ورزش همگانی محلی برای واماندگان و جاماندگان وزارت ورزش/ جای خالی متخصصان کارآمد در یک حوزه تخصصی
به گزارش خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری آنا، ایران کشوری است که نزدیک به 80 میلیون جمعیت دارد و طبق آمارهای سازمان بهداشت جهانی، کمتحرکی عامل مرگ بیش از ۹/۱ میلیون نفر در جهان در هر سال است و در سال ۲۰۰۰ بیتحرکی و زندگی غیر فعال هشتمین عامل مرگ و میر در جهان براساس آمارهای سازمان بهداشت جهانی بوده است، از این رو کشورهای توسعه یافته سرمایهگذاریهای کلانی در حوزه ورزش همگانی داشتهاند تا هزینههای درمانی خود را کاهش دهند.
به عنوان مثال در کشور استرالیا، ورزش بخش مهمی از فرهنگ مردم است و اصلیترین شعار این کشور استرالیایی فعال است و همه سعی در تحقق این شعار دارند. دولت برای توسعه ورزش استرالیا سیاستهای عمومی و راهبردهای مختلفی را طراحی کرده است که بدین طریق هزینههای درمان خود را بسیار کاهش داده است.
کشور ژاپن با جمعیتی بیش از 127 میلیون نفر ساختار منسجمی در ورزش همگانی دارد. دولت ژاپن به منظور نهادینه کردن ورزش در تمام طول عمر اقدامات مهم و مؤثری انجام داده است. کشور کانادا هم در سال ۲۰۱۰ ، ۷.۵ میلیون کانادایی بالای ۱۵ سال به طور منظم ورزش میکنند.
وزارت ورزش و جوانان ایران در جدیدترین آمار خود اعلام کرده که بیش از ۵۱ درصد مردم ورزش میکنند که مشخص نیست بر چه اساسی این آمارها اعلام میشود. بر اساس تحقیقات صورتگرفته تنها ۵ درصد از مردم ایران ورزش میکنند. نقد بسیار جدی که به وزارت ورزش و جوانان بهعنوان متولی اصلی ورزش کشور وارد است این است که در ارائه آمار و ارقام شفاف نیست و مدیریت در این حوزه طی سالهای گذشته به صورت تخصصی نبوده و بر خلاف سیاستهای اصلی نظام توجه کافی به این حوزه صورت نگرفته است .
واقعیت این است که ورزش همگانی ایران در چند دهه گذشته مسیر را اشتباه طی کرده است و اهداف خود را در هیاهوی ورزش قهرمانی و سیاستزدگی گم کرده است. به جای این که بر اهداف ورزش همگانی همانند کشورهای پیشرفته که شامل ایجاد نشاط در جامعه، حس تعامل و همکاری و مشارکتپذیری به تمامی اقشار باشد، تمرکز کند بر مواردی همچون آمارهای نادرست از وضعیت ورزش همگانی در کشور و به دادن پراید و دوچرخه اکتفا کرده است.
قطعاً پاشنه آشیل این مشکلات به مدیریت این حوزه باز میگردد؛ زمانی که شخص اول ورزش کشور بیشتر وقت خود را به رشته فوتبال، تیمهای سرخابی و جلسات کانون مربیان فوتبال اختصاص میدهد، نباید انتظاری بیش از این هم داشت. زمانی که بیش از شش ماه پس از رفتن شعبانی بهار از صدور ابلاغ سرپرستی برای معاونت مربوطه امتناع میکند و از افراد غیر متخصص در ادارات کل این معاونت استفاده میشود، نباید بیش از این توقع داشت که ورزش همگانی در ایران با استانداردهای بینالمللی و سازمان بهداشت جهانی فاصله زیادی پیدا نکند.
انتخابات فدراسیون همگانی در حالی برگزار شد که با حاشیههای بسیاری همراه بود؛ از دستورالعمل انتخابات این فدراسیون از سوی وزارت ورزش گرفته تا نحوه انتخاب سرپرستان، ثبتنام نامزدها و اعتراضهای بسیار زیاد نامزدهای ریاست فدراسیون که در نهایت افشین مولایی مدیرکل مورد وثوق معاونت مربوطه به نوعی انتخاب و یا بهتر است بگوییم انتصاب گردید.
نکته قابل توجه در مدیریت این حوزه عدم استفاده از افراد متخصص و وجود برنامه مشخص و ویژه در این حوزه است که طی سالیان گذشته تاکنون بر خلاف برنامههای که وزرا جهت رأی اعتماد خود در مجلس ارائه میکنند، حوزه ورزش همگانی کاملاً در وزارت ورزش و کلان دولت مهجور است و این معاونت بیشتر محلی برای واماندگان و جاماندگان وزارت ورزش بوده است. وقتی به نحوه انتخاب مدیران این حوزه طی دولت تدبیر و امید نگاه میکنیم شاهد حضور افرادی بودهایم که یا از سایر مسئولیتها کنار گذاشته شده بودند و یا به اجبار به این حوزه تحمیل شدند.
شعبانی بهار و احمدی هر دو از دانشگاههای ابنسینا و جهاد دانشگاهی به این معاونت راه یافتند که هیچگونه سابقه اجرایی مشخصی در این حوزه نداشتند. عبدالحمید احمدی پس از ادغام معاونت توسعه ورزش همگانی و معاونت فرهنگی و آموزشی پس از حدود ۸ ماه بلاتکلیفی در این پست از سوی وزیر به کارگیری شد و طی این سالها افراد مختلفی در دو دفتر ورزش همگانی و ورزش روستایی و عشایری مشغول به کار شدند.
پس از رفتن محمود صیدانلو به فدراسیون اتومبیلرانی، محمدرضا اسد از نزدیکان وزیر وقت از دانشگاه پیام نور بهعنوان مدیر کل ورزش همگانی انتخاب شد که در این مدت، دفتر آموزش بیشتر شاهد چاپ کتاب بود و بعد از او عباسعلی اکبری از کارشناسان حوزه ورزش همگانی حدود یک سال در این حوزه فعالیت کرد و بعد از او هم آقای مولایی که پس از حذف دفتر آموزش در چارت اداری وزارت ورزش به لحاظ نزدیکی با معاونت مربوطه داشت به یکباره به عنوان مدیرکل دفتر ورزش همگانی منصوب شد. در حوزه ورزش روستایی پس از بازنشستگی آقای پارسا که از مدیران باسابقه این معاونت بود، آقای حجتی به این دفتر راه پیدا کرد. او از دفتر مشارکتهای اجتماعی حوزه جوانان کنار گذاشته شده بود و هیچ تخصص و تجربهای در حوزه ورزش نداشت، به جهت ارتباطات سیاسی به این حوزه تحمیل شد.
بررسی نحوه انتخاب مدیران این حوزه بهخوبی نکته قابل تأملی را نشان میدهد و آن هم حضور مدیران بیتجربه و کمتخصص در این معاونت است که همیشه خلوتگاهی برای مدیران جامانده دولت و وزیر است. حال باید دید پس از رفتن مولایی از دفتر توسعه ورزش همگانی چه فرد جامانده دیگری از قطار وزارت ورزش در این پست به کار گرفته خواهد شد؟ آیا وقت آن نرسیده است که به این حوزه به صورت تخصصی نگاه شود و شاهد حضور افراد متخصص و با تجربه در این حوزه باشیم که برنامه و الگوی مشخصی را برای ورزش و جامعه ارائه کنند؟
انتهای پیام/4057/پ
انتهای پیام/