلم‌های چیپ رژیم صهیونیستی چقدر است. اما اگر برای دیدن این سریال سخیف، جز این هدف، انگیزه دیگری داشته باشید، حتماً دچار سرخوردگی شده و از وقتی که برایش هدر داده‌اید، پشیمان خواهید شد.

 

 


منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب