دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
آنا گزارش می‌دهد؛

نقش‌های رنگارنگی که محمدعلی کشاورز به آن‌ها جان داد/ از محتشم و خونریز تا دلسوز و دل‌انگیز!

زنده‌یاد محمدعلی کشاورز در تمام نقش‌آفرینی‌های خود در تئاتر، سینما و تلویزیون به شخصیت‌هایی که نقش آنها را بازی می‌کرد جان داد.
کد خبر : 495804
محمدعلی+کشاورز.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، سید مرتضی حسینی؛ هنر محمدعلی کشاورز همچون  بازیگران توانمند و نامدار هم‌نسل خود که اکنون دیگر اغلب آنها چهره در نقاب خاک کشیده‌اند، با شخصیت‌هایی که نقش آنها را ایفا کرد جلوه‌گر شده است. شخصیت‌هایی که در دل آثار ماندگار و خاطره‌ساز جا گرفته‌اند؛ اما هر یک از آنها به تنهایی نیز دنیایی متفاوت برای مخاطبان آفریده‌اند.  


بی‌تردید انتخاب  نقش‌های ماندگار از میان صدها نقشی که این هنرمند فقید در بیش از  چهل و پنج فیلم سینمایی، سی و هشت سریال تلویزیونی و ده‌ها تئاتر و تله‌تئاتر  بازی کرده کار سختی است. مرور مشروح این نقش‌آفرینی  حوصله و مجال دیگری می‌طلبد، اما در فرصتی محدود می‌توان نگاهی گذرا به چند نقش‌آفرینی ماندگار او در سینما و تلویزیون داشت.



در میان نقش‌های رنگارنگ و خاطره‌سازی که زنده‌یاد محمدعلی کشاورز در گنجینه خاطرات مخاطبان به یادگار گذاشته است چند نقش او درخشش و ماندگاری بیشتری دارد. شخصیت‌هایی که پنج دهه است مخاطبان سینما و تلویزیون با آن خاطره دارند.


آغاز حضور بر پرده سینما و قاب تلویزیون/هنرمندی که با «شب قوزی» و «خشت آینه» معرفی شد 


زنده‌یاد کشاورز همزمان با تحصیل در هنرستان هنرپیشگی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک در دهه سی، کار تئاتر را نیز به صورت جدی دنبال کرد. ورود تلویزیون به ایران باعث شد تا او و همکارانش برای اجرای نمایش‌های زنده و تک‌پرده‌ای به این قالب جدید روی بیاورند.


این شکل از آثار نمایشی بعدها در قالب تله‌تئاتر مخاطبان و طرفداران خاص خود را پیدا کرد. سرانجام در سال1343 و در 34 سالگی با ایفای نقش در سریال «شب قوزی» فرخ غفاری بود که این هنرمند فقید بازی در سینما را نیز تجربه کرد.



او در «شب قوزی» مدیر آرایشگاهی بود که مانند سایر شخصیت‌های فیلم درگیر پیامدهای مرگ ناگهانی قوزی می‌شود. درهمان سال (1343) نقش پزشک مالباخته فیلم خشت و آینه ابراهیم گلستان را نیز به‌خوبی و بامهارت تمام بازی کرد. شخصیتی که کشاورز در سکانس  معروف گفتگو با افسر نگهبان (جمشید مشایخی) به‌خوبی آشفتگی روحی و توقع خود از مردم و جامعه را در آن منعکس کرد.


مدیر مدرسه‌ «رگبار»؛ نقشی فرعی که ماندگار شد


مرحوم کشاورز پس از بازی در «آقای هالو» داریوش مهرجویی، در فیلم  «رگبار» جلوی دوربین بهرام بیضایی دیگر کارگردان موج نوی سینمایی ایران در سال‌های دهه 40 و 50 رفت. او در «رگبار» نقش مدیر مدرسه‌ای را بازی  می‌کرد که شخصیت اصلی داستان یعنی آقای حکمتی (پرویز فنی‌زاده) معلم آن بود.


مدیر مدرسه و همسرش (پروین سلیمانی) به دنبال این هستند تا دخترشان را به شیوه‌های مختلف به آقای حکمتی معرفی کرده و مقدمات وصلت آنها را فراهم کنند. کشاورز در این فیلم به‌خوبی تصویری از مردی فرصت‌طلب و نان به نرخ روز خور که شخصیتی متفاوت از جایگاه اجتماعی‌اش دارد را ارائه کرده است. در این فیلم زنده‌یاد استاد  احمد رسول‌زاده صداپیشگی این بازیگر فقید را به عهده دارد. صدای دلنشین و منعطف این دوبلور پرتوان و کاربلد با این  فیلم به بازی محمدعلی کشاورز  سنجاق شده و چنان خوش می‌نشیند که در  بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی همچون «دایی جان ناپلئون»، «کمال‌الملک» و سریال «پدرسالار» نیز ادامه می‌یابد.


 «دایی جان  سرهنگ»، درخشش در کنار ناپلئون!


شاید بتوان سریال «دایی جان ناپلئون» ناصر تقوایی را مهم‌ترین اثری دانست که کشاورز در سال‌های دهه 50 و پس از بازی در فیلم «رگبار» دانست. او در این مجموعه تلویزیونی  ایفاگر نقش «دایی جان سرهنگ» برادر دایی‌جان ناپلئون بود. شخصیتی ترسو و وابسته به برادر بزرگتر که درجه واقعی او  سرگرد بازنشسته ارتش است؛  اما در یک مهمانی به حکم ضمنی دایی‌جان که او را «داداش سرهنگ» صدا کرد همه به مرور عادت کردند او را آقای سرهنگ بنامند.


اتابک اعظم؛ محتشم ریاکار  و قدرت طلب!


کشاورز در «کمال‌الملک» علی حاتمی (1362)  اتابک اعظم را با خصلت‌هایی همچون اشرافیت در رفتار و گفتار، تزویر، ریا، قدرت‌طلبی و  مال‌دوستی برای همیشه ماندگار کرد. اتابک اعظم به فردی تبدیل می‌شود که بازی سیاسی را به‌خوبی بلد است و هنگامی که با پرخاش به شاه و درباریان در پی نجات کمال‌الملک از اتهام دزدی است، بیش‌تر به فکر صعود خود از نردبان قدرت است.



 اتابک اعظم در سال‌های انتهایی صدارتش عزم مسافرت به مکه را می‌کند و موقعی که مظفرالدین‌شاه از او می‌پرسد از کدام مسیر می‌رود، به روسیه اشاره می‌کند و پاسخ شاه که «از این راه به خدا نمی‌رسی، حاجی» او را مکدر می‌کند.


کشاورز این ویژگی‌ها  را در نقش خوابگزار اعظم سریال «سلطان و شبان» نیز  این بار با ملاحت و سادگی بیشتری ارائه می‌کند.  نقشی که برخلاف اغلب آثار تاریخی که در آن بازی داشته بدون حضور صداپیشه و با صدای خودش در ذهن بینندگان جاودانه شده است. بازی در این دو اثر توانایی کشاورز در ایفای نقش‌های محتشم، اشرافی و قدرت‌طلب را به رخ می‌کشد.


در «ناصرالدین شاه آکتور سینما» و «دلشدگان»که اولی ساخته محسن مخملباف و دومی به کارگردانی علی حاتمی در سال 1370 ساخته شدند، کشاورز بار دیگر نقش چنین شخصیت‌هایی را با قدرت و بدون بازی و حرکات اضافه ارائه داد. به‌ویژه این که  در فیلم نخست اندکی طنز را نیز در بازی خود  به شخصیت افزود.



«شعبون استخوانی»؛ خونریز وهم‌انگیز!


در مجموعه ماندگار «هزار دستان» محمدعلی کشاورز شخصیت به غایت سخت (از حیث شیوه بازی و شخصیت‌پردازی) و به ظاهر ساده اما پیچیده را بازی می‌کند. او باید آینه تمام‌نمایی از پلشتی، بی‌آرمان بودن، قلدرمآبی، جهالت و سنگدلی را در شخصیت شعبون استخوانی منعکس می‌کرد. شخصیت که خود نیز همچون سایرین، قربانی توطئه‌های هزاردستان می‌شود و فرجامی شوم می‌یابد.   


شعبون آدمی پیچیده از آب درآمده است که همه جا هست و هر کاری می‌کند. از کشتن حیوانات چهارپا تا نقشی که در ترور‌های سیاسی دارد و به‌هم‌زدن میتینگ‌ها و تظاهرات. چهره‌پردازی شعبون در جاهایی که به گذشته می‌رویم به همراه نگاه نافذ زنده یاد کشاورز که گویی با سوءظن به همه نگاه می‌کند و سروشکل به‌هم‌ریخته شعبون و سپس بعد از پوشیدن لباس جدید و خندیدن‌هایش به پرسش‌های مفتش تأمینات به جای پاسخ دادن به وی، همچنان باعث می‌شود این نقش به عنوان یکی از شاه‌نقش‌های او در ذهن‌ها جای بگیرد.



کشاورز در «هزاردستان» انرژی فوق‌العاده‌ای برای انعکاس درست سبعیت و زشتی سیرت و صورت شعبون از خود نشان می‌دهد اوج این خشونت و پلشتی را می‌توان در سکانس درگیری او و مشتریان میخانه اسحاق یهودی دید.


این هنرمند پیشکسوت در گفتگویی که 10 سال پیش با روزنامه «جام‌جم» داشت درباره سختی‌های نقش «شعبان بی‌مخ» گفته بود: «چیزی نزدیک به یک ماه فقط در مورد این شخصیت مطالعه کردم، مسافرت رفتم، به برخی محله‌های جنوب شهر می‌رفتم و با آدم‌های آنجا صحبت می‌کردم ، به نحوه بیانشان دقت می‌کردم و حرکاتشان را به ذهنم می‌سپردم. همه اینها بعدها در حین کار بسیار کمکم کردند و توانستم در قالب این نقش فرو بروم.»


 محمدابراهیم؛ خشنِ دوست‌داشتنی «مادر»


بازی در مادر (۱۳۶۸) در نقش محمد‌ابراهیم به همراه دیالوگ‌های نابی که حاتمی برای این شخصیت نوشته و نوع پوشش و موهای فرشده و دندان‌های طلا و خنده‌ها و خشم محمدابراهیم به عنوان خان‌داداش و نوع سیگار بر لب گذاشتنش و راه‌رفتن‌های توأم با لنگر انداختن و البته به‌علاوه دوبله منوچهر اسماعیلی، بیش از پیش باعث شد تا یقین حاصل کنیم که کشاورز بازیگری است که جلوه‌های بصری اگرچه در کامیابی‌هایش مؤثر بوده‌اند؛ اما این بازی او و انعطاف عجیبی که در اجرای نقش‌های مختلف داشته است، بیش از پیش نام و چهره او را برای علاقه‌مندان بازی‌هایش پررنگ کرده است.


 اسدالله‌خان؛ مستبد دلسوز!


پدرسالار (۱۳۷۳) ساخته مرحوم اکبر خواجویی بار دیگر توانست نام او را بر سر زبان‌ها بیندازد. این مجموعه با حضور چند چهره سینمایی و تلویزیونی سرشناس به یکی از آثار موفق کشاورز بدل شد و هنوز هم برخی به این نقش اشاره می‌کنند. شخصیت «اسدالله‌خان» با بازی کشاورز به پدری بدل شد که هم خانواده‌اش را دوست دارد و هم تحمل  مخالفت آنان را ندارد.



در این‌جا نیز کشاورز با استفاده از نگاهی نافذ و مکث‌ها و جوش‌وخروشی که هنگام شنیدن مخالفت فرزندان با خودش نشان می‌دهد، توانسته شخصیتی باور‌پذیر به این نقش بدهد. مخاطب هم از دخالت‌ها و زیاده‌خواهی‌‌های اسدالله خان رنجور می‌شود و هم دلسوزی این پدر مهربان برایش جذابیت دارد.


شاید یکی از ویژگی‌های مهم بازی کشاورز در نقش «اسدلله خان» تسلط او در پیاده‌کردن همین دو خصلت متفاوت است. او  با تکیه بر حالت چهره و حرکات خود و  سرعت بیان دیالوگ‌هایی که با دوبله احمد رسول‌زاده  تکمیل شد، گاه چهره‌ای پرمهر و دل انگیز به خود می‌گرفت و گاه به گلوله‌ای از آتش و خشم  تبدیل می‌شد.


اوج این خشم ناشی از اقتدار زخم‌خورده را می‌توان در سکانس معروف و تأثیرگذار به هم‌خوردن مهمانی‌ آشتی‌کنان دید. جایی که او با خشونتی جنون‌آمیز روی بشقاب‌های چیده شده در سفره پا می‌کوبید و از این که فرزندان و عروس و دامادهایش هر یک به بهانه‌ای او را ترک کرده‌اند، به‌شدت عصبانی بود.


روح این بازیگر توانمند و خاطره‌ساز شاد و نامش همواره ماندگار باد!


انتهای پیام/4104/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب