دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
11 خرداد 1399 - 19:45
درباره سرمربی سابق تیم ملی؛

بلاژویچ؛ پیرمرد سیاه‌کار یا دوست داشتنیِ پرکار؟

اینکه «عروسک خیمه شب بازی» بود یا «دلال سیاهکار»، پیرمرد مهربان عاشق ایران بود یا پروفسور فوتبال و «مربی مربی‌ها»، دیگر فرقی نمی‌کند. برای ما به تاریخ پیوسته و هنوز قاب قدیمی از او در ذهن‌ها مانده.
کد خبر : 493136
image_600_400.jpeg

به گزراش گروه ورزشی خبرگزاری ‌آنا احسان محمدی؛ «بین بازی با بحرین بلاژ گفت اینها (هاشمی نسب و برومند) دل‌شان با تیم نیست و دارند روی نیمکت می‌خندند. من هم زدم زیر صندلی‌‌اش و جوابش را دادم. او هم با زبان خودش به ما کلی فحش داد. دنبال بهانه بود، می‌خواست ما را مقصر جلوه دهد. خلاصه برگشتیم تهران و ما را خط زدند. بعد هم که رفتند امارات و ایرلند را بردند و رفتند جام‌جهانی‌ و معلوم شد که واقعاً مشکل ما بودیم! به نظر من بلاژ بی‌وجود بود ولی یک سؤال؛ چطور دستیار او ایران را برد جام‌جهانی‌ ولی بلاژ نتوانست؟ به نظرم او پیر شده بود و نمی‌توانست کار کند»


این حرف‌ها را مهدی هاشمی‌نسب می‌زند. بازیکنی که کنار پرویز برومند، بهروز رهبری‌فرد و خداداد عزیزی همیشه تندترین واژه‌ها را علیه پیرمرد کروات به کار می‌برند. خداداد عزیزی الماس تراش‌نخورده‌ای بود که هیچ‌وقت تراش نخورد. یک استعداد بومی که حرفه‌ای نشد. هنوز هم خیلی عوض نشده. بلاژویچ در موردش می‌گفت: «یک غرور بیجایی داشت، یک غرور بیجا و بدون پشتوانه. او یک تیپ منفی است که کل جو را علیه من مسموم می‌کرد. من هم گفتم تو کی هستی که بخواهی از من بزرگتر باشی، برو بیرون دیگر نبینمت. او اگر خود پله هم بود می‌انداختمش بیرون. او به تنهایی می‌تواند نظم ارکستر فیلارمونیک اتریش را به هم بریزد.»


از آن روزهای پرالتهاب 19 سال می‌گذرد. روزهایی که روزنامه خبر ورزشی کمر بسته بود به شلاق زدن بلاژویچ. می‌گفتند پیرمرد دلال سیاه‌کاری است که دارد به فوتبال ما خیانت می‌کند. مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ میروسلاو بلاژویچ سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بود. یک سرمربی پرشور که به بازیکنان تیم ایران با لقب‌هایی چون «آسمان‌خراش» و «پرنده آسمانی» و … روحیه می‌داد.


مرد کروات، آنقدر پیش رفت که حاشیه‌های تیم بر متن چربید. حتی صفایی فراهانی که مرد بی‌اغماضی بود هم نمی‌توانست مهارش کند. وقتی حرف می‌زد و رضا چلنگر آن را با شور و حرارت به شعر تبدیل می‌کرد، فکر می‌کردیم داریم جام جهانی را صید می‌کنیم، فقط کافی است دست‌مان را دراز کنیم و مثل مارادونا در جام جهانی ۱۹۸۶ آن تندیس باشکوه را بچسبانیم جایی بین قفسه سینه و زیر گلویمان اما بحرین آرزویمان را بر باد داد و ایرلند رویایمان را دزدید.


دقیقه ۶۰ بازی برگشت پلی‌آف، وقتی برای صعود سه گل می‌خواستیم و هنوز بازی صفر- صفر بود یواش یواش سکوها شروع کردند به شعار علیه بلاژویچ. طبقه دوم و بالای سر جایگاه نشسته بودم لابه‌لای جوان‌هایی که هر لحظه داشتند عصبانی‌تر می‌شدند و فحش به سمت زمین پرتاب می‌کردند. بعد از آن بازی سه بار دیگر به جام جهانی رفتیم اما آن شب تلخ مثل آدامسی که به لباس بچسبد، به روح بسیاری از ما که عاشق فوتبالیم چسبید. حیف از آن نسل پرطروات که جام جهانی را ندید و عربستانی نماینده آسیا شد که ۸ گل از آلمان خورد. علی کریمی اگر در آن سن می‌رفت جام جهانی ممکن بود مثل رونالدو بدرخشد، مثل رونالدینیو به چشم بیاید اما نشست خانه و زل زد به تلویزیون …


بلاژویچ پرحرف بود و با همه دانشی که داشت نتوانست تیم ملی را ببرد جام جهانی. تیمی مملو از بازیکنان پرآشوب، غیرحرفه‌ای و دردسرساز که حتی می‌گفتند برای لج و لجبازی توی اتاق هم ادرار می‌کردند! خودش می‌گوید در مورد آن تیم ملی و بازی مشهور با بحرین کتابی نوشته که بعد از مرگش منتشر خواهد شد. چرا بعد از مرگ؟ «برای اینکه وقتی بمیرم، دیگه کسی نمی‌تونه منو بکشه»! اگر یکی از آن رویابافی‌های مشهورش نباشد، کتاب خواندنی می‌شود. قصه شرارت بازیکنانی که الان از آنها به عنوان اسطوره یاد می‌شود و گاهی در تلویزیون به جوان‌ترها درس اخلاق هم می‌دهند.


اینکه «عروسک خیمه شب بازی» بود یا «دلال سیاهکار»، پیرمرد مهربان عاشق ایران بود یا پروفسور فوتبال و «مربی مربی‌ها»، حالا دیگر فرق زیادی نمی‌کند. برای ما به تاریخ پیوسته و هنوز همان قاب قدیمی از او در ذهن‌ها مانده. وقتی به برنامه نود رفت و گفت: «شما مردم ایران عاشق فوتبال هستید، مثل مادری که بچه‌اش را خیلی زیاد دوست دارد، بعد آنقدر او را به سینه‌اش فشار می‌دهد که می‌میرد. شما اینطور فوتبال را دوست دارید.» این حرفش را باید جایی بنویسیم که هر وقت با واژه‌هایی مثل عشق و تعصب، فوتبال را خفه می‌کنیم به آن نگاه کنیم و یادمان بیاید که «میانه‌روی» کار درست‌تری است. میانه‌روی در دوست داشتن، در دوست نداشتن، در عشق، در نفرت و حتی در نقد میروسلاو بلاژویچ.


انتهای پیام/4127


انتهای پیام/

برچسب ها: مهدی هاشمی‌نسب
ارسال نظر
هلدینگ شایسته